سلام ... من سارا هستم ... علاقهمند به تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقتیه که شاهنامه میخونم و از اونجایی که برای پیدا کردن معنی کلمات و ابیات دچار مشکل میشم، میخوام هرچی پیدا میکنم رو اینجا برای شما بنویسم. فقط این رو بگم که من تخصصی توی تفسیر شاهنامه ندارم و نتیجهی جستجوهام رو اینجا مینویسم. پس لطفا اگر نکات بیشتری میدونستید یا اشتباهی توی متنهام بود، برام بنویسید تا اصلاح کنم.
برای مشاهده بخش قبلی شاهنامه (رفتن پسران فریدون نزد شاه یمن)، اینجا کلیک کنید.
مثل همیشه اول شعر کامل رو با فایل صوتی بالا گوش بدهیم. بعد داستانش را سریع مرور کنیم و بعد معنی تکتک بیتها را بررسی کنیم.
نهفته چو بیرون کشید از نهان ... به سه بخش کرد آفریدون جهان
یکی روم و خاور دگر ترک و چین ... سیم دشت گردان و ایرانزمین
نخستین به سلم اندرون بنگرید ... همه روم و خاور مراو را سزید
به فرزند تا لشکری برگزید ... گرازان سوی خاور اندرکشید
به تخت کیان اندر آورد پای ... همی خواندندیش خاور خدای
دگر تور را داد توران زمین ... ورا کرد سالار ترکان و چین
یکی لشکری نا مزد کرد شاه ... کشید آنگهی تور لشکر به راه
بیامد به تخت کئی برنشست ... کمر بر میان بست و بگشاد دست
بزرگان برو گوهر افشاندند ... همی پاک توران شهش خواندند
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید ... مر او را پدر شاه ایران گزید
هم ایران و هم دشت نیزهوران ... هم آن تخت شاهی و تاج سران
بدو داد کورا سزا بود تاج ... همان کرسی و مهر و آن تخت عاج
نشستند هر سه به آرام و شاد ... چنان مرزبانان فرخ نژاد
فریدون سرزمینش را بین پسرانش تقسیم میکند:
نهفته چو بیرون کشید از نهان ... به سه بخش کرد آفریدون جهان
فریدون سپس سرزمینش را سه بخش کرد.
در نسخههای دیگر شاهنامه، آمده است که پس از بازگشت سه پسر، فریدون به سراغ اخترشناسان میرود و از آنها میخواهد که طالع پسرانش را آشکار کنند. طالع سلم مشتری با کمان بود و طالع تور خورشید سعد بود و طالع ایرج ماه بود. مفسران در طالع پسرانش جنگ و آشوب را میبینند. فریدون آشفته و نگران میشود و برای از بین بردن انگیزههای احتمالی شورش فرزندانش علیه یکدیگر، سرزمینش را به سه بخش تقسیم میکند و به آنها میبخشد.
فکر میکنم معنی مصرع اول این بیت، از همان بخشی میآید که در نسخهی موسکو حذف شده است.
یکی روم و خاور دگر ترک و چین ... سیم دشت گُردان و ایرانزمین
سه بخش شامل روم و خاور (بخش غربی سرزمین فریدون)، ترک و چین (بخش شرقی) و عربستان و ایرانزمین (بخش مرکزی) بودند.
نخستین به سلم اندرون بنگرید ... همه روم و خاور مراو را سزید
اول به طالع سلم نگاه کرد و اندیشید که روم و خاور شایستهی او هستند.
به فرزند تا لشکری برگزید ... گرازان سوی خاور اندرکشید
پس لشکری برایش آماده کرد تا به خاور برود.
به تخت کیان اندر آورد پای ... همی خواندندیش خاور خدای
سلم به تخت پادشاهی نشست. مردم او را پادشاه خاور میخواندند.
همانطور که میبینید، در باورهای اساطیری، رومیان از نژاد سلم و فریدون هستند.
دگر تور را داد توران زمین ... ورا کرد سالار ترکان و چین
بعد، توران زمین را به تور داد تا پادشاه ترکان و چینیها باشد.
یکی لشکری نامزد کرد شاه ... کشید آنگهی تور لشکر به راه
برای تور هم لشکری آماده کرد تا به راه بیوفتد و به توران زمین برود.
بیامد به تخت کئی برنشست ... کمر بر میان بست و بگشاد دست
تور هم بر تخت پادشاهی نشست و همت کرد تا به مردم نیکی کند و روزی ببخشد.
بزرگان برو گوهر افشاندند ... همی پاک توران شَهَشَ خواندند
بزرگان سرزمین هم از او با هدایای فراوان استقبال کردند و او را پادشاه تورانیان خواندند.
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید ... مر او را پدر شاه ایران گزید
بعد نوبت به ایرج رسید. فریدون او را پادشاه ایرانزمین کرد.
هم ایران و هم دشت نیزهوران ... هم آن تخت شاهی و تاج سران
بدو داد کورا سزا بود تاج ... همان کرسی و مُهر و آن تخت عاج
فریدون، سرزمین پهلوانان و جنگاوران (ایران و عربستان) و تخت پادشاهی و تاج خودش را به او داد؛ چرا که ایرج سزاوار این تخت و پادشاهی بود (به همان دلیل که از اژدها فرار نکرد و با او مقابله کرد).
نشستند هر سه به آرام و شاد ... چنان مرزبانان فرخ نژاد
و اینگونه بود که هر سه پسر، مثل پادشاهان دیگر بر تخت پادشاهی نشستند و دوران حکومت خودشان را در صلح و شادی آغاز کردند.
برای مشاهده بخش بعدی شاهنامه (رشک بردن سلم بر ایرج)، اینجا کلیک کنید.