امروز اومدم برا خودم نامه بنویسم یه نامه برا منِ ده سالِ بعد ، شاید ده سال دیگه که این نامه رو می خونم یه روح معلق باشم بین زمین و هوا ! همچین یه کمی ضد جاذبه !
شایدم یه خانم 47 ساله باشم که همچی بگی نگی ، نیم قرنی رو زمین خورده خوابیده !
خوش بینانه ترین حالتش دوست دارم لااقل یه 47 ساله مصمم باشم که بیام و این نامه رو از بین تمام فایل های تو کامپیوترم پیدا کنم و بخونم ...
سلام من 47 ساله ، این منم تو یه روز برفی بهمن ماه ، همون روز که صادق هدایت متولد شد اومدم برات نامه بنویسم ! خدا کنه وقتی دارم این نامه رو می خونم کلی به املا و انشای ضعیف امروزم بخندم !
خدا کنه وقتی دارم می خونم ، کلی حرص بی سوادی های من 37 ساله رو بخورم و بهش فحش بدم . خدا کنه اونموقع که دارم اینو می خونم تو دلم بگم :"چقده لوس بودما ..."
خب به هر حال فعلا که اینجوری ام ، یه 37 ساله ی کلافه با کلی آرزو ، ایده ها رو از یاور گرفتم ... خیلی چیزها رو دارم از اون یاد می گیرم تا برا تو درستشون کنم ..
حالا من یه 37 ساله ی ورشکسته ام و شاید وقتی داری این واژه رو می خونی با کلمه ورشکسته کلی ور بری که یعنی چی ؟
تو این سالهایی که گذشت و دارم می گذرونم هر چی وقت ، پول و انرژی داشتم رو تجربه کردن ها هدر دادم .. می شه گفت باختم ...
اما برا تو یه نامه می نویسم این تمام سرمایه من از زندگیه ! بهش میگم :"دلنوشته" حالا شاید توی 10 سال بزرگتر از من بهش بگی "سوسول بازی".
تو تصویرم رو تو عکسام دیدی . خیلی از روزمرگیهام تو ذهنت میان و میرن .. اما همه ی نوشته ها م و دست خطهام رو نمی تونی به خاطر بیاری ، چون اونقده می نویسم و خط خطی می کنم که محاله یادت بمونه ..
برا همین برات نامه نوشتم تا یه روزی مثل امروز وقتی خواستی این نامه رو بخونی به تمام کلمات نوشته شده بخندی و ویرایشش کنی ...
امروز که دارم می نویسم یه لپ تاپ قدیمی زیر دستمه که کلی هم اذیت می کنه ، باورت میشه ویندوز 7 به زور روش نصب کردم ؟ فقط آفیس داره اونم 2010 ولی بی خیال فعلا دارم با همین ها می سازم.
عفونت چشمم هنوز خوب نشده اما نمی تونم به خاطر هر چیزی قید نوشتن رو بزنم . این یه نامه است از نقطه صفر شروع به تصمیم ... دلم می خواد ده سال بعد جوابش رو برام بفرستی و برای دقایقی بین ده سال برم و بیام تا ببینم چی بودم و چی شدم؟!