تمنا منصوری
تمنا منصوری
خواندن ۵ دقیقه·۷ ماه پیش

از تشابه انواع دویدن با انواع سبک کاری

به بهانه روز جهانی دویدن، اولین چهارشنبه ماه ژوئن:

فقط یک لوپ دیگه: این شعار اصلی چالش جهانی بک یارد است.

از پاییز سال گذشته با چالش جدیدی آشنا شدم به اسم Back Yard. برخلاف ماراتن که در ماده‌های مختلف - 5 کیلومتر، 10 کیلومتر، 15 کیلومتر، نیم ماراتن (21 کیلومتر)، ماراتن (42 کیلومتر)- که یک مسیر کوتاه یا بلند رو باید بدوی، دونده‌ها در این چالش که نوعی اولترا ماراتن هست بر سر زمان اتمام مسافت تعیین شده رقابت نمی‌کنن بلکه بر سر تعداد دفعاتی رقابت می‌کنن که می‌تونن در یک ساعت یک مسیر رو - دقت کنید یک مسیر یا درواقع لوپ رو-تموم کنن.

مسافتی که استاندارد این مسابقه است 4.167 مایل یا 6.706 کیلومتره یعنی باید سه کیلومتر و اندی بری و همون مسیر رو برگردی و این کار رو در هر ساعت، یک بار تکرار کنی. قبل اینکه از تجربه خودم بگم لازمه بدونین که رکورد جهان در این چالش برای مردان ، 108 لوپ یا 4 روز و نصفی دویدن هست که سال شکست و برای در بین خانم ها 74 لوپ یا 3 روز دویدنه. رکورد در ایران در بین آقایون 38 لوپ و در بین خانم‌ها 18 لوپ هست.

در واقع نام دیگه این چالش one last standing هست چون برنده نهایی کسی هست که بتونه یک لوپ بیشتر از آخرین نفر باقی مونده بره.

اما ربط این جزئیات به فضای کار چیه و چرا دارم اینها رو میگم؟

این دومین مرتبه بود که در این چالش شرکت می‌کردم، اولین بار آذر 1402 بود و یک ماهی می‌شد که از مسابقه 15 کیلومتری استانبول اومده بودم. وقتی برگشتم مریض شدم و عملاً تمرین‌هام به هم ریخت و آمادگی لازم رو نداشتم اما با خودم گفتم احتمالا بتونم سه دور یعنی سه ساعت و یا حدود 21 کیلومتر بدوم و همین اتفاق هم افتاد. اون موقع کارمند بودم. اوایل خرداد امسال که دوباره در این چالش شرکت کردم دو تجربه رو از سر گذرونده بودم، یکی دومین نیم ماراتن در کویر لوت بود و اون یکی چالش تاب آوری با حداقل 25 کیلومتر که هر دو رو در بهمن ماه انجام داده بودم.


تصمیم گرفتم رکوردم رو از بک یارد قبلی بهتر کنم، یا یک دور بیشتر بدوم که بشه 4 دور و از اندازه‌ای که تا اون روز تجربه کرده بودم رد بشم یا مثل قبلی 3 دور بدوم اما سرعت و ریتمم رو بهتر کنم. خوشبختانه تونستم با یه تیر دو نشون بزنم و هم یک ساعت دیگه به چالش ادامه بدم و هم سرعت و ریتمم رو بهتر از تجربه قبل حفظ کنم. هرچند دور آخر واقعاً لحظه به لحظه‌ش تجربه پا بیرون گذاشتن از دایره امن بود، یه جور لذت سخت!

از چند تجربه‌ای که در یک دو سال گذشته در شرکت توی چالش‌ها و مسابقات دویدن داشتم به یه نتیجه‌ای رسیدم (میتونین تصور کنین که وقتی موقع دویدن دیگه کم میاری دست به فکر و تمرکز کردن میزنی و بعید نیست به معرفت‌هایی برسی! همون چیزی که اتفاقا اکسیر دویدنه و خیلی مفیده برای ذهن و بدن): اینکه برای منِ تمنا، یه مشابهتی بین چالش بک یارد ( و نه هر اولترا ماراتنی) و چالش ماراتن (تا 42 کیلومتر) با سبک شغلی به ترتیب کارمندی (وقتی نه در سازمان، دورکاری تعریف شده نه ساعت حضور منعطف) و فریلنسری هست.

انگار در کارمندی با اون سبک و سیاق یا توی بک یارد باید هر ساعت یه مسیر رو بری و این کار رو بارها و بارها انجام بدی و هرچقدر بیشتر می‌گذره این ذهنه که تو رو با خودش همراه می‌کنه و جور ضعف بدنت رو می‌کشه. باید ببینی چطور می‌تونی بیشتر تاب بیاری و یه مسیر تکراری رو بری و چطور می‌تونی هر دور رو برای خودت متنوع و انگیزه بخش کنی، زمان کوتاهی برای استراحت داری (تازه اگه به موقع برسی) و دوباره روز از نو روزی از نو. اما در ماراتن مسیری که می‌دوی تکراری نیست. البته این شرایط در ماراتن هم میفته و تاب آوری روانی هست که میتونه بر درد و رنج جسمی غلبه کنه، با این تفاوت که در ماراتن مسیر تکراری نیست و هرگام تو رو به سمت جای جدید میبره باید بتونی تاب بیاری، با چیزهای جدید روبرو بشی. لذت کشف کردن محیط بیشتر و منطقی تره و استرس این رو نداری که نکنه توی یک ساعت نتونی کاری رو به انجام برسونی و نکنه حذف بشی.


توی چالش اخیر دیگه کارمند نبودم و این تشابه برام جرقه زد. در کارمندی سنتی تو هر روز باید در بازه زمانی مشخص جایی باشی و این کار رو هر روز انجام بدی، آخر هفته‌ها برات حکم همون استراحت‌های شاید پنج دقیقه‌ای رو داره که یه لوپ رو تموم کردی و هنوز یه ساعت کامل نشده و اونجاست که بدنت شروع می‌کنه به سرد شدن و فقط چند دقیقه بعدش دوباره باید توی همون مسیر باشی؛ شرایطی که با متفاوت نگاه کردن به جزئیات مسیر شاید بتونی برای خودت تنوع ایجاد کنی و خلاصه باید راهکار متفاوتی پیدا کنی که تعداد لوپ بیشتری دووم بیاری. اما وقتی فریلنسر هستی پروژه‌های کوچیک و بزرگ دستته، اونجا هم ددلاین و اضطراب‌های خودش رو داره اما می‌تونی هر پنج کیلومتر رو مثل یکی از فازهای پروژه ببینی و بری جلو و هر فاز طبیعتاً تازگی خودش رو داره. می‌تونی یه جاهایی تندتر و یه جاهایی آروم‌تر بدوی و توی چک پوینت‌ها بیشتر یا کمتر بمونی.

بحث ارزش‌گذاری بین این دو نوع چالش دویدن و این دو نوع سبک شغلی نیست. لمس هر کدوم منحصر به فرده. به نظرم ما به هر دو مدل نیاز داریم، باعث میشه خودمون رو بهتر بشناسیم، بیشتر تجربه کنیم و توی یه محیط امن نمونیم.

شما نظرتون چیه؟

دویدنماراتنشغلکارمندیفریلنسری
من همونم که ارتباطات اجتماعی خوندم، مسیر شغلی‌م هم به ارتباطات رسید و همیشه میگم کاش شبانه روز فقط 24 ساعت نبود که بیشتر تجربه می کردیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید