سارا قرائي
سارا قرائي
خواندن ۸ دقیقه·۱ ماه پیش

از دردهای تلخ گذشته عبور کن (بخش اول)

ما در دوران کودکی به شیوه های مختلف آسیب دیده ایم؛ در خانه هایی بزرگ شده ایم که در اکثر مواقع به ما بی توجهی شده یا پس زده شده ایم. جفری یانگ در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید به خوبی، با دیدی باز و موشکافانه به تک تک خانه هایی که زندگی بزرگسالی ما را در آینده ایجاد کرده سر می زند و توضیح می دهد منشاء افکار و رفتارها از کجا آمده و چگونه در روابط ما پدیدار می شوند. وقتی کتاب را مطالعه می کنید متوجه می شوید که در زندگی کاری، عاطفی و ... ناخودآگاه دست به رفتارهایی زدید که خودتان از محل پیدایش آن بی اطلاع بودید و در نهایت خود را مقصر تمام سبک و سیاق رفتاری خود می دانستید. تله های زندگی به این الگوهای تکرار شونده در رفتارهای ما اشاره می کند. پی بردن به علت های شکل گیری و ردیابی تله ها که بیشتر در رفتار اطرافیان در دوران کودکی مان مخفی شده کمک می کند تا در بزرگسالی اجازه ندهیم تداوم این تله ها ما را از دست یابی به اهداف زندگی با ناکامی و شکست مواجه کند. ما سالهاست که خانه پدری را ترک کرده ایم اما متاسفانه با ایجاد موقعیت ها یا انتخاب افراد اشتباه به بازآفرینی همان شرایط تلخ دوران خردسالی می پردازیم. هرچند مستقل شده ایم و دیگر در آن شرایط قرار نداریم اما باز هم در شرایط مشابه و تکراری همان رفتاری را بروز می دهیم که برایمان آشناتر است چون هنوز هم این تله ها هستند که چگونگی تفکر، احساس و نحوه ارتباط با دیگران را تعیین می کنند.

فیلم It Ends with Us بر اساس رمانی به همین نام نوشته کالین هوور است و داستانی عاشقانه دارد. در این میان نکاتی هست که لازم است در حین عاشقی بیشتر به آن توجه داشته باشید.

از اینجا به بعد بخش هایی از داستان فیلم را اسپویل می کند.

لی­ لی (Blake Lively) را در حال بازگشت به خانه پدری می بینیم. قرار است در مراسم پدرش چند جمله ای را در مورد خصوصیات او بگوید، واقعا نمی داند چه چیزی بگوید. پدرش شهردار بود و در کلیسا از او بابت ویژگی های خوبش تعریف و تمجید می کنند. لی­ لی سعی می کند چند کلمه ای حرف بزند به یادداشتش نگاهی می اندازد، تنها سکوت می کند و از آنجا می رود.

چرا لی­ لی نتوانست کلمه ای راجع به پدرش به زبان بیاورد؟ آیا یک خاطره خوب هم از او به یاد نداشت؟ چه چیزی باعث می شود که هیچ حرفی در مورد پدر عزیزمان نداشته باشیم؟ کمی به این موضوع فکر کنید در ادامه جواب این سوال ها را خواهید یافت.

لی­ لی در لبه پشت بام ساختمان بلندی نشسته و به همان یادداشت نگاه می کند. دری باز می شود و مردی خوش تیپ اما به شدت خشمگین و عصبانی بدون اینکه متوجه لی­لی شود به صندلی کنار میز ضربه محکمی می زند. همین اتفاق باعث می شود لی ­لی با رایل (Justin Baldoni) آشنا شود. رایل (کارگردان فیلم هم خودش است!) جراح مغز و اعصاب است و با خواهر و شوهرخواهرش زندگی می کند. لی­ لی همیشه دلش می خواسته مغازه گل فروشی باز کند. آنها کمی با هم حرف می زنند و لی­ لی از پسر بی خانمانی به نام اطلس می گوید و اینکه در دوران دبیرستان به اطلس کمک های زیادی کرده است. رایل از خودش می گوید که خیلی اهل رابطه های بلند مدت نیست اما همیشه پایه تفریح و خوش گذرانی است.

فِلَش بَک به گذشته: لی ­لی نوجوان روزی از پنجره اتاقش پسری را می بیند که از خرابه ای خارج می شود او متوجه می شود که با هم به یک دبیرستان می روند و آرام آرام با هم آشنا می شوند.

لی­لی مصمم است که مغازه گل فروشی بزند و نگرانی های مادرش نمی تواند مانع کار او شود. مغازه کوچکی را اجاره می کند و با دقت و وسواس زیادی آن جا را مرتب و زیبا می کند به همان شیوه ای که دوست داشت. دختری به نام آلیسا که در همان محله سکونت دارد از روی کنجکاوی وارد مغازه می شود تا بداند این مغازه کوچک خاک خورده قرار است به چه مکانی تبدیل شود. آلیسای مهربان و پر حرف با خوشحالی همکار لی­لی می شود و خیلی زود متوجه می شویم که آلیسا خواهر رایل است.

شرح فیلم با تلاش من برای انتخاب کردن کمترین متن به درازا کشید! دو نکته مد نظرتان باشد: خشم رایل در شب آشنایی با لی­ لی و سکوت لی­ لی در مراسم یادبود پدرش.

رابطه لی ­لی و رایل به سمت صمیمی شدن پیش می رود البته با رعایت اصولی که لی­ لی لحاظ کرده بود چون رایل از ابتدا گفته چه شخصیتی دارد.

بعد از مدت کوتاهی در هر ارتباطی هدف افراد مشخص می شود، این که هر کسی در رابطه به دنبال چه چیزی می گردد. لی ­لی بالغانه و با تعیین خط قرمزهای خود برای رایل که هدفی جز خوشگذرانی نداشت مشخص کرد حد و مرز این رابطه تا کجاست. بی خردی و حماقت محض است که وقتی قصد دیگری را می دانیم ارزش ها و اهداف خود را نادیده بگیریم. تا اینجای کار به لی­لی نمره مثبت می دهیم.

فِلَش بَک به گذشته: لی­ لی و پسر بی خانمان در باغچه هستند و از اهمیت ریشه ها با هم صحبت می کنند. اگر از گیاهی مراقبت کنی به تو گل و میوه می دهد و پژمردگی گیاه نتیجه مراقبت نکردن و بی توجهی است. لی­ لی در ادامه می گوید: داستان این درخت بلوط متفاوت است و برای رشد به کسی احتیاج ندارد چون می تواند از خودش مراقبت کند و تحت هر شرایطی استوار، قوی و تنومند باقی می ماند. لی­ لی به یاد می آورد که چگونه پدرش مادر بی دفاعش را کتک می زد. فکر کنم متوجه شدید چرا یادداشت یادبود پدرش خالی بود.

لی­ لی در نوجوانی شاهد خشونت بیش از حد پدر به مادرش بوده است. هرچند او موقعیت اجتماعی خوبی داشته اما رفتارش در خانه ایجاد ترس، نگرانی و وحشت می کرد. به تفسیر درخت بلوط از نگاه لی­لی توجه کنید او دوست دارد به حدی قوی و نیرومند باشد که به کسی احتیاج نداشته باشد. منشاء این فکر از کجا آمده است؟ بی اعتمادی نسبت به نزدیک ترین عضو خانواده، درست است، غیر قابل اطمینان بودن پدر. هر رفتار افراطی در بزرگسالی ما به همین سادگی ریشه در رفتارهای والدین مان دارد. مهم نیست که در دوران کودکی چقدر صدمه دیده اید چون نمی توانید به عقب برگردید و جلوی آن مسائل را بگیرید اما می توانید ببنید که امروز چقدر به خاطر گذشته خود را توجیه می کنید و بهانه می آورید تا دلیل رفتارهایتان را نشناسید. رنج دوران کودکی تنها دشواری فرایند تغییر را بیشتر نمایان می کند و به هیچ عنوان نباید از آن به عنوان ناکارآمدی در زندگی تان استفاده کنید.

مغازه گل فروشی با طراحی منحصر به فرد و خلاقانه لی­ لی افتتاح می شود.

رایل همچنان به دنبال راهیست تا با لی ­لی صمیمی تر باشد. در جشن تولد آلیسا تا اندازه ای به هدف خود نزدیک می شود اما لی ­لی همچنان پایبند به خط قرمزهاست، چون هدف ها و برنامه زندگیش مشخص است نمی خواهد به دنیای بدون چهارچوب رایل پا بگذارد. شاید با خودتان بگویید چقدر یک ارتباط ساده و معمولی را بزرگ می کنم، یا دوران این جور حرف ها گذشته و نسل جدید اصلا به این مسائل فکر نمی کند! اتفاقا باید بگویم مدنظر من بودن یا نبودن در این روابط نیست، هر کسی خودش می داند که چه باید بکند. موضوعی که حائز اهمیت است بیشتر توجه به نقش ارزش های اخلاقی، هدف ها، استحقاق و شایستگی افراد است که نباید بیهوده زیرپا گذاشته شود.

آلیسا اتفاقی متوجه می شود لی­ لی با رایل ارتباط دارد و در کمال تعجب بسیار ناراحت می شود و به لی­ لی هشدار می دهد: این مرد بویی از تعهد نبرده و اگر از او انتظار داری که عاشق پیشه باشه و رابطه خوبی با تو داشته باشد، این شخص برای تو مناسب نیست و فکر نکن مساله تو هستی، خیلی متاسفم!

رایل چه ویژگی هایی ممکن است داشته باشد که آلیسا این طور بی پرده هشدار می دهد که برادرم آدم خوبی برای داشتن یک رابطه درست نیست؟ تا اینجا چه چیزهایی از شخصیت او دستگیرمان شده؟ در برخورد ابتدایی با لی­ لی خودش اعتراف کرد که چه روابطی را می پسندد پس لی­ لی تا حدی می داند که او چه رابطه ای را می خواهد. لی ­لی هم موضع مشخصی را در پیش گرفته و رایل می داند تا کجا می تواند به حریم او راه پیدا کند. چه چیزی در این میان هنوز برای ما پنهان است که دلیل نگرانی بیش از اندازه آلیسا شده است؟

همانطور که انتظار می رفت لی­ لی و رایل بر خلاف نظر آلیسا بیشتر با هم وقت می گذرانند و به هم علاقه مند می شوند تا حدی که لی­ لی احساس می کند عاشق شده و می تواند او را با مادرش آشنا کند.

فِلَش بَک به گذشته: پسر بی خانمان با چوب همان درخت بلوط قلبی برای لی­ لی درست کرده است. آنها با هم بیشتر صمیمی می شوند. علت دربه­ دری پسر این است که مادرش روابطی را شروع می کند که دیگران در آن به او آسیب جسمی می زنند. او از رفتار مادرش ناراحت است و خانه را ترک می کند. حواستان به این مطلب هم باشد، اجبار یا انتخاب ترک خانه ای که در آن خشونت وجود دارد.

لی ­لی مادرش را به رستوران دنج و زیبایی دعوت می کند تا با رایل آشنا شود. مادرش مجذوب ظاهر آراسته رایل می شود. ناگهان اتفاق شوکه کننده ای برای لی­ لی می افتد، پسری که سر میز سفارش غذا را می گیرد اطلس دوست دوران دبیرستانش است! لی­ لی ناخودآگاه به یاد روزهای خوش گذشته با اطلس می افتد و لحظاتی زمان و مکان را فراموش می کند.

آیا ورود اطلس مسیر زندگی و اهداف لی لی را تغییر می دهد؟

تقابل این سه نفر و ادامه این داستان را دو هفته آینده در همین صفحه بخوانید.

قسمت های بعدی : بخش دوم - آخرین قسمت

تله های زندگیجفری یانگرابطه عاطفیخشونتیادداشت فیلم
گاهي دوست دارم بنويسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید