صفورا حیدری·۴ سال پیش#کرونا را شکست میدهیمخودتان را توی چشمهایش چطور میبینید؟بیشتر اتفاقهای این روزها آن قدر ماندگار میشوند که از اتفاق به رویه تبدیل میشوند. مثل همین کووید نو…
صفورا حیدری·۴ سال پیشبرای این روزها و برای همیشهاهلیاش شده بودروزی هر قضاوتکنندهای قضاوت میشوداکنونتو برای حساب کشیدن از خود بسندهای...…
صفورا حیدری·۴ سال پیشتن عزیزمسلولهایش سبز شده بودندبعضیهایشان مطیعاند و فرمانبردار؛ راهشان را میروند و کارشان را میکنند. مورچههای کارگری هستند که حرف میبرند و پی…
صفورا حیدری·۴ سال پیشسالگشتسالگشت دوازدهممثل بچههای مؤدب نشستهبودیم روی کاناپه و بچههایمان برف شادی را به سر و صورت خودشان و ما میمالیدند و میجهیدند و جیغ میکشی…
صفورا حیدری·۴ سال پیشتصویر مااین منماین منمدر جوانی نکردهام.در کنج دنجی که نداشتمو میجستمش.این منم و کتابهایم که کتابهای خودم نبودند و امانتشان میگرفتم و کلمهها و…
صفورا حیدری·۴ سال پیشماتیزماتیزنور کمرمقی روی فرشهای لاکی هال سرازیر شده بود. جا به جای خانه پارچههای سیاه و لیوانهای شربت و دانههای خرما بود. سکوت روی همۀ بهه…