سارا قرائي
سارا قرائي
خواندن ۸ دقیقه·۵ ماه پیش

آرزوهای بی پایان؛ سفری به دنیای ناکامی (آخرین قسمت)

بخش اول را از اینجا مطالعه کنید.

روری در ادامه رفتارهای کمال طلبانه خود پیشنهاد فروش شرکت را به آرتور می دهد و توضیح می دهد که چرا این پیشنهاد بی نظیر و عالی است. او در پوست خود نمی گنجد و می داند که با این کار می تواند یک شبه ره صد ساله را بپیماید.

همانطور که مشاهده می کنید کمال‌طلبی قدرت این را دارد که به عنوان یک دوگانگی دیده شود. از یک سو، روری با آرزوهای بزرگ و انگیزه‌های قوی خود سعی در ایجاد تغییرهای مثبت دارد اما از سوی دیگر باعث ایجاد تنش و ناامیدی می‌شود. این تضاد نشان‌دهنده چالش‌های روانی است که افراد کمال‌گرا با آن مواجه هستند و چون معمولاً خود را تحت فشار قرار می‌دهند تا به ایده‌آل‌های دست نیافتنی برسند، ممکن است در آینده با احساس ناکامی و افسردگی روبرو شوند.

آلیسون متوجه می شود که علت نیمه کاره ماندن کارهای اصطبل تسویه حساب نکردن روری با آنهاست، او مجبور می شود از پس انداز خود برای این کار استفاده کند. واقعیت ها آرام آرام جای خود را در این داستان باز می کنند. روری و آلیسون برای دیدن آپارتمانی رفته اند و آنجا آلیسون می گوید:«تو در حسابت 500 پوند بیشتر نداری چطور می خواهی اینجا را بخری؟» و اشاره ای به ندادن دستمزد کارگرهای اصطبل می کند و بحث بالا می گیرد.

روری نمی تواند احساسات همسرش را درک کند. هرچند آلیسون در ابتدا از این تغییرها حمایت می‌کرد اما به تدریج احساس ناامیدی و بیگانگی به او سرایت کرد. بچه ها نیز تحت فشار انتظارهای او قرار گرفتند که این امر بر سلامت روانی آنها هم تأثیر منفی گذاشته بود. روری در حالیکه دقیقا نمی داند نظر آرتور در مورد پیشنهادش چیست مدام تکرار می کند که تا آخر ماه چکی با رقم بالایی به دستش خواهد رسید و تمام عقب ماندگی های اخیر را جبران خواهد کرد، او از آلیسون می خواهد که نگران نباشد.

شخصیت های سالم خصوصیات منحصر به فردی دارند که آنها را از دیگر شخصیت ها متمایز می کند به عنوان مثال می توان از این ویژگی آنها نام برد : بر اساس افکار درست تصمیم می گیرند، کورکورانه و بدون فکر کردن و قبل از مطمئن شدن قولی نمی دهند و کاری را انجام نمی دهند. در پایان این نوشتار جدول مقایسه ای بین شخصیت سالم و کمال طلب را آورده ام.

به نظر شما بخش آسیب پذیر شخصیت روری کجاست؟ چرا و چه زمانی این خصوصیت در او شکل گرفته است؟

کارهای خانه همچنان نصفه و نیمه باقی مانده است. آخر ماه از راه رسید و روری با خواهش از آلیسون خواست کمی از پس اندازش به او بدهد و قول داد به محض فراهم شدن پول آن را به او برگرداند.

ریچموند (اسب سیاه) حال خوبی ندارد و در یک تمرین معمولی آلیسون را به زمین می زند و خودش هم دیگر از جایش بلند نمی شود. شرکتی که قرار بود قرارداد خرید را برای روری ارسال کند جواب تماس های او را نمی دهد. بهم ریختگی به اوج خود رسیده است. آرتور به روری می گوید: خودش معامله را بهم زده چون به نظرش جزئیات مفاد قرارداد مناسب نبوده و روری را مقصر می داند چون حتی یک کلمه از آنها را نخوانده است.

