جان اشتاینبک در رمان شرق بهشت (East of Eden) چنین مینویسد: حالا که نمیتوانی بینقص باشی پس خوب باش.ما توان مبارزه با خدایان را نداریم ولی قادر هستیم به معنی کلمه انسانباشیم. و همین با خود یک آرامش و رهایی به همراه دارد. اما چه چیزی باعث شهرت جملهی آغازین این نوشتار باشد؟ درک احساسی است که از تنش و رهایی آن دریافت میکنیم.بخش ابتدایی جمله - حالا که نمیتوانی بینقص باشی – به وجود آورندهی تنش است. انتظاری را یادآور میشود که تمامی افراد از خود دارند. باری که بر دوش خود میگذاریم تا کاملباشیم. حال فکر کنیم چه میشود. شاید فکر کنید واجب نیست که کامل باشم پس به جای آنچه چیزی میتوانم باشم؟جان اشتاینبک به سادگی و هوشیارانه پاسخ این فشار روانی را میدهد: "پس خوب باش". با همین سه کلمه بیخیال غیرممکن میشوید و به سمت چیزی رهسپار خواهید شد که کاملاً در دسترس است. تناقض بین "بینقصی" و "خوبی" غیرممکن قطعی را به امری قابل دستیابی تبدیل میکند، انسانتر بودن و یا حتی اخلاق مدارتر.با خواندن همین مطلب متوجه کمرنگ شدن استرس خودمان میشویم. گویی که کسی که رگ خواب ما را در دستان خود دارد با ما صحبت کرده و پدیدآورندهی آرامش ذهن ما شده است. زمانی که متوجه میشویم جایگزین عمل اصلی (بینقص بودن) بسیار راحتتر است (ساده است، خوب باشیم) آن فشار روانی از سینهی ما برداشته خواهد شد.روزانه با انواع تنشها روبرو هستیم و راهحل میتواند به سادگی پرسیدن یک سؤال باشد: نمیتوانم برای این مورد کاری کنم اما چگونه میتوانم برای خودم، خانواده و عزیزانم ، جامعه و کشورم مفید باشم تا در آینده با فکر کردن به آن لبخندی به لب بیاورم؟شما بگویید ...
جان اشتاینبک در رمان شرق بهشت (East of Eden) چنین مینویسد: حالا که نمیتوانی بینقص باشی پس خوب باش.
ما توان مبارزه با خدایان را نداریم ولی قادر هستیم به معنی کلمه انسانباشیم. و همین با خود یک آرامش و رهایی به همراه دارد. اما چه چیزی باعث شهرت جملهی آغازین این نوشتار باشد؟ درک احساسی است که از تنش و رهایی آن دریافت میکنیم.
بخش ابتدایی جمله - حالا که نمیتوانی بینقص باشی – به وجود آورندهی تنش است. انتظاری را یادآور میشود که تمامی افراد از خود دارند. باری که بر دوش خود میگذاریم تا کاملباشیم. حال فکر کنیم چه میشود. شاید فکر کنید واجب نیست که کامل باشم پس به جای آنچه چیزی میتوانم باشم؟
جان اشتاینبک به سادگی و هوشیارانه پاسخ این فشار روانی را میدهد: "پس خوب باش". با همین سه کلمه بیخیال غیرممکن میشوید و به سمت چیزی رهسپار خواهید شد که کاملاً در دسترس است. تناقض بین "بینقصی" و "خوبی" غیرممکن قطعی را به امری قابل دستیابی تبدیل میکند، انسانتر بودن و یا حتی اخلاق مدارتر.
با خواندن همین مطلب متوجه کمرنگ شدن استرس خودمان میشویم. گویی که کسی که رگ خواب ما را در دستان خود دارد با ما صحبت کرده و پدیدآورندهی آرامش ذهن ما شده است. زمانی که متوجه میشویم جایگزین عمل اصلی (بینقص بودن) بسیار راحتتر است (ساده است، خوب باشیم) آن فشار روانی از سینهی ما برداشته خواهد شد.
روزانه با انواع تنشها روبرو هستیم و راهحل میتواند به سادگی پرسیدن یک سؤال باشد: نمیتوانم برای این مورد کاری کنم اما چگونه میتوانم برای خودم، خانواده و عزیزانم ، جامعه و کشورم مفید باشم تا در آینده با فکر کردن به آن لبخندی به لب بیاورم؟
شما بگویید ...