در پست قبل دیدیم چگونه میتوان از عشق نوشت و در این پست خواهیم دید چگونه میتوان با عشق نوشت.
بدیهی است راجعبه به اشتراک گذاشتن اطلاعات و چیزهای عادی صحبت نمیکنیم. از بیان احساسات و انتقال آنها به دیگران میگوییم. کاری به جملهها نداریم چراکه باید به نحوی دست به قلم برد که خواننده از خواندن کلمه به کلمه چنان
اشتیاقی درونش غلیان کند که حتی نتواند آن کلمات را با صدای بلند بخواند. احساسی باید برانگیخته شود که مخاطب حتی نتواند سرعت مطالعه را آهسته کند و به خودش اجازه نمیدهد به خط بعدی نیمنگاهی بیندازد.
تکرار یکی دیگر از عواملی است که باعث میشود احساسات خواننده نمایان شوند. دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه. عصبانی بودید که این تعداد دیوانه را نثار طرف مقابل کردید ؟ شاید هم میخواستید غافلگیری توأم با خوشحالی خود را نمایش دهید؟ بله این نوع تکرار به پاراگراف سرعت میبخشد و آن را سریعتر بهپیش میبرد.
حالا نوبت اغراق است. اگر قصد دارید از این روش استفاده کنید باید مطمئن باشید اغراق به حدی بزرگ باشد که کسی فکر نکند در حال بیان واقعیت هستید. بهعنوان مثال کِروآک در آثارش چنین مینویسد: معلومه که این مردم خمیازه میکشند ولی من ندیدم؛ حتماً این ملت حرف بیخود میزنند ولی من نشنیدم و معلومه که این آدمها مثل عنکبوت منفجر نمیشوند. دلیل اغراق چیست؟ ترسیم صحنهای پرانرژی و شورانگیز. روشی جهت ایجاد وقفه در سنت اصول نگارش و نحو.
زمانی که میخواهید اشتیاق و علاقهی خود را به اشتراک بگذارید قانون را فراموش کنید. اصول و سنت را زیر پا بگذارید. اجازه دهید احساساتتان وحشیانه جاری شوند. چه کسی اهمیت میدهد شما به معلم کلاس پنجم خود بیاحترامی کردید؟ همین کافی است تا بدانید چطور یک جمله میتواند فراگیر شود.