ویرگول
ورودثبت نام
رضا ضیائی‌دوستان
رضا ضیائی‌دوستان
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

برای سارا (23)-فاصله حذف


اگه دست من بود لغت فاصله رو از لغت نامه ها حذف می کردم. فاصله چیز خیلی خیلی بدی یه. فکر می کنم عادلانه نیست؛ آدم باید کنار کسی باشه که دوستش داره. دوری انصاف نیست. دوری خیلی بده. دردآوره. تمام بدنم درد می‌کنه. سرم، صورتم، شونه‌هام، کمرم، پاهام، گوشم و چشمم و دلم و ریه‌هام، شُشَم و قلبم. جای سالم برام نمونده. آقا کمال می‌گه وقتی همه جات درد می‌کنه مشکل بزرگی داری. خودم بهتر از هر کسی می‌دونم چمه. دلم تنگه سارا جان دلم تنگه. از روزی که رفتی همین جور دارم تحلیل می‌رم هر روز کمی بیشتر از روز قبل. چه کنم؟ صبر؟ می‌شه؟ نمی‌دونم چی بگم.

نمی‌خوام ناراحتت کنم ولی دست خودم نیست اگه این حرفا رو برات ننویسم دیوونه می‌شم. حالا خوبه که این بچه‌ها هستن. اگه اینا هم نبودن که دیگه هیچ. حسابم با کرام الکاتبین بود. خودم رو با مدرسه و بچه ها مشغول می کنم. خیلی خوبه. این بچه ها روح می دن به آدم. خنده هاشون، سادگی و صداقت شون آدم رو به خدا نزدیک می کنه. خیلی خوشحالم که یه معلمم. خیلی. همه چیز دارم و فقط یه چیز کمه.

سارا جان دلم می‌خواد همین جا کنارم باشی یعنی من کنارت باشم. اونوقت دیگه هیچ چیزی کم ندارم. الهی که همین جوری بشه. می‌شه می دونم.

قربانت

محمد دلتنگ


https://virgool.io/@rziadoostan/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7-24%DB%8C%D9%87-%D9%82%D9%88%D9%84-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%87%D9%85-wl7ajqzatbi3
برای سارامعلم روستانامه های عاشقانهجوون های دهه شصتمعلم و آموزش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید