گزاره اول: هیچ چیز این دنیا دائمی نیست. همه چیز در گذاره. تمام مفاهیم (ملموس یا انتزاعی) مدام درحال تغییر و تبدیل و دست به دست شدنن
گزاره دوم: هیچ چیزی در این دنیا نیست که بتونیم با اطمینان بگیم که صد درصد وجود و ماهیتشو مدیون ما باشه، هرچیزی که تو زندگیامون داریم و ساختیم و.. رو هم که در نظر بگیریم در پایهای ترین حالتش وجودش رو مدیون صفتی از ماست (مثل هوش، خلاقیت یا حتی پشتکار) که در نهایت تعیینکننده اون صفت در وجودمون، خودمون نبودیم.
با درست در نظر گرفتن دو گزاره بالا، یکی از نتایجی که میتونیم بهشون برسیم اینه که تمام مفاهیم این دنیا (ملموس و انتزاعی) دست ما امانتن. حتی اگه امانتهایی که داخل وجود خودمون ودیعهست رو هم فعلا کنار بذاریم، حداقل امر اینه که تمام موقعیتهایی که در رابطه با آدمای دیگه به دست ما میاد، امانته. شخصیت آدما، احساساتشون، آبروشون همه و همه یه امکان هستن که چند صباحی امانت به دست ما میفتن و فردا روز هم احتمالا به دست افراد دیگهای…
گاهی فکر میکنم که اگر روزی صاحب این امانات (اگر که صاحبی داشته باشن) امانتشو پس بخواد من چه بلایی سر امانتهاش آوردم؟ تا چه حد امانتدار خوبی بودهام براشون؟ آیا اصلا امانتشو پس میدم یا از خجالت سریع میرم و خودم رو همراه با اون امانتها فقط یه گوشهای پنهان میکنم؟ گاهی فکر میکنم که زندگی واقعا سخته..