آیا تا به حال کپی کردهاید؟
در کسبوکار منظورم است.
شاید این عبارت رو توهین بدونید. ولی اینطور نیست!
متأسفانه خیلیها کپیکردن رو به هر نحوی اشتباه و غیراخلاقی میدونن. بعضیها هم اون رو به بدترین وجه و کثیفترین حالت ممکن انجام میدن.
وجه مشترک همهشون این هست که فکر میکنن کپی یه کار کثیفه. پس یا انجامش نمیدن یا با نازلترین کیفیت انجام میدن.
ولی همگی اشتباه میکنن.
درواقع کپیکردن یک مهارت ضروری برای بقا محسوب میشه!
تیمهای محصول موفق مهارتهای عمیق متعددی دارن ولی در رأس اونها مهارت کپیکردن قرار داره!
یکی از مهمترین علل شکست محصولات و کسبوکارها به بیتوجهی اونها نسبت به امر کپیکردن برمیگرده.
اگر شما هم فکر میکنید با وجود تلاش زیاد هنوز محصولتون مورد پسند بازار نیست یا به اندازهی کافی خلاق نیستید باید کپیکردن رو جدی بگیرید!
برای شروع کافیه که دیدگاهتون رو راجع به کپیکردن اصلاح کنید.
در طی سالها کار کردن با کارفرماهای مختلف به عینه دیدهام که توجه به کپیکردن چقدر میتونه تحولآفرین باشه!
به نظر من افراد و تیمهایی که برداشت اشتباهی از کپیکردن دارن رویکردهایی رو در پیش میگیرن که حتی اگر باعث شکست محصول یا کسبوکارشون نشه اما لااقل اونها رو عقب میندازه و از گردونهی رقابت خارج میکنه.
این رویکردهای اشتباه ۴ دسته هستن
۱. کپینکردن
۲. در مرحلهی اشتباه کپیکردن
۳. کورکورانه کپیکردن
۴. ناشیانه کپیکردن
در ادامه میخوام با ذکر تجربههای واقعی هر مورد رو به صورت شفاف توضیح بدم.
داستان
از نظر کارفرما محصول باید اصیل و original میبود!
درواقع کارفرما از مشابهت محصولش با یک محصول داخلی یا خارجی بدش میآمد. به همیندلیل اصرار داشت که حتما یک چیز جدید و عالی برای او طراحی بشه که هیچ جا نظیرش رو پیاده نکردن!
چیزی که روی دست همهی رقیبان دیگه بلند بشه.
چرا اشتباه هست؟
چرخ را نباید از اول اختراع کرد!
بهتر هست که از تجارب، ایدهها و طراحیهای آزمودهشده الهام گرفت.
چرا باید برای مسألهای که درحال حاضر جواب مناسبی براش وجود داره، پاسخ جدیدی ارائه کرد؟ این کار باعث میشه هزینه افزایش پیدا کنه درحالی که ارزش خاصی برای مخاطب به وجود نمیاد.
شاید عدهای بپرسند پس نوآوری چی میشه؟
نوآوری همیشه خوب نیست دوست من! نوآوری برای همه جا و همه کس نیست!
درواقع نوآوری بیشتر در اکوسیستمهای اشباعشده و رقابتی مناسب هست. ولی برای اکوسیستم هایی که نوپا هستن و سالها با پیشروها فاصله دارن، نوآوری نهتنها راهحل خوبی نیست بلکه بسیاری از مواقع حکم سم رو داره!
در چنین شرایطی کپیکردن ضرورت داره نه نوآوری!
اگر هنوز شک دارید اجازه بدید مثالی واقعی بزنم.
کشور ژاپن سالها در عرصهی لوازم خانگی از برندهای آمریکایی کپی میکرد. تا زمانی که اکوسیستم صنعت این کشور به حدی از بلوغ رسید که مجبور شد برای گشودن بازار کشورهای دیگه با برندهایی که ازشون کپی میکرد رقابت کنه.
اونجا بود که نوآوری باید در دستور کار قرار میگرفت.
البته همینطور هم شد. محصولات ژاپنی موفق شدن پیروز رقابت باشن و به حدی از نوآوری و کیفیت برسن که حتی رقبای قبلیشون از اونها کپی کنن.
نکتهی کلیدی تصمیم ژاپنیها این بود که ابتدای کار بهجای صرف هزینه برای نوآوری، سعی کردن کیفیت محصولاتشون رو بیشتر به برندهای پیشرو نزدیک کنن. بعدا سراغ نوآوری رفتن.
درس
نوآوری هزینهی زیادی داره. نوآوری ریسک سرمایهگذاری بالایی داره. از همه مهمتر، نوآوری باید بازار قدرتمندی داشتهباشه تا هزینههاش توجیه داشته باشه.
همهی این شرایط فقط در اکوسیستمهای پیشرو و بالغ وجود داره.
ایدهی نوآورانهای که در سیسلیکونولی میتونه بترکونه برای اکوسیستم ایران هیچ فایدهای نداره. چون مشکل کسبوکارهای اینجا پیش پا افتاده تر از این حرفها هست.
ضمنا چون مشتریهای ایرانی توان پرداخت هزینههای بالا رو ندارن درنتیجه سراغ راهحلهایی میرن که با بودجهشون جور دربیاد.
اکوسیستم ایران تا زمانی که کیفیت محصولاتش به رقبای خارجی برسه چارهای جز تقلید و کپی نداره.
داستان
چندسال پیش برای مشاورهدادن به تیمی استارتاپی باهاشون جلسه داشتم. همهشون دانشجو بودن و ایدهای فناورانه و جذاب برای صنعتی خاص داشتن.
بسیار هم باانگیزه بودن و متأسفانه عجول!
قبل از اینکه بررسی دقیقی روی مخاطبان هدف و بازار انجام بدن، مستقیم به سراغ توسعهی فنی محصولشون رفتهبودن و از برنامهشون برای جذب برنامه نویس میگفتن!
درواقع دغدغهشون این بود که سریعتر محصولشون رو منتشر کنن و برای فروش با شرکتهای فعال در آن صنعت مذاکره کنن.
حتی طراحی صنعتی سختافزار محصول نهاییشون رو هم انجام دادهبودن و ادعا می کردن از مال شرکتهای خارجی خیلی بهتره.
وقتی از کاربرپژوهی و اهمیت شناخت دقیق کاربر صحبت کردم با تعجب بهم گفتن:
-مگه لازمه؟ خب اگه کشور دیگهای این کارو کردن ما هم میتونیم انجام بدیم دیگه!
چرا اشتباه هست؟
این مورد اشتباه بسیاری از تیمهاست. به این صورت که وقتی طراحی و توسعهی محصولی رو شروع میکنن خیلی راحت مراحل پژوهش کاربر و بازار و استراتژی محصول رو نادیدهگرفته و اصرار دارن سریعتر به سراغ توسعه و پیادهسازی برن.
درواقع استراتژی محصول، کاربرها و بازار هدفشون رو از جای دیگه کپی میکنن!
این درحالی هست که به هیچ وجه در مراحل طراحی پروتوتایپ زیر بار کپی کردن نرفته و اصرار دارن که محصولشون باید هویت بصری منحصر به فردی داشته باشه.
طراحی محصول مراحل متعددی داره:
یکی از اشتباهات مهلک حین طراحی و توسعهی محصول، اقدام به کپیکردن در مرحلهی اشتباه هست.
درواقع غیرقابل کپیترین بخشهای پروژه مربوط به مراحل پژوهش و تعریف صورت مسأله و استراتژی هست.
اجازه بدید بیشتر توضیح بدم.
کپیکردن زمانی کارآیی داره که کارهای اضافه رو از دوش ما برداره. یعنی چی؟
فرض کنید من یک مسأله دارم. قبل از اینکه شروع به حلش کنم متوجه میشم قبلا جای دیگهای این مسأله به وجود آمدهبوده و توسط یک سری آدم دیگه حل شده. خب منطقیترین کار این هست که به سراغ اون جوابها برم. اینطوری دیگه لازم نیست وقت و انرژی و هزینه برای حل کردن دوبارهی اون مسأله هدر بدم.
در چنین موردی کپیکردن نهتنها اشتباه نیست بلکه درستترین کار ممکن هست.
اما در شرایطی که مسأله کاملا متفاوت است، کپی از پاسخ مسألهای دیگر، نهتنها کارآیی نداره بلکه اشتباهی نابخشودنی هست!
درس
هرگاه خواستید در فرآیند طراحی و توسعهی محصولتون از منبعی الهامبخش کپی کنید اول بررسی کنید که چقدر صورت مسألهی شما با مسألهی منبع مورد نظرتون مشابهت داره.
کپیکردن در مراحل شناخت Context محصول و کاربر معمولا به نتایج مخربی ختم میشه چون احتمال مشابهت مسألهی شما با دیگران در این مرحله بسیار پایین هست. اما هر قدر به سمت مراحل بعدی فرآیند طراحی بروید، احتمال پیدا کردن مسائل مشابه بیشتر خواهد شد.
داستان
در یک پروژه قرار بود واسط کاربری یک محصول رو بازطراحی کنم. طرح پیادهشده از واسط کاربری یک محصول دیگه کپی شدهبود؛ با جزئیات کامل.
البته که ایرادهای اساسی زیادی داشت.
ولی درجواب ایرادهایی که میگرفتم به من گفته میشد:
-آخه اون محصول هم همین کارو کرده!
-یعنی اونا نمیفهمن چی کار کردن و تو می فهمی؟
-(یا حتی بچه گانهتر) کاربرای ما به این طراحی عادت کردن و حتی اگر بد باشه نباید تغییرش داد!(بدون هیچ شواهد و بازخورد از کاربر البته!)
خلاصه سرتون رو درد نیارم! به حرفهام هیچ توجهی نشد.
چندماه بعد نسخهی جدید همون محصول با یک طراحی کاملا متفاوت و انقلابی منتشر شد. حتی خبری از روالها و flowهای سابق هم نبود. همون مواردی که تیم برای اصلاح جزئی اونها مقاومت میکرد!
درواقع همه چیز اساسی تغییر کردهبود.
چرا اشتباه هست؟
باید به این نکته توجه بشه که تصمیمهای طراحان یک محصول موفق همیشه درست نیست.
پس هیچوقت نباید به طراحی یک محصول موفق با این فرض که حتما همهچیز رو درنظر گرفتن چشمبسته اعتماد کرد.
متأسفانه پیچیدگی شرایط کسبوکار کمتر اجازه میده تا ایدهآلترین خروجی بهدست بیاد. مثلا محدودیتهای فنی و یا فشار کاری ناشی از انتشار محصول در موعد مقرر باعث میشه طراحان محصول تصمیماتی بگیرن که لزوما در راستای افزایش کیفیت محصول نیست.
درنتیجه خیلی مهمه که کپیکردن هوشمندانه انجام بشه.
درس
کپی عینی از یک محصول موفق لزوما منجر به تکرار همون موفقیت نمیشه.
معمولا باید چندین ایدهی کپی رو با هم تلفیق کرد تا نتیجه بده.
به همین منظور لازم هست که شاخصهایی تعیین بشه تا طراح بدونه باید دنبال چه چیزی بگرده و دقیقا چه چیزی رو بهبود بده.
داستان
محصولی رو باید بررسی میکردم و نقدی ارائه میدادم.
طبق معمول کارفرمایش ذوق بسیار زیادی داشت و رویاهای شیرینی رو تصور میکرد.
واسط کاربری اون محصول شبیه به یکی از سوپراپهای مطرح ایران طراحی شدهبود.
کافی بود چند سوال بپرسم تا متوجه بشم درک درستی از محصول و پلتفرم نداره. به همین دلیل برنامهی خاصی هم برای جذب انواع کاربر نداشت.
اما تأسفبارتر واکنش وی بود که این مسائل رو تشریفات آکادمیک میدونست و معتقد بود بچه ی کف بازار هست و میدونه که بازار اینجوری کار نمیکنه!
البته که ادامهی همکاری من با اون پروژه درحد دعای خیر برای محصولشون بود!
چرا اشتباه هست؟
یکی دیگه از عواملی که باعث میشه کپیکردن شکست بخوره چیزی نیست جز برداشت سطحی نسبت به شرایط و کیس محصول.
وقتی یک کسبوکار فرق بین product و platform رو نمیفهمه و بدون اینکه سوپراپهای موفق کشورهای شرق آسیا رو بررسی دقیق کنه میاد و با تجمیع چند محصول/سرویس در یک اپلیکیشن، ادعا میکنه که سوپراپ داره یعنی درک عمیقی از این حوزه نداره.
دراین مورد دیگه مشکل این نیست که موضع 0 یا 1 نسبت به کپی وجود داره.
اتفاقا تیم اهمیت کپیکردن رو میدونه.
اما به خاطر عدم برخورداری از شناخت عمیق نسبت به Context، کپی رو اشتباه انجام میده.
درس
قبل از اینکه کپی کنید باید مطمئن باشید که آن حوزه را عمیق میشناسید. درغیر اینصورت کپی شما نه تنها کارآیی نخواهد داشت بلکه رسوایی به بار خواهدآورد!
کپیهای مخرب و ویرانگر، حاصل برداشت سطحی از context سوژهی الهامبخش شما هستن.
اگر می خواهید کپیهای نامرئیتر و البته مؤثرتری انجامدهید، درک عمیقتری پیدا کنید.
کپیکردن بسیار حیاتی هست.
در این مقاله قصد داشتم اشتباهات رایج در کپیکردن رو خاطرنشان کنم.
آیا شما هم دیدگاه منفی نسبت به کپیکردن داشتهاید؟ کدوم یک از اشتباهات بالا باعث سوء برداشت شما شده؟
اگر تجربهای در این مورد دارید خوشحال میشم بهاشتراک بگذارید.