ویرگول
ورودثبت نام
رضا
رضا
خواندن ۶ دقیقه·۱۰ ماه پیش

نادرسلیمانی؛ضدفیلم ضد

هشدار:این نوشته، خطر اسپویل یا لورفتن داستان فیلم را دارد،کسانی که فیلم را ندیده اند، با این آگاهی اگر خواستند مطالعه کنند.

عنوان این مطلب رو به دو علت نادرسلیمانی انتخاب کردم

اول اینکه اصلا انتطار این نوع بازی رو از نادرسلیمانی نداشتم و شاید به همین علت جایزه نقش مکمل مرد از جشنواره فجر دریافت کرد.که به نظرم حقش بود.

نادرسلیمانی در نقش ناصر(عکس از سایت رشد۳۶۵)
نادرسلیمانی در نقش ناصر(عکس از سایت رشد۳۶۵)


دومین دلیل: فیلم سینمایی ضد دارای ضعف های بازیگری و ساختاری شاید باشد اما آنچه باعث شد من در مورد این فیلم جستجو کنم و برم ببینم، حضور نادرسلیمانی، همون خان دایی محبوب نسل ما در دهه ۷۰ بود، من شایدمنتقد سینمایی به اون معنی نباشم اما به تشخیص خودم، نادرسلیمانی با نقشی که بازی کرد یه تنه تمام ضعف های فیلم رو به دوش کشید.

نادرسلیمانی،خان دایی  ساعت خوش
نادرسلیمانی،خان دایی ساعت خوش

اما همین دلایل باعث شد جستجویی در سایت ها در خصوص این فیلم انجام بدم که بیشتر تحلیل ها یا سینمایی و فنی بود و یا در مورد اتفاقات دهه ۶۰ و سازمان مجاهدین و نقل خاطره ها پرداخته بودند. برای نسل ما، این اتفاقات تجربه شده اما نسل های بعدی باید در خصوص واقعیات این حوادث، بدور از هرگونه شعار و احساسات و جبهه گیری آشنا گردند، در مجموعه نوشته هام در این سایت ،همواره سعی کردم از جهت گیری و جبهه گیری سیاسی دوری کنم که در زندگی شخصی نیز سعی کردم با حفظ خط قرمز اصلیم یعنی تمامیت ارضی کشور و مردم عزیز، از جناح بندی های سیاسی بدور باشم. اما سازمان بقول خودشون مجاهدین متفاوت از این مقوله است.

شاید در طول تاریخ، مشابه عملکرد این سازمان و اعتقادات و عقاید آن و نحوه برخورد با کشورهایشان که مدعی آوردن آزادی و دموکراسی و رفاه برای مردم هستند و از هیچ خیانت وجنایتی فروگذار نمیکنن، کمتر مشابه حتی در سایر کشورها وجود داشته باشد.

یکی از دلایلی که این فیلم علیرغم داشتن ضعف هایی در روایت داستان و حتی بازیگری، باعث شد توجهم جلب بشه و احساس خاصی بعد از بیرون اومدن از سالن سینما داشتم رو تو این نوشته پیدا کردم که اشاره نکته سنجانه ای کرده بود با استفاده از واژه "رواندردمند"

https://roshd365.com/%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d8%b3%db%8c%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%b6%d8%af/

در مطالعات شخصی خودم که همواره در کنار تحقیقات و مطالعات تخصصی داشتم کتاب‌های پروفسور یونگ و سایر یونگین ها رو تا حد امکان سعی کردم مطالعه کنم و یاد بگیرم تا بتوانم درمسیر رشد و تعالی شخصی حرکت کنم.

پروفسور یونگ،به مفهوم سایه و تاثیر آن در صورت عدم شناخت و سعی در درمان در ناخودآگاه و زندگی انسان میتونه داشته باشه، اشارات مفصلی داشته همینطور سایر نویسندگان و روانشناسان این مکتب مانند دیوید ریکو در کتاب "رقص سایه ها" و جیمز هالیس در کتاب "مرداب روح"

نوشته ای در همین سایت دیدم در خصوص کتاب رقص سایه ها از دیوید ریکو که خواندنی بود و توصیه میکنم هم این نوشته و هم کتاب رو مطالعه کنید.

وقتی رفتاری یا خصوصیتی به هر دلیل در انسان امکان بروز پیدا نمیکنه یا سرکوب میشه، میره داخل سایه ها

و علاوه بر فرافکنی و جذب به سمتی که میخواد خودش رو رها کنه، در فرصتهایی میتونه فرد رو زمین هم بزنه.

