ویرگول
ورودثبت نام
دیس ایز سالی!
دیس ایز سالی!
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

بخش سوم: پایانِ "کار" یا ظهور یک طبقه بی‌مصرف!

پایان کار یا ظهور یک طبقه بی‌مصرف
پایان کار یا ظهور یک طبقه بی‌مصرف
متن حاضر، بخش سوم و پایانی از برگردان فارسی مصاحبه سلمان و شایان با پروفسور کرستون دیویس استاد فلسفه در مرکز مطالعات عالی دوبلین است. این مصاحبه به منظور پخش از رادیو اینترنتی "شیر یا خط" ضبط شده است. برای مشاهده محتوای تصویری این مصاحبه می‌توانید از این لینک استفاده کنید.

کرستون دیویس (Creston Davis): فیلسوف، نویسنده و روان‌کاو ایرلندی- آمریکایی است که به خاطر تألیفات خود در حوزه الهیات مسیحی و فلسفه قاره‌ای شهرت جهانی دارد. کتاب آخر او "رخداد جدید پل! فلسفه قاره‌ای و آینده الهیات مسیحی" به چند زبان ترجمه شده است. او مؤسس و مدیر اجرایی مرکز مطالعات عالی دوبلین GCAS است.

شایان اسکندری: دانشجوی دکتری امنیت در دانشگاه کونکوردیا، مؤسس پادکست شیر یا خط است. او همچنین جزو هسته اصلی مشارکت‌کنندگان در پروژه کوین ایران است. شایان اکنون با بنیاد ConsenSys Diligence همکاری می‌کند. حوزه تخصص شایان امنیت در بلاک‌چین است. او یک متخصص در دنیای غیرمتمرکز محسوب می‌شود.

سلمان صادقی: یکی از مشارکت‌کنندگان در کوین‌ایران، محقق و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات اقتصادی و اجتماعی در مرکز مطالعات عالی دوبلین است. حوزه مطالعاتی او پول و اقتصاد رمزارز محور است.

بخش سوم: پایانِ کار یا ظهور یک طبقه بی‌مصرف!

سلمان: من می‌دانم که شما به روانکاوی علاقه‌مند هستید و یک فیلسوف حرفه‌ای در روانکاوی لاکانی هستید و این برای من جالب‌ترین قسمت این گفتگو است، با این حال من باید به سؤالات خودم برگردم.

من فکر میکنم تصور کردن پایان دولت‌ها و شرکت‌های چندملیتی حتی دشوارتر از تصور پایان سرمایه‌داری است. این می‌تواند سمت دیگر یا سمت تاریک فناوری بلاکچین باشد، بلاکچین می‌تواند قدرت متمرکز شرکت‌ها و دولت‌ها را بیش از پیش تثبیت کند. هر بانکی در وال‌استریت در حال انجام پروژه مبتنی بر بلاکچین است. داده‌ها نشان می‌دهد که تنها دو غول چینی نیمی از عملیات استخراج بیت‌کوین را کنترل می‌کنند. قراردادهای هوشمند که از جمله بهترین موارد استفاده از فناوری بلاکچین هستند و از نظر قطع قدرت واسطه‌ها بسیار سودمند عمل می‌کنند، به نوعی قانون را در قراردادها درون‌ماندگار می‌کنند. ظهور یک جامعه کاملاً خودکار باعث ایجاد تغییراتی در آینده بازار کار نیز می‌شود. من در مورد تهدیدات این خودکاری و اتوماسیون و از دست دادن شغل در سال‌های پیش رو صحبت می‌کنم. نوع جدیدی از فقدان شغل که با آنچه بشر در طول قرن بیستم تجربه کرده کاملاً متفاوت است.

در قرن بیستم تعداد زیادی از کارگران بیکار در زمین‌های کشاورزی به دلیل اتوماسیون کشاورزی و نیاز به تولید انبوه برای بازارهای دور، به کار در صنایع روی آوردند. بنابراین افراد شغل کم مهارت خود در مزارع را از دست داده و به مشاغل کم مهارت در صنایع روی آوردند. با این حال هنوز فرصت‌هایی برای توده‌ها وجود داشت زیرا صاحبان ابزارآلات تولید به قدرت کار احتیاج داشتند. اما امروز برای اکثر آن توده‌ها، انجام این انتقال آسان نیست. هیچ‌کس نمی‌داند طی سی یا چهل سال آینده بازار کار چگونه خواهد بود، مخصوصا که این مسئله ایالات متحده یا اروپای غربی نیست. در کشورهای توسعه‌نیافته مانند کشورهای آفریقایی و یا آسیای میانه، دولت‌ها نمی‌دانند چه چیزی را در مدرسه به کودکان آموزش دهند. من فکر می‌کنم نوع جدیدی از نابرابری به دلیل تناقض بین صاحبان داده‌ها، که در اینجا منظور من فیس‌بوک، توئیتر و غیره است، و نوع جدیدی از طبقه اجتماعی پدیدار خواهد شد. طبقه‌ای که یوال نوح حراری آن را طبقه بی‌مصرف می‌نامد. حالا، نظر شما چیست پروفسور؟ این نابرابری را چگونه توصیف می‌کنید؟ نقش قراردادهای هوشمند و فناوری بلاک‌چین در این میان چگونه خواهد بود؟

کرستون: این سؤال واقعاً خوبی است و برای کامل پاسخ دادنش باید به اندازه یک کتاب صحبت کرد. من واقعاً سؤال شما را دوست داشتم.

سلمان: زمان تماماً در اختیار شماست، می‌توانید به اندازه کل یک کتاب صحبت کنید!

کرستون: من ایده‌هایی دارم. ما با فناوری‌های هوش مصنوعی و اتوماسیون آشنا هستیم. اولین بار که در این باره آموختم وقتی بود که دانشجوی کارشناسی دانشگاه آکسفورد بودم و کتاب جرمی ریفکین را به نام "پایان کار" خواندم. یک کتاب علمی- تخیلی برای اقتصاد، آیا واقعاً قرار است ماشین‌ها مشاغل را تحت سیطره خود درآورند؟ در اوایل دهه نود میلادی بود که من این کتاب را خواندم. اما به نظر می‌رسد که هرچه جلو می‌رویم بیشتر پیش‌بینی‌های این کتاب تحقق می‌یابند. مشاغل برای بازارهای کار ارزان‌تر به خارج از کشور برده می‌شوند، از جهان اول به کشورهای در حال توسعه برای صرفه‌جویی در هزینه‌های کار، اتفاقی که در آنجا می‌افتد، شما به عنوان مثال کارگاه‌های تولید لباس را در بنگلادش دارید. جایی که همه‌ی تی‌شرت‌ها و بسیاری از لباس‌های عمده‌ای که ما می‌پوشیم در کارگاه‌های تولید لباس با شرایط نامناسب کار تولید می‌شوند. بنابراین این اولین مرحله است، شما مشاغل را به خارج از کشور می‌برید یا در خارج از کشور ایجاد کار می‌کنید و سپس می‌توانید هزینه کمتری پرداخت کنید. شرایط تولید کالاهای مصرفی برای مردم بسیار بد و حتی بدتر است. چین نمونه خوبی از توانایی تولید بسیاری از محصولات ارزان است و ایالات متحده دوست دارد این محصولات را مصرف کند، بنابراین این اولین مورد است. مورد دوم اتوماسیون است که یک شمشیر دولبه است. در وهله اول، انتقال مشاغل به خارج از کشور برای صرفه‌جویی در هزینه کار است و در وهله دوم، با پولی که در هزینه‌های کار صرفه‌جویی می‌کنیم، قصد داریم در ایالات متحده در زمینه هوش مصنوعی، اتوماسیون و ماشین‌ها سرمایه‌گذاری کنیم. این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق افتاده است. و اکنون با Covid-19، با این بیماری همه‌گیر، و همه در قرنطینه، این یک نمونه عالی یا آزمایشگاهی است که در آن می‌توان اندازه گرفت که چه کسی واقعاً برای یک اقتصاد ضروری است و چه کسی نیست.

این پاسخ به سوالی است که پیشتر فقط می‌شد در مورد آن نظریه‌پردازی کرد. اما اکنون شما می‌توانید داده‌هایی داشته باشید که چه کسی واقعاً برای اقتصاد ضروری است. و حدس من این است که شما اساساً یک فشار عظیم برای فناوری‌های هوش مصنوعی در ایالات متحده، کانادا، در جهان در حال توسعه در اروپا، اروپای غربی خواهید داشت و شما قادر خواهید بود کارگران را به طور کلی جابجا کنید و ما این کار را مترسک سازی پرولتاريا می‌نامیم. درست است؟ آنهایی که دیگر هیچ راهی به جز کارکردن برای زنده ماندن نداشتند. قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ جای تعجب نیست که شاهد افزایش نظامی شدن و افزایش نیروهای پلیس هستیم. جای تعجب نیست که شما این روش مصنوعی را دارید که می‌توانید مهاجران را از اروپا، یا با دیوار ترامپ جدا کنید و وقتی این منطق‌ها را کنار هم قرار می‌دهید، آن برون‌سپاری هوش مصنوعی این مشکلات را تشدید خواهد کرد. با دیوارهایی که با نظامی‌گری پلیسی و با حمایت دستگاه‌های دولتی بالا می‌روند و بیکاری گسترده‌ای که وجود خواهد داشت. خیلی امیدوارکننده به نظر نمی‌رسد؛ واقعاً شوم به نظر می‌رسد.

پاسخ من به این سؤال، چون ما نمی‌توانیم فقط بنشینیم و انگشت شستمان را تکان دهیم یا خودمان را با صحبت در مورد چگونگی این آینده ضد آرمان‌گرایانه سرگرم کنیم، به نوعی لذت بردن از غر زدن، و شاهد زوال تمدن انسانی باشیم. بنابراین پاسخ من این بود که بیایید یک کالج ( او در حال اشاره به مدل اقتصادی GCAS است) ایجاد کنیم که در عین حال که یک مؤسسه خطرپذیر است، می‌تواند برای افراد حین اینکه که مدرک خود را به پایان می‌رسانند شغل ایجاد کند. شما یک فدراسیون از افراد در سراسر کره زمین ایجاد می‌کنید که قادر به اعتماد به یکدیگر هستند و بنابراین می‌توانند راه‌های جدید و جالب ساختن چیزها، ساختن جامعه در ساحت مجازی و حقیقی. به جای اینکه فقط سر جای خودم بنشینم یا به عنوان یک استاد بازنشسته شوم که مطمئناً می‌توانستم انجام دهم، تصمیم گرفتم این کالج را ایجاد کنم.

بگذارید اینجا بگویم که چه اتفاقی در حال افتادن است. این مشارکت من و دیگران در GCAS از جمله خود شما سلمان است، این همان کاری است که ما انجام می‌دهیم. ما در حال توسعه آن پلتفرم‌ها هستیم، بله. و رمزارز ما Gcasy token همانطور که می‌دانید بسیار متفاوت از رمزارز بیت‌کوین است. شما می‌توانید از داخل این جامعه‌ی در حال توسعه، کالج GCAS، رمزارز کسب کنید و سپس هزینه کتاب و کلاس را پرداخت کنید. همچنین در نهایت با راه‌اندازی فروشگاه ما در فضای تجارت الکترونیکی، شما قادر خواهید بود هزینه غذا، سایر وسایل، تلفن‌های هوشمند، رایانه و هر چیز دیگری را پرداخت كنید. بنابراین می‌توانید یک اقتصاد پویا ایجاد کنید که خود از طریق خود رشد کند. یک ساختار قریب‌الوقوع که به نوعی مفهوم فلسفی آن وامدار دلوز است. این مشارکت من در حد توان من است.

سلمان: به دلوز اشاره کردید، فقط می‌خواهم بگویم که آیا ما می‌توانیم دانشگاه‌ها را ابر روایت‌هایی بنامیم که به عنوان مثال GCAS یا سایر انواع جدید مؤسسات به عنوان یک مقاومت دلوزی به جنگ این کلان‌روایت‌ها می‌روند؟ این آخرین سؤال من در مورد نوآوری شگفت‌انگیز شما بود که قبلاً در آن سهیم شده‌ام، اما نمی‌دانم آیا می‌خواهید مکالمه را با شرح GCAS به پایان برسانید یا خیر، شایان، نظر شما چیست؟ می‌شود لطفاً وارد بحث ‌می‌شوید؟

شایان: من در مورد جهانی شدن ارزش که شما اشاره کردید سؤالی دارم. در هفته آینده، کنفرانسی برگزار می‌شود و من در آنجا با یک نفر از کوبا و یک نفر از ونزوئلا در یک میزگرد خواهم بود و درباره چگونگی حرکت ارزش بیت‌کوین در داخل و خارج از اقتصادهای بسته قرار است صحبت کنیم. ما قبلاً با آنها گفتگو کرده بودیم و جالب است که فهمیدیم که نگاه غربی‌ها به دولت استبدادی، سلسله مراتبی، کلیشه‌ای و از بالا به پایین است. درحالیکه معمولاً چنین نیست و حتی اگر چنین باشد، در این سه کشور متفاوت است. ما واقعاً می‌خواستیم کسی از کره شمالی نیز در جمعمان باشد، اما در آنجا مسائل فنی وجود دارد. من واقعاً می‌خواهم نظر شما را در این باره بدانم، سقوط اقتصادهای بسته در این پروسه جهانی شدن را چگونه می‌بینید و آیا سوال یا نکته‌ای وجود دارد که بخواهید در آن میزگرد مطرح شود؟

کرستون: این سؤال عالی است، متشکرم و در آن کنفرانس موفق باشید، واقعاً شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. آیا آن کنفرانس در مونترال است؟

شایان: این روزها همه‌چیز آنلاین است!

کرستون: اوه! حق با شماست. این‌روزها هیچ حضور فیزیکی‌ وجود ندارد. اما نه، باز هم می‌گویم، من اقتصاددان نیستم، بنابراین شاید درک مفهوم اقتصاد بسته برایم دشوار باشد. البته می‌توانم حدس بزنم که ونزوئلا و کوبا به نوعی اقتصاد نیمه بسته هستند. هر زمان اقتصاد بسته‌ای مانند کوبا داشته باشید، بدون شک سایر اقتصادها روی آنها به صورت انگلی عمل می‌کنند. آنها کاملاً بسته نیستند، اما بله، منظور شما را متوجه شدم. تحریم‌هایی بر کشورهایی نظیر ایران و غیره وجود دارد. اما باورکردنی خواهد بود اگر دارایی‌های دیجیتالی مثل بیت‌کوین به طریقی در این اقتصادهای بسته نفوذ کند و حفره‌هایی را در بسته شدن اقتصاد به روش‌هایی ایجاد کنند که بتواند شروع به باز کردن ساختارهای انتقال ارزش برای افراد جامعه شود. همه این روش‌های مختلفی است که ما بتوانیم اشکال جدیدی از ارزش را تولید کنیم. این به نوعی نیچه‌گونه است. فریدریش نیچه، حدود یک قرن پیش سعی كرد كه ارزیابی مجددی از مفهوم ارزش ارائه دهد. و من فكر می‌كنم ما در دوراهی با فناوری‌های غیر متمرکز به عنوان توانایی فکر کردن در مورد این سوال ایستاده‌ایم که حتی ممکن است با آن فراتر نیز برویم. چه چیزی است که مفهوم ارزش را شکل می‌دهد؟ مفهوم آرزو چیست هنگامی که شما از یک اقتصاد مصرف‌گرایانه سلب مالکیت کنید؟ من فکر می‌کنم که روزهای مصرف‌گرایی به سر خواهد آمد و بدهی‌ها تمام می‌شوند و این می‌تواند فراروایت دولت مرکزی باشد.

ضمانت‌ها، همه علیه مردم استفاده می‌شوند. ما ضمانت کردیم و بنابراین کسری بودجه ما حتی بیشتر از گذشته است و به دلیل بیشتر و بیشتر شدن کسری بودجه، آنها از این بهانه‌ای برای اجرای اشکال شوم کنترل از طریق بدهی استفاده می‌کنند. و چرا بایستیم و به دولت اعتماد کنیم؟ هرگز مثل این نیست که اگر به آن فکر کنید، دولت با کمی استثنا، هرگز واقعاً طرف مردم نیست. هرگز چنین کاری نکرده است. مثل پادشاهان و ملکه‌های قبل از توسعه دولت ملی در اروپای غربی در قرن پانزدهم شانزدهم، و جالب است وقتی به تاریخ تولد دولت ملی و در نتیجه اقتصاد فکر می‌کنید، تولد کمپانی هند شرقی در سال 1609 را دارید. شرکت West Indies در شهر نیویورک با هدف تجارت خز تأسیس شده بود. بنابراین، آنچه که من فکر می‌کنم ما در اینجا مشاهده می‌کنیم نوعی تکه تکه شدن یا خشک شدن مصرف‌کننده است. البته این تلاش برای عقب انداختن برنامه سوسیالیستی با برنی سندرز، کوربین در انگلیس، برای برخی کشورها وجود دارد، هرچند با درجه بسیار کمتر، رئیس جمهور شما در کانادا، اما در پایان شما باید یک قیام گسترده داشته باشید. از نظر روانشناسی، وقتی شما روانشناسی را در تاریخ روانشناسی از دهه 70 تا به امروز را در نظر می‌گیرید. روانشناسی در دهه 60 برای در دست گرفتن کنترل ابزار تولید درست بود، زیرا زندگی ارزان‌تر بود، می‌توانستید در یک اتومبیل زندگی کنید، می‌توانستید هفته‌ای با یک دلار زندگی کنید. امروزه، از نظر هزینه‌های زندگی، شما توانایی اعتراض برای مدت زمان طولانی و همزمان غذا خوردن را ندارید. بنابراین این یک بحران انسانی است. علاوه بر این، روانشناسی اعتراض می‌کند، این به چه معناست و چگونه می‌توانید ادامه دهید؟ مطمئناً، اشغال وال‌استریت برای چند هفته اشکالی ندارد. اما دوباره، شکست جنبش وال استریت را می‌بینید. نه تقاضا داشت، نه برنامه داشت، و نه می‌توانست خود را برای دوره زمانی طولانی حفظ کند.

بنابراین هنگامی که ما GCAS را به عنوان یک ایده مبارزه توسعه دادیم. من در حال صحبت با رئیس سابقمان، آلن بدیو، فیلسوف مشهور فرانسوی بودم، این سؤال پیش آمد: "چگونه توانایی بازتولید خود را برای مدت زمان طولانی ، یکی دو نسل حفظ می‌کنید؟" در آنجاست که می‌توانید روانشناسی بسازید که متفاوت است. و این‌گونه بود که ما GCAS را ساختیم تا بتوانیم خود را برای مدت طولانی حفظ کنیم و این می‌تواند یک کاتالیزور برای اعتراضات مداوم باشد. زیرا اکنون شما ابزار تولیدی دارید که خود را حفظ کند و خود را بازتولید کند تا بتوانید شکل پایدار همبستگی اجتماعی را ادامه دهید.

