صنماااا
صنماااا
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

از حالِ بد به حالِ خوب

دقیقا یک سال پیش اولین پستم را نوشتم! از حالِ بدم نوشتم. از بیگانگیم با خودم نوشتم. از احساس گمگشتگی٫ احساس زندگی نکردن٫ احساس خُسران و احساس نارضایتی نوشتم. نوشتم که حالم بد است٫ میخواهم بد نباشد. نوشتم میخواهم عوض شود. میخواهم خودم و زندگیم متحول و منقلب شود. نوشتم که هنوز راهم را پیدا نکرده ام. چیزهای زیادی را تحربه کرده ام که برای مدت کوتاهی نجاتم داده اند اما حالم خوب نیست. دوست دارم بجای آنکه بیش از ۵۰ درصد روزهایم رنگ بدحالی داشته باشند٫ رنگ خوشایندی داشته باشند. دوست دارم وقتی برمیگردم و به روزهایم نگاه میکنم بگویم: بله! من با خودآگاهی این زندگی را انتخاب کرده ام.

به نظرم میرسید شاید از اولین پستم بیشتر از یکسال و یا دوسال گذشته باشد. امروز ناخواآگاه چشمم خورد به تاریخ اول پست. نوشته ۱۲ ماه پیش. نوشته "منتشر شده در ۸ خرداد ۱۳۹۹". باورم نمیشود... این یکسال از زندگیم چقدر پر بار بوده. چقدر سرشار از یادگیری بوده...امسال احساس میکنم زندگی کرده ام. امسال فکر میکنم خودم را خیلی بیشتر شناخته ام و چقدر از این آشنایی با خودم خوشبختم.

کاش میتوانستم بیایم و ریز به ریز بنویسم که چه شد! چه کارهایی کردم اما عاجزم. انگار همه چیز دست به دست هم داد. من از سی سالگی وحشت داشتم. از اینکه سی سالگی زل بزند به چشمانم و بگوید عمر همینطور سریع میگذرد! اما اگر قرار بوده من سی سال زندگی کنم و با تجارب سی ساله ام به چنین جایی برسم٫ با اشتیاق جلو خواهم رفت. قیمت عمر در برابر چنین تجارب و شکوفایی هایی چیز چشمگیری نیست.

اما اگر بخواهم به یک نکته بسنده کنم و بگویم آن یک نکته مرا نجات داده٫ میگویم مشاهده گری٫ مرتبط شدن با احساس و نیاز و پذیرشِ خود در ادامه این مشاهده گری. شاید این شعار نیست وقتی میگویند تو خود دوای درد خودت هستی.

من هیچگاه در زندگیم به احساس و نیازم واقف نبوده ام و آنها را به رسمیت نشناخته ام چرا که برخی نیازها را نیازهایی پَست دانسته ام و فکر کرده ام که باید خود را به گونه ای تربیت کنم که نیازمند به آنها نباشم. در مقابل تنها گروهی از نیازها و احساسات را به رسمیت شناخته ام. در سال گذشته شاید کم شدن سرعت زندگی و یا شاید کلافگی حدااکثری من باعث شد تا به خود بیایم و بجای دنبال استانداردهای خارجی بودن٫ آنچه خود هستم را بپذیرم. وقتی که آنچه خود هستی را میپذیری٫ خودت را به رسمیت میشناسی و سعی میکنی احساسات و نیازهایت را پیدا کنی و بفهمی راه را پیدا میکنی.

در سال گذشته با افراد بسیار زیادی آشنا شدم که اثر عمیقی در زندگیم گذاشتند. شاید من برای مدت کوتاهی با آنها هم مسیر شدم و شاید بعدها مسیرم از آنها جدا باشد اما قطعا در این برهه از زندگیم از هم مسیر شدن با آنها بسیار خوشنود٫ خرسند و شاکرم و من برای همیشه وامدار آنها خواهم بود.

رضایتخودشناسیپذیرشاحساس و نیازمشاهده گری
من یک پژوهشگر نوروساینس هستم. الان در یک شرکت مشغول کارم و همیشه در زندگی در حال آموختنم و اینجا چالشها و آموخته هام رو به اشتراک میگذارم. لینک کانال تلگرام: https://t.me/BeingaLifelonglearner
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید