گاهی وقتا یه بعدازظهرهایی تو زندگی آدم نقش خیلی مهمی ایفا می کنه. یعنی زندگی آدم قبل و بعد از اون بعدازظهر کاملن متفاوت می شه. بذارین ماجرا رو از اول تعریف کنم. تازه کتاب فارسی دوره ابتدایی به دو قسمت بخوانیم و بنویسیم تقسیم شده بود و برای این کتابهای جدید می خواستن فیلم راهنمای معلم بسازن، و مولفهای کتاب با ما تماس گرفتن و قرارشد ما بسازیم فیلمهای بخوانیم وبنویسیم رو، و ما هم خوشمون اومد و گفتیم میسازیم. و این آغاز یک ماجرای بسیار دلنشین بود.
فکر کردیم یه کمی بریم عقبتر و ببینیم کتابهای قبلی چطور نوشته شدن. و رفتیم و رفتیم و رفتیم تا به یه آدم خیلی بزرگ رسیدیم، دکتر سلیم نیساری، که اولین کتاب فارسی ابتدایی رو نوشته بودن. تصمیم گرفتیم در بخشهایی از فیلم از تجربههای ایشون هم استفاده کنیم.
یه بعدازظهر پاییزی با گروه تصویر برداری رفتیم خونهشون. با کت و شلوار سبز-خاکستری و یه جفت چشم درشت و درخشان، که رندانه به آدم نگاه میکرد، به استقبالمون اومدن. وقتی که نشستیم و شروع کردن به حرف زدن تازه فهمیدیم که با چه شخصیت برجسته ای طرفیم. عضو فرهنگستان ادب، زبان شناس برجسته، پژوهشگر و حافظ پژوه، که چندین سال بود که داشتن تمام نسخههای موجود دیوان حافظ رو بررسی می کردن. تازه علت نگاه رندانه برامون مشخص شد. گرم وصمیمی چند ساعتی با ما حرف زدن. از دلمشغولی ها شون. که یکی از جالب ترین اونها پیدا کردن مصرع دیگر ضرب المثل های تک مصرعی بود.
"کسی کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر"
لبریز بودن از مثال و سرریز از مطالب نو و حیرت انگیز. مثل یک معلم تلاش می کردن در اون فرصت کوتاه تا می تونن مطالب جدید به ما آموزش بدن و چشم انداز تازه ای جلوی چشمامون ایجاد کنن. از همزه تا نویسه، از آوا شناسی تا سرهم نویسی و ....
تجربه ناب و دلپذیری بود. وقتی که کارمون تموم شد یه نسخه از یه کتاب ارزشمند و بسیار گرانبها رو هم به رسم یادبود به ما هدیه دادن. یه پژوهش خیلی جذاب در باره قواعد نوشتاری زبان فارسی به نام "رسم الخط فارسی"؛ که فکر می کنم هر کسی که با آموزش سروکار داره باید این کتاب رو بخونه. خجالت کشیدم و گفتم انتظارش رو نداشتم، رندانه نگاهم کردن کتاب رو از دستم گرفتن و در گوشه سمت چپ بالای صفحه اول کتاب، چند خط به رسم یادبود واز روی لطف استاد و شاگردی برام نوشتن:
به رسم یادبود به....... در یک بعدازظهر دلپذیر پاییزی.