حتما در مورد کوتوله پروری در سازمان ها مطالبی خوانده اید. نتایج انتخاب مدیران کوتوله یا فاقد شایستگی مدیریتی چیست؟
مروری کنیم بر موضوعات منشا قدرت و اختیار؛
قدرت و اختیار در سازمان ها معمولا از جایگاه های رسمی منشا می گیرند. مثلا مالک یا سهامدار در هر صورت قدرت و اختیار دارد، فارغ از تحصیلات و تجربیات و ...
مدیرانی که با حکم و مصوبه مراجع تصمیم گیرنده به مناصب سازمانی منصوب می شوند هم دارای قدرت و اختیاراتی هستند، مثل مدیرعامل که منصوب هیات مدیره است یا مدیران واحدهای سازمانی که منصوب مدیرعامل هستند و به همین ترتیب روسا و سرپرستان ...
اما،
اما در واقعیت، مفاهیمی مثل مقبولیت هم به صورت بسیار جدی در جریان انجام امور موثر هستند.
مثال: معمولا در کارگاهها و فعالیت های تولیدی و صنعتی که به مهارت نیاز دارد، کارگران از سرپرست کارگاه در قالب نوعی از روابط استاد و شاگردی تبعیت می کنند، یعنی از سرپرست به عنوان استاد با تجربه تبعیت می کنند.
در سازمان ها هم میبینیم که بعضا کارکنان در پچ پچ های بین خودشان و گروههای غیر رسمی یا همان ارتباطات دوستانه ای که دارند، فلان مدیر را فاقد شایستگی و سواد و تجربه متناسب با مسئولیت مربوطه می دانند.
از نظر این گروه، آن مدیر، فاقد مقبولیت - نه به معنای دوست داشتنی بودن، بلکه به معنای قابل پذیرش بودن - است.
در این صورت، چند اتفاق احتمالا رخ خواهد داد:
این موارد بیشتر در زمان انتخاب مدیران به اصطلاح کوتوله، بروز می کند.
خطای مدیران ارشد در انتخاب مدیران کوتوله، که معمولا نتیجه بعضی از موارد زیر است:
با انتخاب این قبیل افراد، عموما شاهد عدم اتخاذ تصمیمات و عدم اجرای برنامه های رو به جلو در واحدها هستیم و با دست خود، به تسریع خروج کارکنان شایسته، متخصص، دارای شان و شخصیت کمک می کنیم.
کارکنان عربده کش و قُلدُر، لزوما مدیران شایسته ای نخواهند بود، ولو اینکه بتوانند با اعمال بگیر و ببندها، واحد یا مجموعه تحت نظر خود را در ظاهر منظم و مرتب و تحت کنترل نشان دهند.
از انتخاب افراد خوش فکر، متخصص، با تجربه، دارای شان و شخصیت و جایگاه، نترسیم. دست کم این افراد در جذب متخصصین و شایسته ها، حتما یک یا چند قدم از مدیران کوتوله جلوتر هستند.