فاطمه سلحشور
فاطمه سلحشور
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

آدم‌ها اجازه دارن متفاوت باشن

عجیبه، حس میکنم دیگه منتظر روزهای خاصی نیستم؛ حداقل نه اونقدرها. انگار دارم یاد میگیرم که هر روز رو قدر بدونم.

امروز یهو به خودم اومدم گفتم نکنه این بار آخرین باری باشه که با فاطی (دوستم که هم‌اسم منه و ویزاش اومده) تو ایرانشهر می‌چرخم. خواستم غصه بخورم که دوباره با خودم گفتم، هر روز آخرین بار برای یک‌سری چیزهاست، باید این رو بدونم نه برای اینکه غصه بخورم، بلکه برای اینکه خوشحال باشم از داشتن امروز. نمی‌دونم حس میکنم تاثیر داشت، خوشحال بودم از داشتن امروز.

امروز چهار نفر بودیم، ما دو تا فاطی‌ها و دوست فاطی و دوست دوست فاطی. پسر بودن. خیلی اتفاقی بحث رابطه افتاد. فکر کنم واسه اولین بار حواسم بود که من بحث رابطه رو پیش‌ نکشم که بعد به خودم غر بزنم که ای بابا فاطی اور شیر کردی و فلان. من بحث رابطه رو وسط نکشیدم. کار دوست دوست فاطی یا دوست فاطی بود. نمیدونم.

این بحث تو هوای به شدت کثیف تهران و کوچه‌ پس‌کوچه‌های کریم‌خان بود. بعد از یه پیتزا ایتالیایی خوشمزه که صاحبش به ما تیکه انداخته بود که تا حالا ایتالیا نرفتین و ما هم نگفتیم که رفتیم، به دروغ که بحث رو برده باشیم.

دوست دوست فاطی به چیزی اشاره کرد که من میتونستم ساعت‌ها در ستایش مخالفت باهاش صحبت کنم و در واقع بحث کنم و حتی حرص بخورم.

برام عجیب بود نه مخالفتی اعلام کردم، البته یه کم مشخص بود مخالفم، نه بحثی کردم و نه حرصی خوردم. برای خودم خیلی جالب بودم. اتفاقا یه جا هم بهشون گفتم:((من تصمیمم رو‌ گرفتم. من دیگه وارد رابطه‌ای نمیشم که بخوام سر بدیهیات بحث کنم و بدیهیات رو توضیح بدم. دفعه سومی که بخوام بدیهیات رو توضیح بدم میزنم زیر میز.))

و انگار همون موقع هم همین کار رو کردم. من وارد بحث بر سر بدیهیات نشدم. ولی برام جالب بود که دیگه برامم مهم نبود که یک پسر یک جای دنیا، به چیزی که من میگم خیانت و یه جورایی هم جامعه میگه خیانت، نمیگه خیانت. از طرفی انگار این شکلی بودم که بابا من چه میدونم از رابطه، چارچوب، حس یا هر چیزی که یک آدم رندوم تجربه کرده. به من چه. با من که تو رابطه نمیره. به من که خدشه‌ای وارد نمیکنه.

انگار همیشه فکر میکردم هر کس هر جای دنیا، اشتباهی کنه، یه سر این اشتباه به من هم میرسه و به من هم آسیب میزنه. نمیدونم شاید هم دارم می‌پذیرم که انسان‌ها میتونن خیلی با من تفاوت داشته باشن و تفاوت‌شون هم به من آسیبی نرسونه. یکی می‌تونه تو رابطه یه آدم خیلی لاشی باشه ولی به من ربطی نداره و به من هم آسیبی نمیرسونه تا زمانی که من یه سر اون رابطه نیستم.

آدم‌ها اجازه دارن متفاوت باشن، متفاوت رفتار کنن و قرار نیست این تفاوت به من آسیبی برسونه.

بحثآدمهاتفاوتخیانترابطه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید