
این بار هم مثل تمام عمر
درگیر یک تکرار پر از پیچ
این بار هم باز از سر اجبار
پیچیده ام از هیچ دور هیچ
درد است در هر تکه از جانم
درد و فقط درد و ودیگر هیچ
این دورها من مانده ام ساکن
تا بخت شاید پا گذارد پیش
این روزها کارم شده تکرار
اما دلم کارش شده تشویش
ای کاش روزی را ببینم من
من باشم و من با تو دیگر هیچ
روزبه بافنده-بهار 1404