رهام سلطانی·۱ سال پیشکور سوی امید ۱جهان سنگدل تر از آن بود که کمکم کند. خدا هم ساکت تر از آن بود که انتظارش را داشتم. بختیار علیدستم به نوشتن نمی رود. مدام سنگ به سفال می کوب…
رهام سلطانی·۱ سال پیشدر باب باستان گراییگاهی نویسندگانی نیز در روزهای آغازین نوشتن و گاهی آنهایی که سالهاست می نویسند، چنان دچار دشوار نویسی و بقول خودشان مفهومی نوشتن میشوند که…
رهام سلطانی·۱ سال پیشدنیای بدون خورشیدمقدمهکسانی که عاقبت کار خود را در رویا می بینند. و در رویا مثل نونهالانی که در جستجوی سرنوشت خویش می رویند، گردش و تغییر زمان را نمی توانن…
رهام سلطانی·۱ سال پیشبارش مهر.بیایید با یکدیگر مهربان باشیم، زندگی زیباست. آسمان هنوز روشنایی خودش را دارد و خورشید گرمای محبتش را میتاباند. این ها مناظر عشق هستند. ان…
رهام سلطانیدرسَکّو!·۱ سال پیشحال پریشان و دل تنگحال پریشان امروزم مثل روزهای دیگر مرا در خود می بلعد....