« بنویس! هر چه دلت می خواد باشد؛ نامه، یادداشت روزانه یا حتی یادداشت هایی که از مکالمهای تلفنی بر میداری. فقط بنویس!»
نوشتن را دوست دارم. معتقدم نوشتن بهترین و سریعترین روش برای آرام کردن ذهن است. مثل این است که دریچهی مغز را باز کنی و هر چه نگرانی، دغدغه و یا حرف ناگفته داری روی کاغذ بپاشی. یا شاید به جای کاغذ یک صفحه الکترونیکی!
یا از آنجایی که انسان و رایانه شباهت های زیادی به یکدیگر دارند میتواند نوشتن را مشابه عمل Memory Swapping در سیستم عامل در نظر گرفت - در رایانه، سیستم عامل بخشهایی از حافظه رم را که موقتا نیازی بهشان نیست یا اولویت بالایی ندارند به هارد دیسک میفرستد تا از فضای آنها برای برنامههای مهم تر استفاده کند.
« نوشتن به ما کمک میکند که به افکارمان سر و سامان بدهیم و آنچه را که در اطرافمان است با وضوح بیشتری ببینیم.
« قلم و کاغذ معجزه میکنند. آلام را تخفیف میدهند، به رؤیاها جامهی عمل میپوشانند و امید های از دست رفته را احیا میکنند.»
با این حال تعداد نوشتههای من کم تر از انگشتان یک دست است. ما هر چه رنج میکشیم به خاطر ترس است. من هم از نوشتن می ترسم؛ شاید هم ترس من از نوشتن نیست بلکه از خوانده شدن است. ترس از اینکه دیگران بدانند چه در سر من میگذرد. ترس از آنکه تصویر ذهنیشان نسبت به من تغییر پیدا کند و بشود همان چیزی که من خودم را میبینم؛ و من چیزی که میبینم را زیاد دوست ندارم.
یا شاید هم ترسم از عالی نبودن باشد. همان کمالگرایی لعنتی! نکند بیان نوشتهام خوب نباشد، شاید به خوبی نوشته های دیگران نشود، شاید چرند باشد، شاید اشتباهاتی هست که نمیبینم و ...
بعضی وقتها هم شروع میکنم به نوشتن؛ چند خط مینویسم و یهو با خودم میگویم برای کی مینویسی؟ اصلا کسی این نوشته ها را میخواند؟ اصلا مینویسی که چی بشود؟ اما الان می فهمم نوشتن برای دیگران نیست برای خود آدم است.
برای همین چند بار برای خودم نوشتم. روی یک کاغذ افکارم را نوشتم و زمانی که تمام شد آن رو سوزاندم؛ ارزشش را داشت. آرامشی که میخواستم بدست آوردم.
بکوش که به نوشتن دل ببندی، حتی اگر هیچ کس کلماتت را نخواند، یا حتی بدتر، شخصی، چیزهایی که نمیخواستی خوانده شود، بخواند.
اما دیگر جرئت همان را هم نداشتم. اینکه با افکار خود دوباره مواجه شوم و آن ها را بنویسم. شاید برای ادامهی نوشتن باید نوشته های شخصی خودم را هم سانسور کنم، بعضی از افکارمان بهتر است در پس زمینه ذهن دفن شوند زیرا بازگو کردنشان آن آرامش حاصل از نوشتن را از بین می برد.
به هر حال باز هم تلاشم را میکنم تا چیزهایی بنویسم چرا که «کلمه قدرت دارد»
مرشد می گوید:
« بنویس! هر چه دلت می خواد باشد؛ نامه، یادداشت روزانه یا حتی یادداشت هایی که از مکالمهای تلفنی بر میداری. فقط بنویس!
« با نوشتن به خدا و دیگران نزدیک تر میشویم. اگر میخواهی به درک بهتری از جایگاهت در جهان برسی، بنویس. بکوش که به نوشتن دل ببندی، حتی اگر هیچ کس کلماتت را نخواند، یا حتی بدتر، شخصی، چیزهایی که نمیخواستی خوانده شود، بخواند.
« نوشتن به ما کمک میکند که به افکارمان سر و سامان بدهیم و آنچه را که در اطرافمان است با وضوح بیشتری ببینیم.
« قلم و کاغذ معجزه میکنند. آلام را تخفیف میدهند، به رؤیاها جامهی عمل میپوشانند و امید های از دست رفته را احیا میکنند.
« کلمه قدرت دارد.»
- - روایتی از کتاب «مکتوب» نوشتهی پائولو کوئیلو