فکر میکنم همه ما به این دچار شدیم تو زندگی که گم میشیم...یعنی صبح که از خواب بیدار میشیم نمیدونیم چه کاری رو باید الان انجام بدیم...همین سردرگمی باعث میشه احساس بدی نسبت به خودمون داشته باشیم و احساس بی کفایتی کنیم و در نتیجه شل کنیم و یه گوشه کز کنیم و بمونیم. گاهی هم برای اینکه به این احساس بی مصرف بودن فائق بیایم، شروع میکنیم و کارای خیلی ساده نه چندان مهم و اضطراری انجام میدیم. وقتی این حال ادامه پیدا میکنه انگار تنها چیزی که باعث میشه ما بعضی روزها حال بهتری نسبت به خودمون داشته باشیم کارهایی هستن که ددلاین دارن. بهتر بخوام توضیح بدم کارهایی که میدونیم باید فلان موقع تحویلش بدیم و امروز و فردا مثلا باید روش کار کنیم. در واقع یه کار مشخص که برای ما کمی از مسیر رو روشن میکنه. اما مساله اینجاس که اگر ما کار اضطراری برای انجام نداشته باشیم، دوباره توی این لوپ گیر میافتیم...
خیلی خوب میدونم چه حس مزخرفیه!!! مخصوصا که وقتی ادامه دار بشه شروع میکنی به گیر دادن به اطرافت و اطرافیانت. چون به صورت ناخودآگاه این احساس بی کفایتی و بی معنایی در خودت رو میخوای بندازی گردن اطرافیانت.
دلیل این احساسات چی میتونه باشه؟ و چه راه حلی براش وجود داره. من دوتا دلیل رو پایین نوشتم.
1) این احساسات میتونه بابت لیست بلند بالایی باشه که شما در برابر خودتون میبینید که باید انجامش بدید. اینکه مطمئن نیستید از پس همه اش میتونید بر بیاید و میدونید که انجام اون کارها میتونه دردناک، سخت و حوصله سر بر باشه. شما در واقع نمیتونید سرنخ مساله رو پیدا کنید.
راه حلش چیه؟!
اولویت هاتون رو مشخص کنید! بیست دقیقه زمان بذارید (نه بیشتر) و بصورت خیلی کلی بنویسید اولویت های شما چیا هستن. از بین این کارهای ناتمام کدومش داره دیوونه تون میکنه و باید سریعتر انجامش بدید و کدومش از همه مهمتره.
حالا برای هر کدوم از اولویت ها یه فلوچارت بکشید و با قدمهای خیلی خیلی ساده و البته ناقص( یعنی نه بصورت کمالگرایانه) فلوچارت رو کامل کنید. مثلا: اولویت من نوشتن متن پایان نامه و اتمامش هست. قدم اول: میزم رو مرتب کنم. دوم: لپتاپم رو شارژ کنم. سوم: عنوان برای پایان نامه بنویسم. چهارم: صفحه اول پایان نامه رو کامل کنم. پنجم: شیرازه فصول پایان نامه رو بنویسم. و ...
از قانون پنج دقیقه استفاده کنید. کار رو شروع کنید و با خودتون قرار بذارید که فقط پنج دقیقه روش کار خواهید کرد. خیلی وقتها شروع کار سخته و ادامه اش سخت نیست.
و در نهایت از خودتون انتظار نداشته باشید که دو ساعت با تمرکز کامل به کار بپردازید. با خودتون راه بیاید. میتونید از 5 دقیقه کار و 10 دقیقه استراحت شروع کنم و در نهایت به بیست و پنج دقیقه کار برسید اما بدونید این فقط یه پیشنهاده و فرمانده اصلی شمایید.
2) اما دلیل دوم این مساله: نداشتن تمرکز. یعنی شما اونقدر در زندگی عادتهای پرش ذهنی برای خودتون ایجاد کردید که نمیتونید دو دقیقه بشینید و تمرکز کنید! و این باعث میشه اهمال کاری کنید، کارها بمونن و شما ندونید از کجا باید شروع کنید چون دستی دستی خودتونو گیج و منگ کردید.
اما راه حل چیه؟
در بازه هایی از روز از موبایل و اینترنت و تلفن و تلوزیون دور باش. این بازه میتونه نیم ساعتی باشه یا چند ساعتی. شروع کن و هر روز مثلا از 5 تا 5.30 عصر خودت رو از تکنولوژی دور کن.
پنج دقیقه مدیتیشن...پنج دقیقه چشمات رو ببند و به تنفست توجه کن. کلی مقالات هستن که نشون میدن حتی چند دقیقه مدیتیشن و تمرکز چقدر میتونه روی بازدهی کاری شما اثر بذاره و اهمال کاری رو کم کنه. بعد از تمرکز شما ایده بهتری خواهید داشت که الان بهتره چه کاری رو انجام بدید.
حالا که مدیتیشنت تموم شده وقت رو تلف نکن و بگو 1 2 3 و کار رو استارت بزن. اصلا به خودت اجازه نداده دوباره بری تو فضای عدم تمرکز. فقط شروع کن. به کیفیت کاری که داری انجام میدی توجه نکن. فقط شروع کن و ادامه بده.
مهمه که خودت رو توی لوپ معیوب عدم تمرکز گیر نندازی. بازه کاریت که تموم شد نرو تو یوتیوب و شبکه اجتماعی. برو راه برو. دوش بگیر. یه چیزی گوش کن اما خودت رو توی سوشال مدیا ننداز. میدونم چقدر دلت میخواد بری توی سوشال مدیا. حالت بد میشه و تو ذوقت میخوره. این طبیعیه. کافیه چند روز تحمل کنی که زندگی بدون سوشال مدیا زنگ و بوی قشنگی بگیره.
همونطور که گفته شد اهمال کاری میتونه بخاطر لیست بلد بالای کارهامون باشه وقتی نمیدونیم اولویتهای ما چیا هستن و البته میتونه بخاطر عدم تمرکز باشه. این دو مساله بدون داشتن ساختار منظم برای حلشون، حل نمیشن. ساختار چینی مهمه و تهعد داشتن به ساختار مهمتر!
من یک پژوهشگر نوروساینس هستم. الان در یک شرکت مشغول کارم و همیشه در زندگی در حال آموختنم و اینجا چالشها و آموخته هام رو به اشتراک میگذارم. لینک کانال تلگرام: https://t.me/BeingaLifelonglearner