شاهنامه‌خوان تازه‌کار
شاهنامه‌خوان تازه‌کار
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

رفتن ایرج نزد برادران - شاهنامه‌ی فردوسی


سلام ... بابت تاخیر طولانیم عذر می‌خوام ... یکی دو روزی وقتم آزاد شد و تا جایی که بتونم بخش‌های جدید رو می‌ذارم.


برای مشاهده بخش قبلی شاهنامه (رشک بردن سلم بر ایرج (بخش آخر): صحبت فریدون و ایرج)، اینجا کلیک کنید.


شعر رفتن ایرج نزد برادران

یکی نامه بنوشت شاه زمین ... به خاور خدای و به سالار چین

سر نامه کرد آفرین خدای ... کجا هست و باشد همیشه به جای

چنین گفت کاین نامهٔ پندمند ... به نزد دو خورشید گشته بلند

دو سنگی دو جنگی دو شاه زمین ... میان کیان چون درخشان نگین

از آنکو ز هر گونه دیده جهان ... شده آشکارا برو بر نهان

گرایندهٔ تیغ و گرز گران ... فروزندهٔ نامدار افسران

نمایندهٔ شب به روز سپید ... گشایندهٔ گنج پیش امید

همه رنجها گشته آسان بدوی ... برو روشنی اندر آورده روی

نخواهم همی خویشتن را کلاه ... نه آگنده گنج و نه تاج و نه گاه

سه فرزند را خواهم آرام و ناز ... از آن پس که دیدیم رنج دراز

برادر کزو بود دلتان به درد ... وگر چند هرگز نزد باد سرد

دوان آمد از بهر آزارتان ... که بود آرزومند دیدارتان

بیفگند شاهی شما را گزید ... چنان کز ره نامداران سزید

ز تخت اندر آمد به زین برنشست ... برفت و میان بندگی را ببست

بدان کو به سال از شما کهترست ... نوازیدن کهتر اندر خورست

گرامیش دارید و نوشه خورید ... چو پرورده شد تن روان پرورید

چو از بودنش بگذرد روز چند ... فرستید با زی منش ارجمند

نهادند بر نامه بر مهر شاه ... ز ایوان بر ایرج گزین کرد راه

بشد با تنی چند برنا و پیر ... چنان چون بود راه را ناگزیر



داستان شعر رفتن ایرج نزد برادران

فریدون که نتوانست ایرج را قانع کند، نامه‌ای برای برادرانش می‌نویسد و از آن‌ها می‌خواهد به خوبی با برادر رفتار کنند. به آن‌ها می‌گوید برادر کوچکتان را گرامی بدارید و با او خوب رفتار کنید و بعد هم دوباره او را به نزد من بفرستید. نامه‌ی سر به مهر را به ایرج می‌دهد تا رهسپار شود.

معنی شعر رفتن ایرج نزد برادران (شاهنامه فردوسی)


یکی نامه بِنْوِشت شاهِ زمین ... به خاور خدای و به سالار چین

فریدون نامه‌ای به پادشاه خاور (سلم) و پادشاه چین (تور) نوشت.

  • شاه زمین: پادشاه دنیا - کنایه از فریدون


سر نامه کرد آفرینِ خدای ... کجا هست و باشد همیشه به جای

در ابتدای نامه، از خداوند جاوید یاد کرد.


چنین گفت کاین نامهٔ پَنْدمند ... به نزدِ دو خورشید گشته بلند

دو سنگی دو جنگی دو شاه زمین ... میانِ کیان چون درخشان نگین

گفت این نامه‌ی حاوی نصیحت و اندرز را به نزد دو پادشاه گرانقدر و دلاور که مانند خورشید درخشان هستند، در میان پادشاهان مانند نگین‌های درخشانی هستند، می‌فرستم.

  • سنگی: گرانمایه - شکوهمند - بزرگوار


از آنکو ز هر گونه دیده جهان ... شده آشکارا برو بر نهان

گرایندهٔ تیغ و گرز گران ... فروزندهٔ نامدار افسران

نمایندهٔ شب به روز سپید ... گشایندهٔ گنج پیش امید

همه رنجها گشته آسان بدوی ... برو روشنی اندر آورده روی

این نامه از طرف کسی است که تمام دنیا را گشته و رازهای بسیاری را کشف کرده. از کسی که جنگ‌های بسیاری دیده و رنج های بسیاری را به خوشی تبدیل کرده است و حالا پیر شده و نزدیک است که بمیرد.

  • گراینده‌ی گرز: شخصی که گرز دارد. (گرز گاورسار را که یادتان هست؟!)
  • فروزندهٔ نامدار افسران: روشنی بخش پادشاهان نامدار و مشهور
  • نماینده‌ی شب به روز سپید: کسی که شب را به روز راهنمایی می‌کند (کنایه از قدرتِ فریدون در مشکل‌گشایی)
  • آسان شدن رنج‌ها بر فریدون: یا کنایه از پیر شدن اوست و یا کنایه از قدرتش که می‌تواند سختی‌ها را حل کند.
  • برو روشنی اندر آورده روی: کنایه از اینکه او دارد می‌میرد و رو به سوی روشنایی دارد.

نخواهم همی خویشتن را کلاه ... نه آگنده گنج و نه تاج و نه گاه

من دیگر به دنبال گنج و ثروت و تخت پادشاهی و سپاه برای خودم نیستم ...


سه فرزند را خواهم آرام و ناز ... از آن پس که دیدیم رنج دراز

من رنج‌های بسیاری دیده‌ام و حالا تنها چیزی که می‌خواهم این است که پسرانم شاد و در آرامش باشند.


برادر کزو بود دلْتان به درد ... وگر چند هرگز نَزَد بادِ سرد

دوان آمد از بهرِ آزارتان ... که بود آرزومندِ دیدارتان

برادرتان که از او کینه داشتید، از حرف‌هایتان ناراحت نشد و به فکر آسیب به شما نبود. او سریع به پیش شما آمد تا دلخوری‌ها را رفع کند و مشتاق دیدار شماست.

  • باد سرد نزدن: کنایه از آسیب و گزند نرساندن
  • از بهرِ آزارتان: از این جهت که آزاری که در دلتان هست را رفع کند


بیفگند شاهی، شما را گزید ... چنان کز ره نامداران سزید

او حاضر شد به خاطر شما، پادشاهی را رها کند؛ دقیقا همان کاری که تمام بزرگ‌مردان می‌کنند.


ز تخت اندر آمد به زین برنشست ... برفت و میان بندگی را ببست

او پادشاهی‌اش را رها کرد و سوار بر اسب به سوی شما آمد.


بدان کو به سال از شما کهترست ... نوازیدن کهتر اندر خورست

او از شما کوچکتر است و شایسته‌ است که شما (که بزرگتر هستید)، او را گرامی بدارید.

  • بدان کو: از آن جهت که


گرامیش دارید و نوشه خورید ... چو پرورده شد تن، روان پرورید

با او به خوبی رفتار کنید و با هم به جشن بپردازید. بعد هم با هم صحبت کنید تا اختلاف‌ها از میان برود.

  • نوشه: انگبین - کنایه از شیرینی و باده


چو از بودنش بگذرد روز چند ... فرستید با زی مَنِش ارجمند

چند روز که گذشت، او را آنطور که شایسته است، بدرقه کنید و نزد من بفرستید.


نهادند بَر نامه بَر مهر شاه ... ز ایوان بر ایرج گزین کرد راه

نامه را به مهر پادشاهی مزین کردند و به ایرج دادند. و ایرج راهی شد.


بشد با تنی چند برنا و پیر ... چنان چون بود راه را ناگزیر

ایرج چند همسفر پیر و جوان هم با خودش برد؛ چرا که این رسم سفر در آن روزها بود و نمی‌شد کسی تنها به راه بیفتد.


برای مشاهده بخش بعدی شاهنامه (رفتن ایرج نزد برادران - بخش 2)، اینجا کلیک کنید.
شاهنامه فردوسینامه نوشتن فریدون برای پسرانشاهنامهشاهنامه خوانیداستان ایرج در شاهنامه
سلام. من سارام. عاشق تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقته شاهنامه می‌خونم و برای پیدا کردن اطلاعات، به دردسر می‌افتم. پس همه‌ی اطلاعاتی که پیدا می‌کنم رو اینجا می‌ذارم تا به بقیه کمک کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید