در حالی که بسیاری از ما تصور میکنیم بیحوصلگی یا غم پس از گشت و گذار در شبکههای اجتماعی صرفاً یک حس گذراست، جامعه علمی جهان با انتشار نتایج مطالعات گسترده، زنگ خطر را به صدا درآورده است. «افسردگی الگوریتمی» دیگر یک فرضیه نیست؛ بلکه پدیدهای است که با متغیرهای ریاضی و دادههای پزشکی ثابت شده است.
در این مقاله، به بررسی ۵ مطالعه کلیدی میپردازیم که پرده از چگونگی تخریب سلامت روان توسط الگوریتمها برمیدارند.

یکی از معتبرترین منابع در این زمینه، نه از یک دانشگاه، بلکه خودِ شرکت Meta (فیسبوک سابق) است. در سال ۲۰۲۱، با افشای اسناد داخلی این شرکت، مشخص شد که محققان آنها سالها بر روی تاثیر الگوریتم بر سلامت روان مطالعه کرده بودند.
یافته کلیدی: این مطالعات نشان داد که الگوریتم اینستاگرام به طور فعال محتواهایی را به نوجوانان پیشنهاد میدهد که باعث تقویت «مقایسه اجتماعی منفی» میشود.
نتیجه آماری: اسناد نشان داد که ۳۲٪ از دختران نوجوان که نسبت به بدن خود احساس بدی داشتند، اعلام کردند استفاده از اینستاگرام حال آنها را بدتر کرده است. این تحقیق ثابت کرد که الگوریتم، سودآوری و تعامل (Engagement) را به سلامت روان ترجیح میدهد.
بزرگترین نقد به مطالعات قدیمی این بود که شاید افراد افسرده بیشتر از بقیه به شبکههای اجتماعی پناه میبرند نه بلعکس (همبستگی). اما تیم پژوهشی ملیسا هانت (Melissa Hunt) در دانشگاه پنسیلوانیا، برای اولین بار رابطه «علت و معلولی» را ثابت کرد.
روش تحقیق: آنها شرکتکنندگان را به دو گروه تقسیم کردند: گروه اول به روال عادی ادامه دادند و گروه دوم استفاده خود را به ۱۰ دقیقه در هر پلتفرم (جمعاً ۳۰ دقیقه در روز) محدود کردند.
یافته کلیدی: پس از تنها ۳ هفته، گروهی که دسترسی محدودی به الگوریتمها داشتند، کاهش چشمگیری در سطح افسردگی و تنهایی نشان دادند. این مطالعه ثابت کرد که خودِ «عملِ حضور در پلتفرم» عامل ایجاد افسردگی است، نه لزوماً پیشزمینه روانی فرد.
دکتر جین توئنگی (Jean Twenge)، استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی سندیگو، با بررسی دادههای سلامت روان میلیونها نفر در طول چندین دهه، به یک کشف تاریخی دست یافت.
یافته کلیدی: او متوجه شد که دقیقاً در سال ۲۰۱۲، نرخ افسردگی، اضطراب و خودکشی در بین جوانان با شیبی عمودی افزایش یافته است.
ارتباط با الگوریتم: سال ۲۰۱۲ زمانی بود که گوشیهای هوشمند همهگیر شدند و الگوریتمهای «فید خبری» (News Feed) جایگزین نمایش زمانی پستها شدند. توئنگی در کتاب iGen اثبات میکند که جابجایی از دنیای واقعی به دنیای تحت کنترل الگوریتمها، ریشه اصلی این بحران است.
این مطالعه گسترده (RSPH) به رتبهبندی پلتفرمها بر اساس تأثیر آنها بر سلامت روان پرداخت و مفهوم «افسردگی ناشی از مقایسه» را به صورت علمی تبیین کرد.
یافته کلیدی: اینستاگرام و تیکتاک به عنوان مخربترین پلتفرمها برای سلامت روان شناخته شدند.
دلیل علمی: الگوریتمهای این دو پلتفرم بر اساس «جذابیت بصری» و «کمالگرایی» طراحی شدهاند. محققان دریافتند که این موضوع باعث ایجاد نوعی «اضطرابِ رتبه» در مغز میشود که در طولانیمدت به افسردگی بالینی منجر میگردد.
در یکی از بزرگترین آزمایشهای میدانی، محققان دانشگاههای Stanford و NYU از هزاران نفر خواستند که قبل از انتخابات آمریکا، اکانت فیسبوک خود را به مدت یک ماه غیرفعال کنند.
یافته کلیدی: افرادی که از زیر سلطه الگوریتم خارج شده بودند، به طور قابل توجهی احساس خوشبختی و رضایت از زندگی (Subjective Well-being) بیشتری داشتند.
نکته جالب: این افراد پس از پایان آزمایش، تمایل کمتری به بازگشت به روال سابق داشتند، زیرا مغز آنها از حالت «بیشتحریکی الگوریتمی» خارج شده بود.

مجموع این مطالعات نشان میدهد که افسردگی الگوریتمی ناشی از سه عامل اصلی است:
محرومیت از خواب: الگوریتمها با استفاده از «پخش خودکار» و «اسکرول بینهایت»، ریتم شبانهروزی مغز را مختل میکنند.
جایگزینی فعالیتهای محافظ: زمان صرف شده در الگوریتم، جایگزین ورزش، خواب و روابط چهرهبهچهره میشود که هر سه «ضد افسردگی» طبیعی هستند.
فرسودگی دوپامین: تحریک مداوم سیستم پاداش توسط محتوای الگوریتمی، منجر به نوعی «کرختی مغزی» میشود که معادل بیولوژیک افسردگی است.