Sahar Keshvari
Sahar Keshvari
خواندن ۱۳ دقیقه·۲ سال پیش

از طبقه پنجم تا طبقه دوم! روایت یک سال همراهی من با اکسبیتو


سال گذشته بود که آقای ظفرمند، مدیر منابع انسانی مجموعه برای همکاری با من تماس گرفتند. فکر می‌کنم حدود یک ساعتی رو باهم تلفنی صحبت کردیم. بعد از اون، یک جلسه یک ساعت و نیمه‌ی آنلاین با سعید عبادتی، مهدی عالی و مهدی لطفی داشتم و این شد، نقطه شروع من در اکسبیتو. البته یک سال پیش از اون هم من با سعید عبادتی صحبتی رو داشتم و نشده بود با هم همکاری رو شروع کنیم….

روزی که به اکسبیتو وارد شدم، اکسبیتو یک نوزاد تازه متولد بود که می‌خواست به بازار کریپتو وارد بشه و کنار رقبای گردن کلفتی که می‌شناسیم فعالیتش رو شروع کنه. سوز خزان کریپتو می‌وزید و با هر بار ریزش، افراد تازه‌ای رو غافلگیر می‌کرد.

پیش از این، تجربه حضور من در بازار کریپتو اندکی خرید و فروش در بازار گاوی با پلتفرم‌های OTC بود که قرار بود از این به بعد رقبام حساب بشن اما، تجربه حضور فیزیکی من در مجموعه اکسبیتو با مصاحبه و بستن تیم مارکتینگ شروع شد؛ با کمپین نوروز 1400مون ادامه پیدا کرد و تجربه‌های کم نظیری رو برام رقم زد.

همکاران و تیم‌سازی

در سالی که گذشت، من با ۴۰ نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم همکاری داشتم. 11 نفر از این تیم ۴۰ نفره، نیروهای مستقیم من به عنوان اعضای تیم مارکتینگ فعالیت کردند که 6 نفر از این 11 نفر، تا به امروز جایگزین شدند. عناوین شغلی مربوطه در دسته بندی مشاغل سئو، محتوا، پشتیبانی و دیجیتال‌مارکتینگ بودند و به جز 3 نفر که ما درخواست قطع همکاری رو داشتیم، مابقی، به دلایل شخصی مثل مهاجرت، تحصیل یا ازدواج، درخواست جدا شدن از مجموعه رو داشتند.

علاوه بر اون، تیم من با 9 نفر تحت عنوان محتوا نویس فریلنسر همکاری کرده که در جای دیگری باید از بازار و کار کردن با این صنف صحبت کنم…

چالش‌ها و دردسرهای تیم داشتن!

اما اگر بخوام از بزرگترین چالش‌های منابع انسانی که در این پوزیشن باهاش روبرو بودم چیزی بنویسم، کار کردن با نسل z قطعا سخت‌ترین قسمتش بوده. نسلی که به واسطه بستری که در اون رشد کرده، ارزش‌های متفاوتی نسبت به ارزش‌های کسی شبیه به من دارند. در کنار ایده‌های نو و جذابی که به ذهنشون می‌رسه، تجربه پایینی دارند و گاهی از تجاربشون درس نمی‌گیرند و این باعث می‌شه چند اشتباه مشابه رو چندین‌بار آزمایش کنند.

این رو اضافه کنم که، رویکرد من نسبت به ایده‌های نو، تست کردن ایده در مقیاس کوچک و فیدبک گرفتن از اونه. بعد می‌شه تصمیم گرفت مسیر رو ادامه داد یا خیر؟

چالش دیگر نیاز به تنوع بالای این نسل نسبت به دهه‌های قبلیه. متولدین این نسل به شدت به هیجان، تنوع در کار و عدم روتین نیاز دارند؛ و کار تکراری، استمرار در کار و روتین داشتن براشون عملا عذاب الهی محسوب میشه. برای این نسل دائما باید تسک مورد نظر رو جذاب جلوه بدی و یه انرژی رو برای پرزنت تسک به صورت ترغیب کننده براشون بذاری.

بعد از اون، بزرگترین چالشی که باهاش روبرو بودم، مسئولیت‌ناپذیری افراد و عدم تمایل به یادگیری یا بهبود مهارت‌ها بود. این مسئله قبل از حضور من در اکسبیتو هم چرایی بزرگی بود که در سازمان‌های دیگه و در بین همکارانم دیده بودم. تاثیر فضای اجتماعی، آموزه‌های غلط، شرایط اقتصادی و فرهنگ جامعه رو بالا میبینم اما اینکه افراد تصمیم می‌گیرند در سطحی ساکن باقی بمونند، در حالی که بستر و مشوق‌ها وجود داره، انتخاب اون افراد می‌پندارم. این انتخاب می‌تونه خودخواسته یا ناخواسته باشه و در هر صورت احترام من رو به همراه داره اما احتمالا ادامه مسیر رو در یک جاده نخواهیم بود. قطعا تنها یک مسیر درست وجود نداره و من صرفا دارم راهی که خودم طی می‌کنم رو در اینجا ذکر می‌کنم.

مدیر سخت‌گیر اکسبیتو؟

متاسفانه یا خوشبختانه من در اکسبیتو ملقب به مدیری سخت‌گیر هستم. اگر از افرادی که به تیمم اضافه شدند بپرسید، قطعا یا خودشون این برداشت رو از روز اول داشتند یا در جلسه مصاحبه بهشون گفته شده که قرار نیست تسک‌ها و خروجی رو با هر کیفیتی تحویل بدید. اصولا خروجی قابل نمایش ما، صرفا قرار نیست نمونه کار یا پورتفولیو یک نفر باشه و در واقع ماحصل خروجی یک تیم رو به نمایش می‌ذاره و از این بابت برای من بسیار مهمه که نتیجه کار و زمانی که برای اون صرف شده، چی هست؟

قطعا تا به این لحظه از دید همگان، پرفکت نبودیم اما سعی می‌کنیم از امکانات موجود، بهترین خروجی رو داشته باشیم.

شبکه‌های اجتماعی؟

در بخش سوشال مدیا تجربه حضور در شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام، فیسبوک، توییتر، لینکدین، آپارات، یوتیوب و تلگرام رو داشتیم و فیدبک‌های جالب و در عین حال عجیبی گرفتیم. در کنار اون، قوانین و مصوبات محیرالعقولی که هر روز در کشورمون تصویب یا اجرا میشه، فضای شبکه‌های اجتماعی رو مثل فضای جامعه به تیرگی برده و با قطع دسترسی افراد به پلتفرم‌های جهانی، کسب‌وکارها رو روز به روز محدودتر کرده. جایی که می‌تونه پیوندگاه افراد زیادی باهم باشه، تجارب و آموزش‌های مختلفی رو انتقال بده و همدلی افراد رو جلب کنه، در حال حاضر در محدودترین شکل ممکن وجود داره که صحبت‌های من، گزافه‌گویی است بر هر آنچه می‌دانید…

تجربه لونا-ترا و توییتر

از دید من، بازار فینتک و علی‌الخصوص کریپتو به دلیل ماهیت و ذات شدیدا رقابتی که داره، بازخوردهای تهاجمی‌تری رو نسبت به اخبار و اتفاقات به دنبال میاره. هر عمل و واکنش افراد یا مجموعه‌ها میتونه افراد بیشتری رو ترغیب و تحریک به بروز عکس‌العمل کنه.

این موضوع رو اولین بار در بازخورد از یک توییت در توییتر بعد از ریزش عجیب لونا تجربه کردیم. ما در اکسبیتو برای اضافه کردن هر کوین جدید زمانی رو صرف بررسی اون کوین می‌کنیم. سیاستمون برای اضافه کردن ارزها تا به این لحظه، اضافه کردن کوین‌هاییه که پروژه‌های احتمالا آینده‌داری هستند و اصولا دیدمون به بازار، دید کوتاه‌مدت نیست؛ کاربرانمون هم عمدتا از همین دست هستند و ما رو موقتی نمی‌بینند.

در حال تصمیم‌گیری و پژوهش روی کوین لونا-ترا بودیم که اون فاجعه برای سرمایه‌گذاران لونا اتفاق افتاد… توییتی رو منتشر کردیم و شاید اگرسیوترین واکنش‌های عمرم رو نسبت به یک پلتفرم، در کامنت‌ها و دایرکت‌های اون زمان دیدم.

این واکنش‌ها باعث شد ما مخاطبان و رقبانمون رو بیشتر بشناسیم و بدونیم کجای کار هستیم! همین موضوع باعث شد بیش از پیش به راهی که می‌رفتیم اعتماد کنیم و همونطور که گفتم، هرگز موقتی فکر نکنیم!

ویدئو بسازید اما کوتاه بسازید

تجربه و فیدبک ما از ویدئوها بسیار جالب و جذاب بود. ما به سمت تولید ویدئوهای داخلی رفتیم و این محتواها هنوز هم برای ما کار می‌کنند و قدیمی نمی‌شن. حتی ویدئوهایی که با موبایل از سفر یکی دو روزه‌مون گرفتیم هم هنوز ویو میخوره و این کار رو برای ما هیجان انگیزتر می‌کنه. گرافیست مجموعه ما هم با روحیه چالش پذیری که داره، خیلی در بهبود محتواها چه از نظر فیلمبرداری و چه از نظر ادیت، بهمون کمک کرد.

کمپین شیبا، با همه واکنش‌های شخصیش نسبت به من، موفق شد!

در اولین کمپینی که ران کردیم، Over Target شدیم. این کمپین رو در حالی رفتیم که تیم محصول و تکنیکال ما تجربه کمپین نداشتند، هنوز کسی تحت عنوان گرافیست در مجموعه حضور نداشت و می‌خواستیم روی بازخورد مخاطبانمون فیدبک بگیریم. خدا رو شکر به چیزی که میخواستیم و حتی به بیشتر از اون رسیدیم. بعد از کمپین، هدیه کاربرانمون بعد از دریافت، در بازه 3 ماهه حداقل 30% رشد کرد و تجربه خوبی برای تازه واردها رقم زد.

اما در تجربه شخصی و فضای کامیونتیتی دیجیتال مارکتینگ این نکته رو شاید باید اضافه کنم:

هر کسی تو تجربه‌های اولش از همکارا و هم صنف‌های خودش بازخوردهایی می‌گیره که می‌تونه محرک یا منفعل کننده باشه. این کمپین در ابتدای فعالیتم به عنوان مدیر مارکتینگ یک مجموعه فین‌تکی بود و متاسفانه در بدو ورودم، واکنش‌ها و همراهی‌های جالبی رو از صنف دیجیتال مارکترهای فعال در این حوزه دریافت نکردم. با این وجود ادامه دادم و تجربه خوبی هم شد! این تجربه رو به فال نیک می‌گیرم که از خاطرم نره که در عین نگاه به بیرون، نگاه به درون داشته باشم و هر دو سوی ماجرا رو توامان ببینیم؛ و در نهایت انتخابم چیزی باشه که قرار نیست ناامیدم کنه.

مسیر همیشه سبز نیست

در ادامه مسیر تجربه‌های گاها دردناکی رو در کنار اکسبیتو داشتم. واکنش به مصائب اجتماعی مثل ریزش متروپل، از دست دادن هموطنانمون در شیراز یا نخبه‌های کوچکی مثل کیان برای من و همکارانم بسیار سهمگین بود و هست. از طرف دیگه، ابتدای سال میلادی 2022 قیمت تتر حدود 29000 تومان بود و امروز قیمت اون حدود 40 هزار تومانه! هر بار که ریزش دلاری بیت‌کوین و اتریوم رو می‌دیدم و رشد قیمتیش رو در معادل ریالیش تاسف خوردم که چرا باید در کشور ما چنین باشه؟ ارزی که به عنوان استیبل کوین در تمامی دنیا شناخته میشه در کشور ما نوسانگیری میشه و با هر موج این نوسان، سرمایه عده زیادی تقریبا با خاک یکسان میشه. برای بسیاری از ماها که صلح، رفا و آرامش رو برای جامعه می‌خوایم شاید بدترین اتفاق دیدن فقر، تورم، تعدیل، کاهش توان خرید و درد جامعه است.

در حال حاضر اما با رو آوردن به شناخت بیشتر بسترهای اقتصادی و پیشینه‌های تاریخی در حال پیدا کردن جواب بسیاری از این سوالات هستم.

اما این رخ صفراوی تنها به شرایط اجتماعی منوط نمی‌شه و گریبان کسب‌وکاری که در اون فعال هستم رو هم به عنوان یک خدمات دهنده اینترنتی گرفته. ما در حال حاضر در حال ارائه سرویس در بستر اینترنتی هستیم که درواقع وجود نداره! با همه تلاشی که بقیه همکارانم برای بهبود سرعت، ارائه سرویس با VPN و بدون VPN انجام میدن، اما چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، دستان نااهلی روی گریبان اینترنته که هدف احتمالیش از بین بردن اقتصاد دیجیتال به نفع منافع افراد محدودیه. این موضوع حتما روی خروجی تمامی بخش‌های یک جامعه تاثیر می‌ذاره و چه بسا شاهد تعدیل‌هایی هم در ابتدای فیلترینگ گسترده بودیم.

اما در نهایت چاره‌ای جز ادامه دادن و پیدا کردن راه‌های تازه نداریم و من یک نفر هنوز تسلیم نشدم.

همدلی لازمه داشتن یک هم‌مسیر خوب

من به گردش هم‌دلی در تیم بسیار معتقدم و در تیم‌های با سایز کوچک و متوسط این مورد رو خیلی ضروری‌تر هم می‌بینم. یکی از مسائلی که در بدو ورودم به اکسبیتو سعی کردم در بین همکارانم جا بندازم این بود که ما تیم فنی، پروداکت، دیزاین، مارکتینگ و غیره نداریم! ما یک تیم داریم و اون هم تیم اکسبیتوئه! افرادی که ما رو از بیرون نظاره می‌کنند، لاین‌های درون سازمانی و شرح تسک‌های ما رو نمی‌دونند، و ما رو به عنوان یک کل منسجم می‌بینند. این نگاه که ما برندینگ رو از درون سازمان شروع کنیم، تاثیر بسزایی در شکل‌دهی برند اکسبیتو به عنوان چیزی که در حال حاضر می‌بینید داشت.

وقتی هر کدوم از افراد، نقش خودش رو در برابر نقش کل سیستم می‌بینه و هدف واحد سیستم رو متوجه می‌شه، سعی می‌کنه تاثیرگذاریش رو بیشتر کنه. این مسئله با تشخیص درست لحظات مهم برای افراد که لیدر تیم یا لیدر مجموعه تشخیص میده، می‌تونه رغبت به تاثیرگذاری رو بیشتر هم کنه و رفتار افراد رو به سمت فیدبک مثبت برای بالا بردن بهره‌وری، کاهش هزینه‌ها و حفظ فضای مثبت سوق بده.

یاد می‌گیرم ولی فراموش نمی‌کنم

از روزی که اولین تجربه کاریم رو در یک شرکت شروع کردم فهمیدم که داشتن نقطه تمایز واقعا مهمه و اگر اون نقطه تمایز بتونه دائما رشد پیدا کنه، یه نقطه تمایز عالی محسوب می‌شه. من این نقطه تمایز رو یادگیری و کار کردن بیش از 100% برای خودم در نظر گرفتم. علاقه به یادگیری و فهمیدن مفاهیم جدید بهم کمک کرده راه‌حل‌ها رو سریعتر از افراد پیرامونم پیدا کنم و نسبت به مشکلات هم زودتر اقدام کنم. البته اینکه در محیط‌هایی حضور داشتم که تقریبا همیشه حمایت مدیرعامل یا مدیر مستقیمم رو داشتم هم مزید بر علت بوده.

در اکسبیتو هم این یادگیری هم از محیط برای من فراهم بود هم بستری رو برای وقت گذاشتن روی علایقم فراهم کرد. مفاهیم مدیریتی، منابع انسانی، رشد کسب‌وکار و... رو به سبب نیاز جدیدم بیشتر یاد گرفتم و با تست هر کدوم از پیش‌فرض‌هام عملا به دنیای جدیدی راه پیدا کردم. وبسایت دانه‌گذاری مفاهیم برای شروع هر مبحث، متمم بود و با جستجو و پیدا کردن منابع بیشتر، ادامه پیدا می‌کرد.

تلخی هم مثل شادی زودگذره

این نیز بگذرد جمله‌ایه که در روزهای شاد و غمگین حداقل یکبار با خودم تکرارش می‌کنم. یکی از لحظات خوب در سال گذشته، وقتی بود که یکی از صحبت‌هام در رابطه با اینماد در هفته‌نامه کارنگ چاپ شد و رسانه راه پرداخت هم منتشرش کرد. لینک خبر رو که برای پدر و مادرم ارسال کردم، بابام در کانال تلگرامش پابلیش کرد و فهمیدم خیلی ذوق کردند!

در همین یک سالی که گذشت تیم من 13 کوین جدید رو پروموت و برای 8 کوین ویدئو معرفی تولید کردند. تا این لحظه تیم مارکتینگ اکسبیتو بیش از 470 مقاله، خبر و پست آموزشی رو در اکسبیتو منتشر کرده، 100 اطلاعیه در قالب انونس و نوتیف برای کاربران داشته و 365 روز رو کار کرده! شاید این اعداد برای شما صرفا آماری باشه از کاری که ما انجام دادیم، اما در واقع لحظه به لحظه‌اش روزهایی بوده که من با شوق تسک‌ها رو به بچه‌ها اساین کردم یا خودم رسوندم.

بهترین لحظه برای من

اگر بخوام بهترین لحظه حضورم در اکسبیتو رو بگم، شاید روزی باشه که دفتر جدید رو افتتاح کردیم. شب قبلش خودم برای دیدن دفتر اومدم و قرار بود بچه‌ها روز بعد برای اولین بار ببینند دفتر چطور شده. وقتی ذوق بچه‌ها رو از دیدن دفتر جدید دیدم، از اینکه بهانه‌ای شده که حالشون بهتر از قبل باشه و محیط بهتری برای انجام کار داشته باشند، حال من هم خیلی خوب شد. بعد از اون، روزی که فهمیدیم یه مشکل در رسیدن دیتا از کجا آب می‌خوره و زودتر جلوش رو گرفتیم رو می‌تونم به عنوان یکی از روزهای خوم با اکسبیتو معرفی کنم. کار کردن با آدم‌های حرفه‌ای و جدید هم جزو لحظات عالی بود که تجربه کردم.

من برای اکسبیتو

من برای اکسبیتو چه کاری انجام دادم؟ خلاصه بگم، تیم ساختم، اکسبیتو رو معرفی کردم و شمایی که در حال خوندن این متن هستی، اکسبیتو رو میشناسی. براش کاربر جدید جذب کردم، پیشنهاد بهبود محصول، اضافه کردن ویژگی‌های جدید رو دادم و از اینجا به بعدش، یک اکسبیتو نوجوان رو قراره به یک شوالیه تبدیل کنم. کسی که تو بازار مکاره کریپتو، دوشادوش کاربرانش هست.

از دید خودم این بزرگترین کاریه که برای اکسبیتو انجام دادم، هویت سازی و هویت بخشی به برند…

در پایان

از نظر من تیم مارکتینگ و فروش همیشه در خط مقدم حوادث و اتفاقات بوده و هست و رخ‌دادهای اخیر جامعه هم بیش از پیش این موضوع رو به همه ما نشون داد. امروزی که این متن رو می‌نویسم، معتقدم تیم مارکتینگ بواسطه ارتباطی که باید با کاربرانش برقرار کنه، یک شغل 24/7 محسوب می‌شه! علی‌الخصوص وقتی در صنایع یا صنوف حساسی مثل صنعت فین‌تک مشغول به کار هستی. اینجا جاییه که باید در تماس با کاربر باشی و ارتباطاتت رو باهاش حفظ کنی. نباید اجازه بدی آب تو دلش تکون بخوره! چرا؟ چون قراره امانت‌دار سرمایه‌اش باشی اونم تو زمونه‌ای که بخاطر شرایطی که در جامعه می‌بینه و اتفاقاتی که می‌افته، هر لحظه اضطراب از دست دادن سرمایه‌ش رو داره.

این متن صرفا یک روایت قابل انتشار یکساله‌ای است از آنچه برای من در اکسبیتو رخ داد که خواستم اون رو با شما به اشتراک بذارم تا شاید روزی برگردم و بخونمش و از اتفاقات این روزهام برای ساختن روزهای بهتر استفاده کنم.

منابع انسانیگزارش کارروایت تجربیمارکتینگ
مشاور و توسعه دهنده کسب و کار با رویکرد بازاریابی و بهبود محصول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید