سلام.من سعید کوشافرد هستم و خیلی خوشحالم که دومین مطلب خودم رو با شما به اشتراک می ذارم.
داستان یادگرفتن مهارت تخصصی من به صورت کاملا حرفه ای از 24 آذر ماه سال 96 شروع شد ...
اینجا تهران ...سالن همایش برترین مهندسان طراح سازه کشور
مجری شروع کرد به صحبت کردن .از سخنران دعوت شد که به جایگاه بیاد و مطالب خودش رو ارائه بده.
صحنه عجیبی دیدم.همه از جای خود ایستادن و سخنران رو تشویق کردن.برام خیلی جالب اومد این حرکت.آخه سخنران هم سن خودم بود و با خودم گفتم چی میشه که یکی در سن من برای 300 نفر صحبت می کنه.(کل همایش در این فکر بودم).
در راه برگشت با خودم گفتم سعید تو هم باید به این جایگاه برسی.برای همین وقتی به خونه رسیدم شروع کردم به برنامه ریزی و گفتم تا عید باید پکیج آموزشی خودم در طراحی سازه رو راه اندازی کنم که سال دیگه من جای اون فرد باشم.
از وب کم گرفته تا سیستم خوب و یه اسپیکر نویز گیر فوق العاده که همه نزدیک به 4 میلیون شد رو تهیه کردم! آخه من باید به اون فرد سخنران تبدیل میشدم.
اولین جلسه فیلم خودم رو ضبط کردم.
وقتی خودم فیلم رو دیدم با وجود اینکه از نظر محتوایی اصلا کم نذاشته بودم اما گفتم نه.این خوب نیست.فیلم رو پاک کردم و شروع کردم به ضبط مجدد .داستان این خوب نیست ادامه دار شد.اینقدر که انرژی زیادی ازم گرفت.6 ماه از عید گذشته بود و من هنوز یه جلسه رو ضبط نکرده بودم که دلخواهم باشه.
روزای سختی بود.خیلی خیلی اذیت شدم ولی چون میخواستم تا 3 ماه دیگه که آذر میشه من حرف برای گفتن در همایش مجدد داشته باشم.(آه بلند)
بگذریم.آخرش رو الان میگم. تنها دستاورد من از اون روزها تجهیزاتی بود که اگه الان میخواستم بخرم نزدیک به 15 میلیون باید هزینه می کردم و این طور شد که کمال گرایی من در داشتن بهترین پک هیچ وقت بهم اجازه نداد اون رو تهیه کنم.هیچ وقت.
راستی این رو هم میدونم اگه آگاهی خوبی داشته باشم و کسی از اون اطلاعی نداشته باشه هیچ فایده ای نداره و صرفا انباشت اطلاعات بوده.
شما چی؟تا حالا دچار کمال گرایی شدین که خیلی اذیت کننده باشه؟
ممنون میشم نظر ارزشمند خودتون رو بنویسید.