شاهنامه‌خوان تازه‌کار
شاهنامه‌خوان تازه‌کار
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

بنیاد نهادن جشن سده توسط هوشنگ: بخش 16 جلد 1 شاهنامه

سلام ... من سارا هستم ... علاقه‌مند به تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقتیه که شاهنامه می‌خونم و از اونجایی که برای پیدا کردن معنی کلمات و ابیات دچار مشکل میشم، می‌خوام هرچی پیدا می‌کنم رو اینجا برای شما بنویسم. فقط این رو بگم که من هیچ تخصصی ندارم و تازه‌کار هستم. لطفا اگر نکات بیشتری می‌دونستید یا اشتباهی توی متن‌هام بود، برام بنویسید تا اصلاح کنم.


برای مشاهده بخش قبلی شاهنامه (پادشاهی هوشنگ 40 سال بود)، اینجا کلیک کنید.


نکته: فایل صوتی که در بالای صفحه هست، از این صفحه وب‌سایت گنجور (خوانش سهراب سیفی) برداشته شده است.


بخش اول شعر بنیاد نهادن جشن سده

(این شعر رو در 2 بخش مجزا منتشر می‌کنم. این بخش اولش هست)

یکی روز شاه جهان سوی کوه ... گذر کرد با چند کس هم‌گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز ... سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون ... ز دود دهانش جهان تیره‌گون

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ ... گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیانی رهانید دست ... جهان‌سوز مار از جهان‌جوی جست

بر آمد به سنگ گران سنگ خرد ... همان و همین سنگ بشکست گرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ ... دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز ... از این طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین ... نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد ... همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغی است این ایزدی ... پرستید باید اگر بخردی

شب آمد بر افروخت آتش چو کوه ... همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خَوْرد ... سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار ... بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد ... جهانی به نیکی از او یاد کرد


کمی درباره‌ی جشن سده

جشن سده که هرسال در 10 بهمن ماه برگزار می‌شود، یکی از قدیمی‌ترین آیین‌های ایرانی است. در این جشن، روز کشف آتش توسط باستانیان را گرامی می‌دارند. در جشن سده، مردم با روشن کردن آتش بر بام‌ها یا کوهستان‌ها، گرمی و شکوه آن را در برابر سردی و نفوذ اهریمن جشن می‌گرفته‌اند.

البته دلایل دیگری هم برای این جشن ذکر شده است. برخی می‌گویند جشن سده، روزی را جشن می‌گیرد که شمار انسان‌های روی زمین، به صد می‌رسد. و برخی می‌گویند، جشن صده، برای گرامی داشتن صدمین روز زمستان است.

تهیه هیزم و آتش‌افروزی، مهم‌ترین آداب این جشن است. خواندن شعر، شادی، پریدن از روی آتش، روشن کردن مشعل، چرخیدن دور آتش و غیره، سایر آداب این جشن هستند. در پایان جشن (پس از خاموش شدن آتش)، کشاورزان خاکسترهای آتش را بر می‌دارند و با خود می برند تا بر روی زمین‌هایشان بریزند. این کار، خیر و برکت را به زمین‌هایشان می‌آورد.


معنی ابیات و لغات شعر جشن سده در شاهنامه

داستان از این قرار است که یک روز، هوشنگ با همراهانش گردش می‌کردند که ماری بزرگ، قصد جان هوشنگ را می‌کند. پادشاه، به قصد دفاع از خود و کشتن مار، سنگی برمی‌دارد و به طرفش پرتاب می‌کند. سنگ، به سنگ دیگری می‌خورد و جرقه می‌زند. و اینگونه است که هوشنگ، آتش را کشف می‌کند. هوشنگ و درباریانش این اتفاق فرخنده (کشف آتش) را جشن می‌گیرند و جشن سده را پایه‌گذاری می‌کنند.


یکی روز، شاهِ جهان، سوی کوه ... گذر کرد با چند کسْ هم‌گروه

روزی هوشنگ همراه با چند تن از درباریانش در کوه گردش می‌کرد


پدید آمد از دور چیزی دراز ... سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

ناگهان شی دراز و سیاه رنگی از دور پدیدار شد که سریع حرکت می‌کرد


دو چشمْ از برِ سر، چو دو چشمه خون ... ز دود دهانش، جهان تیره‌گون

چشمانش مثل دو چشمه‌ی خون بود و دود سیاهی از دهانش بیرون می‌آمد که هوا را تیره می‌کرد


نگه کرد هوشنگِ باهوش و سنگ ... گرفتش یکی سنگ و شد تیزْ چنگ

به زور کیانی، رهانید دست ... جهان‌سوزْ مار از جهان‌جوی جست

هوشنگِ باهوش، سریع سنگی برداشت و به سمت مار پرت کرد. اما مار، فرار کرد

  • تیز: سریع
  • جهان سوز: کنایه از مار
  • جهان جوی: کنایه از هوشنگ

بر آمد به سنگِ گران سنگ خرد ... همان و همین سنگ بشکست گُرد

سنگ بزرگی که هوشنگ برداشته بود، به سنگ کوچکی برخورد کرد و هردو شکستند.


فروغی پدید آمد از هر دو سنگ ... دل سنگ، گشت از فروغ آذرنگ

ناگهان پرتوی نورانی و درخشانی از هردو سنگ به وجود آمد

  • فروغ: درخشان
  • آذرنگ: نورانی - آتشین

نشد مار کشته ولیکن ز راز ... از این طبع سنگ، آتش آمد فراز

مار کشته نشد ولی سبب خیر شد تا راز برافروختن آتش از سنک، آشکار شود


جهاندارْ پیشِ جهان آفرین ... نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد ... همین آتش آنگاه قبله نهاد

هوشنگ خدا را نیایش کرد و او را سپاس گفت که چنین هدیه‌ی باارزشی را به او ارزانی داده است.


بگفتا فروغی است این ایزدی ... پرستید باید اگر بِخْرَدی

به همراهانش گفت این آتش، هدیه‌ای الهی است و آنقدر باارزش است که حتی باید آن را پرستید


شب آمد بر افروخت آتش چو کوه ... همان شاه در گرد او با گروه

شب که شد،‌ در کوه (محل حکومت هوشنگ و پدربزرگش)، آتش روشن کردند و هوشنگ و درباریانش دور آتش جمع شدند


یکی جشن کرد آن شب و باده خَوْرد ... سده نام آن جشن فرخنده کرد

آن شب را به جشن گرفتن، گذراندند. هوشنگ، نام جشنشان را سده گذاشت


ز هوشنگْ ماند این سده یادگار ... بسی باد چون او دگر شهریار

و اینگونه بود که جشن سده، از هوشنگ به یادگار ماند. دعا می‌کنم که پادشاهان دیگر هم مثل او باشند و امثال هوشنگ زیاد شوند.


کز آباد کردن، جهان شاد کرد ... جهانی به نیکی از او یاد کرد

چرا که هوشنگ، جهان را آباد و جهانیان را شاد کرد. و اینگونه بود که همه از او به نیکی یاد می‌کنند.


برای مشاهده بخش بعدی شاهنامه (بنیاد نهادن جشن سده - بخش دوم)، اینجا کلیک کنید.


شاهنامه فردوسیشاهنامه خوانی
سلام. من سارام. عاشق تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقته شاهنامه می‌خونم و برای پیدا کردن اطلاعات، به دردسر می‌افتم. پس همه‌ی اطلاعاتی که پیدا می‌کنم رو اینجا می‌ذارم تا به بقیه کمک کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید