هرطوری شده بنویسیم ،با نوشتن یک دوست و مشاور خوب پیدا میکنیم
واقعیتش اینه نویسندگی تخصص من نیست ولی خب کم و بیش مینویسم... و این هرجا نوشتنا گهگاه برام دردسر ساز هم شدن :)) من از اون دسته بچه هایی بودم که دوتا دوتا انشا مینوشتم و همیشه داوطلبانه میرفتم و با شورو شوق میخوندمشون والبته اکثر نوشته های من طنز بود یادمه دبیرمون یکبار که داشتم یکی از انشاهای طنزمو میخوندم ، از شدت خنده های پی در پی صورتش قرمز شده بود و نفسش بالا نمیومد :)) بهم میگفت عبید زاکانی اینده !! هرچند اشتباه میگفت :)
یا حتی یادمه امتحان نهایی ادبیات ، نیم ساعت گذشت و من قسمت انشا رو هنوز هیچی ننوشته بودم پرسید چرا نمینویسی؟ گفتم عناوینی ک نوشته رو دوست ندارم و ذهنم راه نمیفته...
گفت پس یه عنوان خودت بنویس و شروع کن :)))) و شروع کردم یه چندصفحه ای نوشتم (گمونم حاضر نبودم سفارشی کار کنم :))))))))))))))) )
خلاصه همچین ادمی بودم :)
از اون روزها خیلی گذشته و من خیلی تغییر کردم و ذهنم دیگه ماهی گلی شده و مطالبی که توی ذهنم شکل میگیره کمتر تو ذهنم میمونه برای همین همیشه یه دفترچه ای هست که تراوشات ذهنیم رو اونجا بنویسم ...یا همیشه تو شرکت وقتی ذهنم درگیر میشه درحال خط خطی کردن و نوشتن مطالب بی سر وته توی سررسید جلوی روم هستم و انقدر ورق حروم میکنم تا سی پی یوم اروم بگیره ،کلا مصرف کاغذم بالاس :)
یا وقتی تو مسیرم یا جایی هستم که کاغذ و قلم ندارم ،توی نُت گوشیم تراوشات ذهنیم رو یادداشت میکنم تا برام بمونه و...یا حتی وقتی استرس دارم یا از چیزی ناراحتم با نوشتن اروم میشم...
، خلاصه نوشتن من، غریضی هست و پر از غلط غلوط ولی ارامشی که از نوشتن میگیرم باعث میشه همیشه جزئی از من باشه و کمکم کنه تا بهتر تصمیم بگیرم و روی تصمیم هایی که میگیرم پایبند باشم چون مثلا بالای تصمیماتم مینویسم بدون ورود داده های جدید حق تغییر تصمیم زیر رو نداری چون این تصمیم براساس عقل و منطق گرفته شده و لازم الاجراس :)
خلاصه در نهایت میخوام بگم بنویسید و لذت ببرید هرچند مثل من پراز غلط غلوط و ناقص طور باشه
نوشتن مثل یک دوست همیشه میتونه بهتون کمک کنه