گاهی نویسندگانی نیز در روزهای آغازین نوشتن و گاهی آنهایی که سالهاست می نویسند، چنان دچار دشوار نویسی و بقول خودشان مفهومی نوشتن میشوند که آدم خیال میکند یه دوره فشرده آنلاین در کنار بزرگانی چون نصرالله منشی «خالق کلیله و دمنه» گذراندهاند و یا حتی پای از آن فراتر گذاشته اند و بجای ساده نویسی روی به فلسفه بافی میکنند و متن هایشان را چنان سنگین و پیچیده مینویسند که خداشاده اگر شخص نصرالله منشی را نیز بیاوریم عمرا سر از نوشتن آنها دربیاورد چه برسد به ما که خواندن متن را نیز بزور میتوانیم. آنهم با این گرانیها. تازه اگر به آنها بگوییم چنان به تریج قبایشان برمیخورد که کارد بزنی خونشان درنمی آید و چنان تخریبت میکنند که گاهی فکر میکنی که اگر شخص «ابوالفضل بیهقی» فقید را هم بیاوریم که به آنها این عمل ناشایست را گوشتزد کند به رگبار عصبی گونه انواع فحش های رکیک و خاکبرسری مواجهه میشود.
نمی دانمْ چرا؟ ساده نویسی چه ایرادی دارد که جوانان( خودم هم همین مشکل را داشتم ولی نقد پذیر خوبی هستم باور کنید) و گاهی آنها که تجربه نوشتن چند جلد کتاب هم دارند نیز دچار همین باستانگرایی هایی عجیب میشوند. «البته باستان گرایی در نوشتن اصلا بد نیست تازه لازم هم هست اما بدرستی.» حال آنها اسم خودشان را گذاشته اند مخاطب خاص و اسم نویسنده های ساده نویس را گذاشته اند بازاری.
چه کارها که نمی کنند.
باستان گرایی
رهام سلطانی