مرد: بچهها، بچهها رو میگم، اینان که کلی درد سر برای ماها درست میکنن.
زن: اتفاقا برعکس، من معتقدم بزرگترا هستن که همهی بدبختیا رو درست میکنن.
مرد: ولی من میدونم اگه بزرگترا بچه نداشته باشن راحتتر میشه.
زن: صبر کن، خودت بگو، اصلا برای چی اون مرد انقدر خونه رو داغون کرده بود که بچههاش مجبور شدن فرار کنن؟
مرد: چون منم اگه جای اون بودم، به خاطر آیندهی بچهها شاید دست به کاری میزدم، که شاید اونا منو نبخشن.