ویرگول
ورودثبت نام
رضا ضیائی‌دوستان
رضا ضیائی‌دوستان
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

برای سارا (7)

سارا جان سلام

رسید. رسید . رسید. سارا جان چطوری باید ازت تشکر کنم؟ امروز حدود یازده صبح سر کلاس بودیم و داشتیم به انشاء اکبر گوش می کردیم که صدای ماشین به گوشمون رسید و بعد دو تا ماشین وارد مدرسه شدن. کلی آدم با رئیس اداره اومده بودن. من حیرون مونده بودم که چه خبر شده. عکس گرفتن حرف زدن و دست زدن و هورا کشیدن و رفتن. ما موندیم و این هدیه که به همت تو به دست اومد. سارا جان تو جات تو بهشته. نمی دونی این بچه ها چقدر ذوق کرده بودن. ممنونم؛ از خدا به خاطر حضورت تو زندگی من. راستی بچه ها یه نامه تشکر برات نوشتن که همین جا برات می نویسمش:

همسر آقا معلم؛ سارا خانم مهربان(من در پیدا کردن عبارت مناسب کمک شون کردم)

ما دانش آموزان مدرسه ... از شما تشکر کرده و برایتان آرزوهای خوب می کنیم. از شما دعوت می کنیم که سری به روستای ما بزنید تا از شما پذیرایی شود. آقا معلم ....(اینجا تعریف از منه لازم نیست) منتظر شما هستیم.

خدا نگهدار

سارا جان حالا که دعوت رسمی هم داری می تونی بیای. بد نمی گذره مطمئن باش. با هم می ریم سر کلاس و کلی می گیم و می خندیم و از همدمی با این فرشته ها لذت می بریم. بعد از مدرسه هم بال به بال می برمت همه جا می گردونمت. اگه دوست داشتی می تونی سوار اسب هم بشی. زندگی اینجا حال و هوای دیگه ای داره من که خیلی دوست دارم. فقط یه مشکل هست. دوری تو. چشم های من منتظر قدم های مبارکت. بیا.

تصدقت

محمد چشم انتظار

https://virgool.io/@rziadoostan/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7-8-mnusv5zsrhth
معلم روستانامه‌های یک معلمبرای سارانامه‌های عاشقانهدهه شصت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید