کمی صبوری کنید و چند خطی را بخوانید: مرگ هر انسان رخداد عظیمی است که برای لحظهای زمان را از حرکت وا میدارد و زمین را به لرزه در میآورد. انگار که صخرهای سنگین از سر سهتیغ کوه بیوفتد، بر زمین بخورد و هزار تکه شود. از صبح که خبر درگذشت مرحوم ِدریابندری را شنیدم، صدای برخاک افتادن صخرهای چنین گرانسنگ، در گوشم مدام تکرار میشود؛ صدایی که نه تنها من بلکه حافظهٔ ادبیات فراموش نخواهد کرد.
این که مرحوم دریابندری چنین اثری از خود باقی گذاشته است، محصول تصادف نیست. بلکه تأثیر بینشی است که او در ترجمه داشت. بینشی که معطوف به سلیقه و هستی او بود.
یکی از متون کوتاه و بسیار اثربخشی که در حوزهٔ -به قول خودش- عملِ ترجمه از قلم گذرانده، مقدمهای است که بر مجموعهٔ دو جلدی تئاترنوشتهای بکت نوشته است.
پیشنهاد میکنم تمام کسانی که یا دستی بر ترجمه دارند و یا علاقهمند به ترجمهٔ متون دراماتیک یا #تئاترنوشت (نمایشنامه) هستند، این مقدمه را با دقت بخوانند و سطر سطر آن را بکاوند؛ که هر سطر بینش مترجمی دانسته، جسور و متواضع را نشان میدهد که از پی این آمده تا نقش خود را در عرصهٔ ترجمه بازی کند. #گادامر معتقد بود، ترجمه فن آموختن زبان مقصد به نویسندهٔ مبدأ است. خیالْ اینکه نویسنده اگر زبان مقصد را میدانست چگونه مینوشت؟ این تنها یک ارادهٔ افسانهای یا استعلایی نیست، راهبردی در ترجمه است. معتقدم مرحوم دریایندری با ترجمه چنین میکرد. در واقع او فارسی نوشتن را به بکت، همینگوی، راسل، فاکنر، ایشیگورو و دیگران آموخت؛ حتا تا جایی که مترجمان بعدی از نثر او برای ترجمهٔ دیگر نوشتههای این نویسندگان الهام گرفتند. او چنان در ترجمه میتاخت که بارها آماج نقدهای تند و سخت اساتید سنگاندیش فرهنگستانی و آکادمیک قرار گرفت. فراموش نمیکنم زمانی را که رمان «گوربهگور» منتشر شد چه بلوایی بر سر انتخاب جسورانه عنوانش به پاشد.
بگذریم. دریابندری برای من همیشه آموزگاری در ترجمه بوده است، چه با مقدمههایی که بر ترجمهها نوشته بود و چه با نثرِ بهاندازهای که از تسلط بیمانندش بر زبان فارسی میآمد.
از همه مهمتر، مقدمهاش بر ترجمه آثار بکت و بینشش در ترجمهٔ تئاترنوشت الگوی من برای ترجمهٔ آثار #ریچارد_فورمن بود. هرچند آنچه در ترجمهٔ آثار فورمن به فارسی به کار بستم محدود به الگوهای برآمده از بینش مرحوم دریابندری نبوده، اما نگرش او به مترجم، ترجمه، برگردان، بازآفرینی متن و جسارت بیمانندش در ترجمه چراغ راه من بوده است.
اکنون در شامگاه فقدانش خواستم تا ادای دینی به او کرده باشمو برای ادای احترام به عظمت و تسلای اندوه مرگش، متن مقدمه ترجمه بکت را بگذارم تا همه در رثای او بخوانیم. باقی بقایتان.