- «تو ذهن خوب و عالی داری ولی هیچ وقت به جزئیات توجه نمی کنی و متاسفانه در این سال ها هیچ تغییری نکردی. تنها لطفی که به خودت می کنی این که نخوای یک شبه پولدار بشی.»

ریچموند بیمار شد و از بین رفت. فشار بی امان و بیشتر از طاقت افراد شالوده همه چیز را از بین می برد، مرگ ریچموند نشانه ای بود از چیزهایی که در این مدت طبیعی جلوه می کردند اما در درون در حال فروپاشی بودند.

شبی روری و آلیسون به شدت با هم مشاجره می کنند و هر کدام بخشی از درد خود را وارد ماجرا می کند. دردهایی که روزی باید به آن توجه میشد و حالا بعد از تمام این فراز و نشیب ها زخم های جدید در کنار زخم های قدیمی فضای ناخوشایندی را برای این خانواده ایجاد کرده بود. روری در بین حرف هایش از دوران کودکی سختی که داشته می گوید و طوری وانمود می کند که یعنی حق من این است که هر چه می خواهم داشته باشم و هر تاوانی که لازم باشد را هم می پردازم. احتمالا رفتارهای او ریشه در تجربیات کودکی و محرومیت‌های عاطفی اش دارد، این موضوع را هنگامیکه او سر زده به دیدن مادرش می رود متوجه می شویم چرا که سال هاست از هم بی خبر هستند و هیچ کدام دل خوشی از یکدیگر ندارند.

روری در این ماجرا تلاش کرده از طریق کسب ثروت و موقعیت اجتماعی (حتی اگر جعلی و کاذب باشد) محرومیت های گذشته خود را جبران کند، شاید از این بابت گناهی نداشته باشد اما آلیسون و بچه ها که از این مسائل بی خبر هستند. آیا آنها مقصر شرایط سخت دوران بچگی او هستند؟ به نظر شما این گونه افراد چطور می توانند بدون آسیب زدن به دیگران خود را شکوفا کنند؟

پس انداز آلیسون هم تمام می شود و او برای یک کار معمولی به اصطبل کوچکی می رود.

افراد کمال طلب به دنبال گمشده ای می گردند که به روشنی نمی دانند چیست، آنها دیگران را مقصر می دانند چون این طور فکر می کنند که به درستی درک نمی شوند. حالا به تمام این موارد آسیب های دوران کودکی را هم اضافه کنید.

وضعیت بنجامین و سامانتا هم روز به روز بدتر می شود. بنجامین در مدرسه با چند نفر درگیر شده و به کسی چیزی نگفته. سامانتا هم با یک سری غریبه دوست شده است که دنبال تفریح های ناسالم هستند. هر دو به دلایلی مسائل خود را پنهان می کنند؛ یکی سعی دارد مادر را کمتر ناراحت کند و دیگری می خواهد با این مسائل به مادرش بفهماند اختیار زندگیش را به دست تصمیم های دیگری سپرده است.

آلیسون به شدت عصبانی است و در مهمانی شامی که قرار است منجر به تایید قرارداد کاری شود با تمسخر از دروغ های روری می گوید و آنجا را ترک می کند. رفتارهای روری برای دوست صمیمی اش هم کاملا رو شده است و ارتباط آنها هم دیگر مانند سابق نیست.

مکانیزم های دفاعی روری در ارتباط با دیگران:

  • تظاهر به موفقیت ( پنهان کردن احساس حقارت درونی از طریق نمایش ثروت و موقعیت اجتماعی)
  • کنترل افراطی (تلاش برای کنترل محیط و خانواده به عنوان جبران احساس ناامنی کودکی)

هر چند به درستی نمی دانیم، اما ممکن است روری واقعا قربانی چرخه معیوب جبران محرومیت‌های کودکی است که با تلاش برای کسب موفقیت های مادی، هویت و امنیت عاطفی خود را جستجو می‌کند. اگر به دنبال سرنخی از بذر کمال طلبی بگردیم به احتمال زیاد در همین مناطق آن را پیدا خواهیم کرد.

روری و آلیسون بعد از مهمانی شام به تنهایی در مسیر خانه هستند. راننده تاکسی روری را به دلیل نداشتن پول پیاده می کند و آلیسون در جاده ریچموند محبوبش را تصور می کند. وضعیت خانه هم با مهمانی شبانه سامانتا تعریفی ندارد.

هر کدام از آنها نزدیک صبح به خانه می رسند. همه چیز از دست رفته؛ اعتماد، صمیمت و هر چیزی که این خانواده چهار نفره در این سال ها برای آن سرمایه گذاری کرده بود.

در سکانس انتهایی، روری اعتراف می کند که کاملا حق با آلیسون بوده و او اشتباه کرده است. هر چند پذیرفتن این که اشتباه کرده ایم نشانه خوبی برای شروع دوباره است اما آیا روری می تواند روح و روان بهم ریخته و تجربه های ناراحت کننده خانواده خود را جبران کند؟

کارگردان پایان فیلم را باز گذاشته است و به بیننده این امکان را می دهد که درباره پیامدهای تصمیم های روری و آلیسون قدری تامل کند. به نظر شما آیا روری می تواند از شکست ها درس بگیرد یا به تکرار الگوهای مخرب ادامه خواهد داد؟

جمع بندی و نکته های مفید

چگونه بر کمال طلبی غلبه کنیم:

کمال طلبی در صورت استفاده عاقلانه، می‌تواند یک دارایی خارق‌العاده باشد. این ویژگی با ایجاد انگیزه برای رسیدن به اهداف و بهتر کردن زندگی به افراد کمک می‌کند. با تمرکز بیشتر روی موارد زیر به شما اطمینان می دهم بتوانید کمال طلبی خود را کنترل و درمان کنید و به عنوان بخش مفید و مثبت شخصیت تان از آن استفاده کنید و نه یک بخش مخرب و خانمان سوز!

1. بیش از حد مسائل را کنترل نکنید؛

2. اشتباه ها و افکار منفی را نشخوار نکنید،

3. بیش از حد از خودتان انتقاد نکنید؛

4. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید؛

5. قوانین و روتین‌های سخت‌گیرانه را کنار بگذارید.

با چند سوال ساده کمال طلبی را در خود تشخیص دهید:

اکثر افراد نمی دانند کمال طلب هستند و تصور می‌کنند دلیل خواسته‌های درونی آنها استانداردهای بالاتر برای زندگی است و باید برای برآورده کردن آنها بیشتر تلاش کرد. به سوالات زیر پاسخ دهید تا متوجه شوید تا چه حد کمال طلب هستید:

  • آیا برای رسیدن به استانداردهای ذهنی خود با مشکل مواجه می‌شوید؟
  • آیا با نرسیدن به استانداردهای ذهنی خود احساس ناکامی، افسردگی، اضطراب یا خشم دارید؟
  • آیا بیشتر استانداردهای شما از نظر دیگران بسیار سطح بالا هستند؟
  • آیا انجام دادن یک کار مشخص در یک بازه زمانی مشخص، برای شما دشوار است؟
  • آیا انجام کارهای خود را مدام به عقب می اندازید؟
  • آیا تصمیم گیری برای شما مشکل است؟
  • آیا از شکست خوردن واهمه دارید؟

در جدول زیر به اختصار ویژگی های افراد سالم و کمال طلب را آورده ام.

منابع:

https://doctoreto.com/blog/perfectionism/

https://www.darmankade.com/blog/perfectionism/

کمال طلبیناکامیخانوادهشکستافکار منفی
گاهي دوست دارم بنويسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید