ویرگول
ورودثبت نام
Mohammad Sadegh Heidari
Mohammad Sadegh Heidari
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

استراتژی چیست و چرا لازم است؟

چرا استراتژی برای سازمان ما نیاز است؟

در دو سال گذشته، به چندین شرکت مشاوره استراتژی داده‌ام، شرکت‌هایی با وضعیت بحرانی، یا در مسیر رشد، کوچک و متوسط یا نسبتاً بزرگ؛ تولیدی و استارتاپی...

برای آن‌ها که مشغول رشد بودند، افزایش محصولات شرکت و رشد تعداد نیروها و باز شدن مسیرهای مختلف برای ادامه کار، نقطه های کور و تاریکشان را شفاف تر و برجسته تر کرده بود و به مرور سوالاتی درباره چرایی و چگونگی ادامه راهشان ایجاد کرده بود و برای آن‌ها که در نقطه بحرانی بودند، تصمیمات اشتباه قبلی و مساله‌های حیاتی، سوالات مختلفی ایجاد کرده بود‌.

سوالاتی از جنس:
- سرمایه گذاری روی محصولات جدید درست است یا غلط؟
- ورود به بازارهای جدید یا باقی ماندن در بازار فعلی درست است یا غلط؟
- آیا تیم ما میتواند بزرگتر شود؟ ملزومات بزرگتر شدن ما چیست؟
- آیا باید ابتدا از محصول x بیشتر بفروشیم و سپس وارد توسعه یا فروش محصول y شویم یا همین الان نقطه ورود به تولید و فروش محصول y است؟
- اگر زودتر بودجه بخشی را قطع میکردیم و بودجه بخش دیگر را افزایش میدادیم وضعیت بهتر نبود؟
- چرا نمیتوانیم خیلی از مسائل روزمره مان را حل کنیم و چگونه میتوانیم با این وضعیت رشد زیادی کنیم یا به حیات ادامه دهیم؟
- آیا هزینه های تولید، فروش، تبلیغات و منابع انسانی ما اثر بخش بوده است؟
- اگر قرار بود توسعه هر سرویس یا محصول جدید چند ماه به طول بیانجامد بهتر نبود موارد بااهمیت را برنامه ریزی میکردیم و به فوریت آن ها را اجرا میکردیم؟
- اولویت با توسعه کدام بخش از نرم افزار یا محصول ماست؟
و ..

همچنین، هر یک از مدیران یا اعضای این سازمان، جواب های مختلفی برای این سوالات داشتند که منجر به اقدامات مختلف و بعضا متعارضی نسبت به هر مساله می‌شد. این مساله، سرعت رشد آن‌ها را دچار مشکل می‌کرد و حتی ممکن بود آن‌ها را به سمت شکست حرکت دهد.

همه این ها مسائلی است که برای حلش نیاز است تکلیفمان را در خیلی موارد بدانیم. بدون شناخت محیط، داخل سازمان، و تصمیم های درست، عدم تصمیم گیری یا تصمیمات عجولانه که هیچ چارچوبی ندارد، احتمالا خطای تصمیم گیری و ارزیابی ما دچار مشکل میشود.

از طرف دیگر بنابر تحقیقات دانستن استراتژی سازمان توسط تیم های مختلف سازمان، در رشد سازمان ها تاثیر زیادی داشته است. چرا که  ایده ها، همکاری ها، ایجاد روند ها و .. حول استراتژی و اهداف اصلی شکل میگیرد و همسو میشود.

درباره استراتژی در سازمان

مفهوم استراتژی درواقع همان انتخاب های مشخص برای دستیابی به پیروزی در فضای بازار است.
به عبارت بهتر میتوان استراتژی را انجام کارهای استراتژیک دانست!
و استراتژیک بودن کارها یعنی تاثیرگذاری اساسی بر شاخص های کلیدی عملکرد!

تاثیر گذاری اساسی به چه معنی است؟!

تا به حال با قانون “Pareto” مواجه شده اید؟ Pareto میگوید: ۸۰ درصد منابع دنیا در ۲۰ درصد کشورهای دنیا هستند، ۸۰ درصد ثروت بین ۲۰ درصد مردم دنیا توزیع شده است، ۸۰ درصد کار در ۲۰ درصد زمان اختصاص داده شده به آن انجام میگیرد و ..

۸۰ درصد نتایج از ۲۰ درصد کارها حاصل میشوند!

قانون پرتو در بسیاری از بخش های طبیعت اثبات شده است.
تاثیر گذاری اساسی همان انتخاب و توسعه ۲۰ درصد کارهایی است که ۸۰ درصد نتایج را رقم میزنند!

و نتایج کلیدی عملکرد چیست؟!

نتایج کلیدی عملکرد، سنجه(شاخص کمی)هایی هستند که مهمند و به عملکرد ما ارتباط پیدا میکنند!
مثلا “خوب” یا “بد” بودن، شاخص کمی و قابل اندازه گیری نیست!
سن کاربران ما قابل اندازه گیری و مهم است اما به عملکرد ما ارتباطی ندارد!
مصرف زیاد و کم برق در یک شرکت مثل ما قابل اندازه گیری است و به عملکرد ما ارتباط دارد اما خیلی مهم نیست!

شاخص‌های عملکرد کلیدی چه ویژگی‌هایی دارند؟
شاخص‌های عملکرد کلیدی چه ویژگی‌هایی دارند؟


بنابراین برای آنکه استراتژی داشته باشیم، ابتدا باید بدانیم به چه سمتی میخواهیم حرکت کنیم و شاخص ارزیابی مان چیست و اگر چه شاخصی تکان بخورد میگوییم استراتژی ما خوب بوده است. سپس به برنامه ریزی استراتژیک بپردازیم و ۲۰ درصد کارهایی که ۸۰ درصد نتایج را رقم می‌زنند انتخاب کنیم.

در بررسی و پیدا کردن شاخص های عملکرد کلیدی نکته مهم آن است که برخی از شاخص ها مانند ریشه و ساقه درخت پیشرو (Lead) هستند و برخی مانند میوه پیرو (Lag). در صورتی که یک درخت ریشه و ساقه تنومند و سالمی داشته باشد احتمال زیاد در فصل های بعدی به میوه های زیاد و پر باری میرسد اما در صورتی که ریشه و ساقه ضعیفی داشته باشد در فصل های بعدی میوه های خوبی هم نمیدهد. بنابراین برای آنکه در فصل های بعدی به میوه های زیاد برسیم باید فصل های قبلتر وضعیت ریشه و ساقه را مورد بررسی قراردهیم و بهبود دهیم. مثال شاخص ها هم به همین صورت است، مثلا بهبود ویژگی های محصول یا بهبود فرآیندهای بازاریابی، دریافت سرنخ های بیشتر روی وبسایت، حضور در نمایشگاه های بیشتر و … شاخص هایی ریشه ای و پیشرو هستند که نتایج خودشان را هم جلوتر از بقیه نشان میدهند و با به نتیجه رسیدن این شاخص ها احتمالا در ماه ها و فصل های بعدی میتوان به افزایش فروش و درآمد (میوه) رسید.
هرچه از سطح استراتژی کلان به استراتژی و برنامه های تیمی، پایین میاییم، شاخص های عملکرد کلیدی هر تیم به شاخص های پیشرو نزدیکتر میشود و بالعکس در سطح کلان به شاخص های پیرو نزدیک میشود.

از نظر علمی، استراتژی مجموعه ای یکپارچه و هماهنگ از پنج انتخاب است:

  1. آرمان پیروزی(هدف کسب و کار)
  2. تعیین محل بازی و حوزه فعالیت
  3. روش کسب پیروزی
  4. قابلیت های اصلی
  5. سیستم های مدیریت


اما حل این سوالات، به شناخت محیط، صنعت و قابلیت ها درونی مان بر میگردد. و سپس باید سازمانمان(شامل منابع انسانی، ساختارها، و ملزومات) را به گونه ای چینش کنیم که بتواند به جواب های درست برسد و بتواند آن جواب ها را اجرایی کند.
در بخش‌های بعدی درباره مراحل تدوین استراتژی عملیاتی بیشتر خواهم نوشت..

مسیر رشدنرم افزارمدیریتاستراتژیokr
مدیرمحصول رادار۳۶۱ | تحلیلگر ارشد کسب و کار مستربلیط | فارغ التحصیل مکانیک امیرکبیر و MBA علامه طباطبایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید