ویرگول
ورودثبت نام
صادق علی‌اکبری
صادق علی‌اکبریمعلم
صادق علی‌اکبری
صادق علی‌اکبری
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

وطنم

داشتم از اتاقم در دانشگاه به پرچم ایران نگاه می‌کردم که کنار یک پرچم سیاه، انگار غمگین است. چشمم به جوانه گیاه در گلدان افتاد. این چند خط را خط‌خطی کردم:

تو که پرچم عشق و امید منی
چه شود که دوباره جوانه زنی

ز سیاهی و خاک و غبار و فسون
که سپرده‌دلان تو دل شده خون

بنشین به سمند امید و بران
بدوان بدوان بدوان بدوان

برسان همه جمله‌ی هم‌وطنان
به کرانه‌ی امن و امید جهان

ز جهان همه سهم منی، وطنم
نشود دگری وطنی وطنم

به نهان و عیان شده ورد زبان
همه جان و تنم وطنم ایران

شعرادبیاتایران
۶
۰
صادق علی‌اکبری
صادق علی‌اکبری
معلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید