راستش رو بخوای من از این موضوع سردرنمیارم؛ یعنی برام قابل درک نیست. اگه قرار باشه هر کسی هدفی رو که برای زندگی خودش ترسیم میکنه با خواستن و تصویرسازی ذهنی بهش برسه پس مشکل کجاست؟ نه من نمیتونم قبول کنم. به قول قدیمیها: "خونه آقا گردو بسیاره ولی حساب به شماره". هر کسی نمیتونه به هر چیزی که دلش میخواد برسه چون ممکنه اصلن شایستگی اون چیز رو نداشته باشه و این یک حقیقته. مگه میشه روی یه زمین سست یه بنای بلندمرتبه ساخت؟ اگه بشه که هیچی به هیچی، پس اصول زندگی چی میشه؟ درسته اعتقاد و خلوص خیلی تاثیر داره و راهگشاست ولی زندگی پیچیدهتر از این حرفهاست. تازه در این زندگی اتفاق و تصادف هم هست که گاهی وقتها حیرتانگیزناک میکنه این زندگی رو و دود از کله آدم بلند میشه. عاره عزیز دل من به قول دامغانیها "به این نون و ماستیها هم نیست". یه خرده پیچیدهتره این زندگی عجیب و خیلی دوستداشتنی.