این خطا وقتی رخ میدهد که فرد با اطلاعات حداقلی، نتیجهگیری میکند، معمولا علت رخ دادن این خطا، علاقه فرد به پایانِ عدم قطعیت است.
- مثالهای این خطا عبارتند از :
- فردی که همسر/دوست/پارتنرش پیامش را زود جواب نمیدهد، فورا فکر میکند که همسرش از او ناراحت است.
- کسی که به رییس خود در محل کار سلام میکند اما جواب گرمی را دریافت نمیکند، فکر میکند که دیروز کاری کرده که باعث عصبانیت رییس شده است.
- کسی که با یک فرد غیر ایرانی برای یک موقعیت شغلی مهم مصاحبه میکند، علیرغم توانایی های فرد و صرفا بر حسب ملیت او، نتیجهگیری میکند که او مناسب این کار نیست.
- این خطا بعضی اوقات نتیجهگیری درستی را حاصل میشود، این اتفاق معمولا در مواقعی که خطری مارا تهدید میکند اتفاق میافتد مثلا وقتی که یک طناب را با مار یا عنکبوت اشتباه میگیریم، یا مثلا وقتی فردی آشنا را در خیابان میبینید و نتیجهگیری میکنید که او رییس شماست و برمیگردید و نتیجهگیری خود را میسنجید، در این حالت خطر موجود، خطرِ موقعیت اجتماعی شماست.
- اگر این خطای شناختی هم میتواند نتیجهگیری درست کند و هم غلط، پس مشکل کجاست؟ مشکل در مسائل پیچیدهتر ایجاد میشود. مواقعی که شما برای یک مسئله مهم و پیچیده، وقت کافی نمیگذارید یا اطلاعات کافی ندارید و دست به نتیجهگیری میزنید. در اینجور مواقع هزینه غلط بودن آن نتیجهگیری میتواند بسیار بالا باشد.
- روانشناسها چه راهی رو برای مدیریت این خطا پیشنهاد میکنند؟
- تا جای ممکن اطلاعات جمع کنید و بعد از آن اقدام به نتیجهگیری کنید.
- سعی کنید ریسکهای نتیجهگیری را کمتر کنید، مثلا برای بدترین اتفاق ممکن درصورت نتیجهگیری آماده باشید.
- به خودتان یادآوری کنید که گاهی اوقات عدم قطعیت از نتیجهگیری اشتباه بهتر است.
برای پست های بیشتر درمورد موضوعات روانشناسی میتونید مارو توی تلگرام دنبال کنید :
@SUT_hamyar
نظراتتون رو درمورد این پست کامنت کنید و بگین دوست دارید هفته بعدی کدوم یکی از خطاهای شناختی رو بررسی کنیم :)