سعید در این فیلم، سایه های سرکوب شده در شخصیت خودش داره که بجای درمان، آنها را در سازمان فرافکنی کرده، همانطور که حضورش در حزب جمهوری اسلامی، نه به خاطر اعتقاداتش بلکه به خاطر انجام ماموریت محوله از طرف سازمان هستش که نمود بیرونی و فیزیکی داره ، حضور در سازمان هم برای انجام ماموریت محوله از طرف ناخودآگاهش هست که سایه های شکل یافته در درون خودش رو فرافکنی کنه

سایه هایی مانند نیازبه دیده شدن و نیاز به موثر بودن که ریشه اش در افراد برمیگرده به دوران کودکی

سعید همانقدر که در حزب بحث میکنه تا عقاید و نظراتش رو غالب کنه، همان انداره هم با مافوقش در سازمان و همان اندازه هم با کسی که عاشقش هست و رابطه عاطفی هم داره و تاجایی پیش میره که به دستور اینبار نه سازمان، بلکه به دستور سایه درون ناخوداگاهش دست به قتل کسی که واقعا عاشقش بوده میزنه.اگر فیلم ادامه پیدا میکرد، مطمئنا با کسب اطمینان از حضورش در سازمان، ناصر را هم به قتل می‌رساند

ناصر خود، ظاهرا به منیژه علاقه داره تاکید کارگردان بر نحوه صحبت و حتی صدا کردن منیژه برای دلالت داره که رابطه و علاقه ای وجود داره که به هردلیل بروز نمیده

اما در نهایت منیژه رو میکشه برای رسیدن به اهدافش در سازمان

ارتباط سعید و سازمان

بخشی از بحثهای سعید با همکاران و مافوقش در حزب جمهوری شاید به ماموریتش ارتباط داشته باشه ولی بخش هایی هم نظرات خودش هست همینطور که تمام صحبت‌ها و گفتگوهای با بیتا، ماموریت سازمان نبوده تا قبل از سکانس های پایانی که اصلا کشتن بیتا هم ماموریت سازمان نبود تصمیم خودش بود.

چون همانطور که گفته شد همان ارتباطی که سعید با سازمان داره و ماموریتش در حزب رو انجام میده

همان ارتباط را با خود بیرونی و روابط عاطفی هم داره که ماموریتی که ناخودآگاهش داده رو اجرا کنه

بحث زیادی در مورد محور نقش سعید و ارتباطش با مافوقش- نادرسلیمانی- میتوان مطرح کرد که نوشتار طولانی می‌شود که اگر فرصتی باشد در نوشته بعدی خواهم پرداخت.

همین جا مجدد تاکید می‌کنم به هیچ وجه نقد و تحلیل من سینمایی و فنی نیست، سعی کردم از آموخته هایی که درمکتب یونگ کسب کردم استفاده کنم.

نکته دیگری که نویسنده با ظرافت و زیبایی بدان اشاره کرده. جذب این گونه افراد که از نظر ایشان به درستی "رواندردمند" هستند، توسط این گونه سازمانها و گروهای رادیکال از هر ملیت و دین و اعتقادی هستش.

مقاله ضد/ضدعشق ز سایت رشد۳۶۵
مقاله ضد/ضدعشق ز سایت رشد۳۶۵


این گونه سازمانها، میانه ای با تفکر و شخصیت سالم ندارند چون از منطق و اخلاق و انسانیت خالی هستند و استفاده ازهر گونه وسیله و ابزار و روش برای رسیدن به هدف را مجاز میشمارندو حتی اخلاق، احساسات عاطفی و عشق را نیز در جهت رسیدن به هدف قربانی می‌کنند.

امثال سعید و منیژه و حتی خود ناصر، افراد رواندردمند هستند و با جرات و اطمینان میتوان گفت حتی کادرهای مدیریتی این سازمان، میزان رواندردمندی بیشتری دارند.

یادآوری " سلام سلام خان دایی جان"

یکی از شیطنت های نویسنده که اگر عمدی هم نباشه میتوان گفت تاثیر ناخوداگاه بر ذهن نویسنده بوده انتخاب اسم سعید برای نقش اصلی و دادن نقش مکمل به نادرسلیمانی بوده است. کسانی که به خاطر دارند میدونن که در مجموعه طنز محبوب دهه ۷۰ بنام "ساعت خوش"

خواهر زاده خان دایی که نادرسلیمانی در آن مجموعه درخشید، نامش سعید بود


نوشته مورد اشاره با نام "ضد /ضد عشق " آدرس سایت رشد را بار دیگر با این دیدگاه مرور کنید.

مقاله  ضد/ضدعشق سایت رشد۳۶۵
مقاله ضد/ضدعشق سایت رشد۳۶۵




نادرسلیمانیسایهسازمانحزبیونگ
شبکه های LAN ،زیرساخت شبکه و دیتاسنتر، داده کاوی، هوش مصنوعی ، متاورس، استراتژی های کسب و کار تو دنیای دیجیتال و ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید