من همیشه معمولی بوده ام...
مثل خیلی از آدمهای روی این کره زمین..
ما معمولی ها، قیافه مان معمولی است، با یک وضع مالیِ معمولی، با هیکلی معمولی که در قدی معمولی جای گرفته، با موهای معمولیِ لَخت یا فِر که خوب هست ولی از آن دسته خوب های خیلی معمولی..
با خانواده و دوستانی معمولی... با هوشی معمولی و استعداد های رنگارنگ اما کاملا معمولی...
ما معمولی ها... که خیلی هم زیاد هستیم... همیشه در معنایابیِ کلمه منحصر به فرد در جا می زنیم..
یعنی چه که همه ی انسانها استثنایی هستند؟
یعنی ما معمولی ها... ما ها که پوستمان جوش میزند.
ما ها که کک و مک داریم و قد بلند و زیباییِ خیره کننده ای نداریم.. ما ها که صدایمان مثل سِلِن دیون و اَدل نیست، نقاشیمان مثل پیکاسو نیست، شعر گفتنمان مثل سعدی و حافظ و مولانا نیست..
ما منحصر به فردیم؟
کارمان سخت است.. خیلی سخت... در دنیایی که عصر تبلیغات پوشاک و لوازم آرایش و صنعت مادلینگ غوغا کرده است، ما معمولی ها واقعا برایمان دشوار است پی منحصر به فرد بودن خود بگردیم... برای همین هم یکسری قانون های نانوشته را پذیرفتیم. پذیرفتیم که ما از قشر "معمولی ها" هستیم.. عده ای زیبارو و تیزهوش، ما را دسته بندی کردند و ما هم با قاطعیت و داوطلبانه پذیرفتیم.. روان و روح را انکار کردیم و دل دادیم به عصری از تاریخ که جسم را به عرش اعلی و هدف از خلقت را زیر سوال برد..پذیرفتیم که خاص بودن بین همین چشم چشم دو ابرو میچرخد.. خاص بودن در عکس هایی موج میزند که در آتلیه با عشوه های آنچنانی گرفته میشود و در فضای مجازی برای حفظ مرز بین معمولی ها و منحصر به فردها به اشتراک گذاشته میشود...تعداد لایک ها و ویوور و کامنت هاست معیار اندازه گیری خاص بودنِ ما ... حالا در ذهن تک به تکمان و عملا در واقعیت، فاصله ای نامرئی بین ما و آنها وجود دارد...فاصله ای که واحدش حسرت و حسادت است... و آنقدر ما را ملزوم به معمولی بودن میکند که هیچوقت نه می فهمیم چرا منحصر به فردیم و نه می فهمیم عبارت منحصر به فرد چه معنایی دارد؟ نه می فهمیم چه شد که معمولی بودن و معمولی ماندن را پذیرفتیم؟گاها بی همتا بودن را اشتباه ترجمه میکنیم و میدویم پی معیار های فشِن و زندگی مثلاً لاکچری تا ما هم شبیه به منحصر به فرد ها شویم..از خودمان که بپرسید، میگوییم پذیرفتیم که به هر حال ما آدم های معمولی هستیم.. اما هر لحظه می خواهیم فرار کنیم و با "خودمان را شبیه به معیار های امروزه کردن"، ثابت کنیم آنقدر ها هم جمله ی "همه افراد خاص و تک هستند" شعار نیست!
میدانم آدم ها آن چیزی که فکر میکنند و میدانند هستند هم، نیستند! ولی سعی برای خودشناسی حداقل انسانی را که به باید نباید های اشتباه دامن زده، آزاد میکند و حداقل ترین مزیتش این است که فرد از ساده نگری نجات میابد و شانس این را پیدا میکند که بداند و به دیگران بفهماند خودش و تمامی افراد خاص هستند و دست از این عالم قیاس و مقایسه و بازی و تفریح مالی که رسما در ذهنمان سرمایه گذاری کرده اند، بشوید..
دنیا پر از افراط و تفریط است و تنها لطفی که میتوانیم به خودمان و این دنیا کنیم، حفظ تعادلی نسبی ست تا به عامیانه ترین شکل ممکن: حالمان خوب باشد!...
#رج