شایان: متشکرم، واقعا پاسخ جالبی بود. یک چیز می‌خواهم به آن اضافه کنم، همچنین می‌توان به سؤال سلمان در مورد تمرکز داده و اطلاعات آن را پیوند داد. چیزی که ما متوجه شدیم این است که لزوماً به دلیل تحریم‌ها اقتصادهای بسته وجود دارند. همه محدودیت‌ها صرفا ارزش‌های پولی نیستند. شما می‌توانید اطلاعات را به عنوان منبع ارزش فرض کنید. و یک چیز که مانند آن را اخیرا در Github دیدیم. مانند ممنوعیت کاربران که تاکنون از ایران وارد سیستم شده‌اند. مانند اینکه شرکت‌ها بیش از حد این قوانین محدودکننده را رعایت می‌کنند. یعنی اینکه آنها مثلاً از سرویس‌دهنده‌های گوگل برای سرورهای خود استفاده می‌کنند. گوگل از یک نوع مهندسی استفاده می‌کند که به دلایلی مانع از مراجعه کاربران از ایران، کوبا و برخی دیگر از کشورها می‌شود و حتی اگر این شرکت صریحاً کسی را در ایران مسدود نکرده باشند، وب‌سایت‌های آنها به دلیل انباشته بودن اطلاعات در سرورهای متمرکز یا فناوری موجود در دسترس نیستند. با استفاده از این، به موضوع شما برمی‌گردیم که بسیاری از فناوری‌های غیرمتمرکز به این موارد کمک می‌کنند، اما باید مقیاس‌پذیر باشند. در حال حاضر، آنها هنوز آنجا نیستند، عمر آنها بیشتر از ده سال نیست، بیت‌کوین قدیمی‌ترین است که هنوز مقیاس‌پذیر نیست و ما شاهد موارد بیشتری از این هستیم و من واقعاً می‌خواهم بدانم که کجا می‌شود درباره GCAS بیشتر مطالعه کرد و چگونه کسی می‌تواند در این پروژه دانشگاهی مشارکت کند؟

کرستون: خُب، بسیار متشکرم، این واقعاً یک پادکست فوق‌العاده است، من مجددا از دعوت شما قدردانی می‌کنم. من جسارت می‌کنم که در مورد موضوعاتی مانند اقتصاد به شیوه یک آماتور صحبت کنم، در این مورد کمبود دانش دارم. بابت آن عذرخواهی می‌کنم.

اما بله، GCAS پروژه‌ای است كه این روندهای بدهکارکننده در جهان را می‌بیند که با آموزش عالی شروع شده‌اند. چگونگی سازماندهی نیروی کار، نظامی شدن، اینها در حال اتفاق افتادن است. و ما زمینه‌ای را ایجاد کردیم که در آن می‌توانیم به عنوان یک روش تولید جدید در مبادله دانش، و همچنین در حوزه استارت‌آپ‌هایی که دارای ظرفیت توسعه هستند، خودمان را بازتولید کنیم و پس از آن پشت آن ایده‌های نوپا قرار بگیریم و صاحب سهام شویم و این جایی است که سوی جسارتی GCAS در بخش استارت‌آپی آن آشکار می‌شود. بنابراین ما به آنها کمک می‌کنیم تا با مقداری بودجه شروع به کار کنند. ببینیم آنها موفق هستند یا نه. در صورت موفقیت، همه از مزایای آن بهره‌مند می‌شوند زیرا هرکسی که از کالج GCAS فارغ‌التحصیل شود، به نوعی صاحب کالج GCAS می‌شود. ما به آنها مدرک می‌دهیم و به جای اینكه بانك‌ها آن‌ها را بدهکار کنند، به آنها دیپلم و گواهی سهام می‌دهیم. اوراقی كه برابر با سرمایه‌ مالی و زمانی و ذهنی است كه دانشجو برای فارغ التحصیلی خود گذاشته است. و بنابراین، برای ما، این یک نوع p2p مشارکتی است. و منظور ازp2p ، شما این را بهتر از من می‌دانید، منظور ازp2p، همکاری فرد با فرد به طور بی واسطه است. این یک حرکت در افق ذهنی است و موارد واقعی‌تر می‌توانند محقق شوند. هرچه قوی تر شوند سریعتر می‌شوند و شما در مورد مقیاس‌پذیری صحبت کردید. مقیاس‌پذیری می‌تواند در شبکه‌های p2p خیلی سریعتر از شبکه‌های از بالا به پایین اتفاق بیفتد. شبکه‌هایی که یک نفر مالک آن است و صد مورد مختلف را تحت کنترل دارد، درست است؟ بنابراین p2p ساختاری است که سریعتر کار می‌کند، اما p2p بطور کامل و تنها کار نمی‌کند، شما هنوز هم به بنیان متحدکننده نیاز دارید، شما هنوز هم به یک فرهنگ احتیاج دارید، شما هنوز هم به یک زبان احتیاج دارید، شما هنوز هم به توانایی اعتماد به یکدیگر و ساختن آن اعتماد نیاز دارید.

در مورد ما در وب‌سایت ما، gcas.ie مطالعه کنید، ما در ایرلند هستیم، می‌توانید gcas.io را جستجو کنید. ما گره‌های مختلفی داریم، 8 گره در سراسر جهان. ما در شرف راه‌اندازی یک گره دیگر در آسیا هستیم. به زودی و به نوعی می‌توانیم آموزش را غیرمتمرکز کنیم و پلتفرم‌های دانش را رشد دهیم و بنابراین، به مفهوم ارزش، ارزیابی مجدد ارزش، بازگردیم. به هر زمانی که می‌خواهیم در فیس‌بوک چیزی را دوست داشته باشیم فکر کنید. شما برای این کار پاداش نمی‌گیرید و ما در حال ایجاد روش‌های جدید برای دادن پاداش برای زمانی که صرف انجام کارهای مختلف می‌کنید هستیم. دوست داشتن چیزهای مختلف و به اشتراک‌گذاری اطلاعات در مورد آنها نیازمند پاداش است. بنابراین بیایید ببینیم که چگونه پیش می‌رود. تا اینجا خوب پیش رفته است، ما یک آزمایشگاه فناوری‌محور داریم، یک سرمایه‌گذار فنلاندی، که با ما در حال کار است و ما واقعاً خیلی خوب کار می‌کنیم و من واقعاً از این وقت و علاقه قدردانی می‌کنم و اگر کسی علاقه‌مند به شرکت در کلاس‌ها و داشتن یک مدرک تحصیلی با ما است، به هر حال، با ما تماس بگیرد.

شایان: من واقعاً از وقت همه در اینجا، به خصوص پروفسور کرستون دیویس قدردانی می‌کنم. این یک بحث جذاب بود و امیدوارم که در آینده نزدیک بتوانیم جلسه دیگری برگزار کنیم تا بیشتر به این موضوعات بپردازیم. زیرا موضوعات بسیار مهمی در اینجا مطرح شد که می‌توان آن‌ها را بیشتر مورد کالبدشکافی قرار داد. با تشکر از شما، لطفا مراقب سلامتی خود باشید و فاصله اجتماعی مناسب را رعایت کنید!

کرستون: بله، هیچ شوخی‌ای در کار نیست، درست است؟

بسیار متشکرم، واقعاً خوشحال شدم که شما را ملاقات کردم. موفق باشید در مونترال شایان و شما سلمان در ایران. واقعاً خوشحالم که شما را شناختم و در این سطح فکری بالا با شما کار کردم، متشکرم.


پایان قسمت سوم و پایانی مصاحبه با کرستون دیویس، استاد فلسفه در مرکز مطالعات عالی جهانی دوبلین.

برای مطالعه بخش نخست این مصاحبه می‌توانید از این لینک استفاده کنید. بخش دوم این مصاحبه نیز در این لینک قابل مطالعه است.

بلاک‌چینرمزارزکرستون دیویسسلمان صادقیشایان اسکندری
سالی! یه سرخ‌پوست که تو آسمون‌ها دنبال قبیلش میگرده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید