شاهنامه‌خوان تازه‌کار
شاهنامه‌خوان تازه‌کار
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

فتح نامه‌ی منوچهر نزد فریدون (شاهنامه فردوسی - جلد 1)



سلام. من بعد از یه تاخیر طولانی برگشتم. از همه‌ی دوستانی که نوشته‌ها رو مرتب دنبال می‌کردن، معذرت می‌خوام که انقدر طولانی نبودم و قول می‌دم از این امروز، هفته‌ای 3-2 تا نوشته رو منتشر کنم.


بیشتر از این معطل نمی‌کنم. مثل همیشه، اول شعر رو کامل می‌ذارم که با فایل صوتی بالای صفحه گوش بدید و لذت ببرید. بعد داستان شعر رو می‌نویسم و بعد هم معنی ابیات رو.


برای مشاهده بخش قبلی شاهنامه (کشته شدن تور بر دست منوچهر)، اینجا کلیک کنید.

شعر فتح نامه‌ی منوچهر نزد فریدون

به شاه آفریدون یکی نامه کرد ... ز مشک و ز عنبر سر خامه کرد

نخست از جهان آفرین کرد یاد ... خداوند خوبی و پاکی و داد

سپاس از جهاندار فریادرس ... نگیرد به سختی جز او دست کس

دگر آفرین بر فریدون برز ... خداوند تاج و خداوند گرز

همش داد و هم دین و هم فرهی ... همش تاج و هم تخت شاهنشهی

همه راستی راست از بخت اوست ... همه فر و زیبایی از تخت اوست

رسیدم به خوبی بتوران زمین ... سپه برکشیدیم و جستیم کین

سه جنگ گران کرده شد در سه روز ... چه در شب چه در هور گیتی فروز

از ایشان شبیخون و از ماکمین ... کشیدیم و جستیم هر گونه کین

شنیدم که ساز شبیخون گرفت ... ز بیچارگی بند افسون گرفت

کمین ساختم از پس پشت اوی ... نماندم به جز باد در مشت اوی

یکایک چو از جنگ برگاشت روی ... پی اندر گرفتم رسیدم بدوی

بخفتانش بر نیزه بگذاشتم ... به نیرو ازان زینش برداشتم

بینداختم چون یکی اژدها ... بریدم سرش از تن بی‌بها

فرستادم اینک به نزد نیا ... بسازم کنون سلم را کیمیا

چنان چون سر ایرج شهریار ... به تابوت زر اندر افگند خوار

به نامه درون این سخن کرد یاد ... هیونی برافگند برسان باد

فرستاده آمد رخی پر ز شرم ... دو چشم از فریدون پر از آب گرم

که چون برد خواهد سر شاه چین ... بریده بر شاه ایران زمین

که فرزند گر سر بپیچید ز دین ... پدر را بدو مهر افزون ز کین

گنه بس گران بود و پوزش نبرد ... و دیگر که کین خواه او بود گرد

بیامد فرستادهٔ شوخ روی ... سر تور بنهاد در پیش اوی

فریدون همی بر منوچهر بر ... یکی آفرین خواست از دادگر


داستان شعر فتح نامه‌ی منوچهر نزد فریدون

منوچهر پس از پیروزی بر تور و شکست او، نامه‌ای برای فریدون می‌نویسد و اتفاقات را شرح می‌دهد. سر تور را هم همراه نامه برایش ارسال می‌کند و قول می‌دهد سلم را هم پیدا کرده و به سزای اعمالش برساند.


معنی ابیات شعر فتح نامه‌ی منوچهر نزد فریدون

به شاه آفریدون یکی نامه کرد ... ز مشک و ز عنبر سرِ خامه کرد

نُخست از جهان آفرین کرد یاد ... خداوندِ خوبی و پاکی و داد

سپاس از جهاندارِ فریادرس ... نگیرد به سختی جز او دستْ کس

منوچهر نامه‌ای برای فریدون نوشت. با یاد خدا شروع کرد و او را سپاس گفت که او تنها کسی است که در سختی‌ها دست انسان را می‌گیرد.

  • خامه: قلم


دگر آفرین بَر فریدونِ بُرز ... خداوندِ تاج و خداوند گرز

هَمَش داد و هم دین و هم فرهی ... همش تاج و هم تخت شاهنشهی

همه راستی راست از بختِ اوست ... همه فر و زیبایی از تختِ اوست

سپس فریدون را ستایش کرد که پادشاه و پهلوان ایران‌زمین است و تمام نیکی‌ها را کنار هم دارد.

  • برز: بلندبالا - باشکوه
  • راست: استوار بودن


رسیدم به خوبی بِتوران زمین ... سپه برکشیدیم و جُستیم کین

در ادامه، رخداد‌ها را تعریف کرد. گفت ما به سرزمین توران رسیدیم و با سپاهمان به جنگ رفتیم.


سه جنگِ گران کرده شد در سه روز ... چه در شب چه در هورِ گیتی فروز

سه روز و شب، درگیر جنگ بودیم و سه بار بین سپاه ایران و توران جنگ درگرفت.

  • گران: سنگین
  • هور: خور - خورشید


از ایشان شبیخون و از ما کمین ... کشیدیم و جُستیم هر گونه کین

تا فرماندهان دشمن تصمیم گرفتند شبیخون بزنند و ما هم برایشان کمین کردیم. ما از هیچ راهی برای کین‌خواهی دریغ نکردیم و هر چه از دستمان برمی‌آمد را انجام دادیم.


شنیدم که سازِ شبیخون گرفت ... ز بیچارگی بندِ افسون گرفت

کمین ساختم از پَسِ پشتِ اوی ... نماندم به جز بادْ در مُشتِ اوی

وقتی خبر رسید که از شدت بیچارگی می‌خواهند شبیخون بزنند، من هم در پشتشان کمین کردم و نقشه‌شان را نقش بر آب کردم.

  • ساز گرفتن: قصد کردن
  • باد در مشت: کنایه از بی‌بهره ماندن (باد را نمی‌شود در مشت نگه داشت و از دست می‌رود)


یکایک چو از جنگْ برگاشت روی ... پی اندر گرفتمْ رسیدم بِدوی

وقتی می‌خواست از جنگ فرار کند، دنبالش کردم و به او رسیدم.

  • روی برگاشتن: روی برگرداندن


بِخِفتانْش بر نیزه بُگذاشتم ... به نیرو ازان زینْش بَرداشتم

لباس جنگی‌اش را با نیزه گرفتم و او را از روی اسب بلند کردم.


بینداختم چون یکی اژدها ... بریدم سرشْ از تنِ بی‌بها

روی زمین انداختمش و سرش را از تنش جدا کردم.


فرستادم اینک به نزدِ نیا ... بِسازم کنون سلم را کیمیا

چنانْ چون سرِ ایرج شهریار ... به تابوت زر اندر افگند خوار

سرِ تور را همراه این نامه برایتان فرستادم و حالا به دنبال سلم می‌روم. سر او را هم برایت می‌فرستم. همانطور که آن‌ها سر ایرج را با خواری و خفت برایت فرستادند.

  • کیمیا: چاره - نیرنگ



به نامه درون اینْ سخن کردْ یاد ... هَیونی برافگند برسانِ باد

این حرف‌ها را درون نامه نوشت و فرستاده‌ای برگزید تا سریع نزد فریدون برود.

  • هیون: شتر یا هر چهارپای دیگری - در اینجا منظور فرستاده (پیک‌سوار) است


فرستاده آمد رُخی پر ز شرم ... دو چشم از فریدون پُر از آبِ گرم

فرستاده که می‌خواست نزد فریدون بیاید، خجالت‌زده و شرمگین بود و اشک در چشمانش نشسته بود.


که چون بُرد خواهد سر شاه چین ... بُریده بر شاه ایران زمین

که فرزند گرْ سرْ بپیچید ز دین ... پدر را بدو مهرْ افزون ز کین

مانده بود چطور باید سرِ تور را برای فریدون ببرد. چرا که یک پدر هرچقدر هم از دست فرزندش عصبانی باشد، باز هم مهرورزی‌اش نسبت به کینه‌هایش پیشی می‌گیرد و راضی به مرگ فرزند و دیدن سرش نیست.


گنه بس گرانْ بود و پوزش نَبُرد ... و دیگر که کین خواه او بودْ گرد

اما گناهان تور بسیار زیاد بود و او هیچوقت از کارهایش اعلام پشیمانی نکرده بود. از این گذشته، فریدون پهلوان هم کین‌خواه ایرج بود.

  • پوزش بردن: عذرخواهی کردن


بیامد فرستادهٔ شوخ روی ... سرِ تور بنهاد در پیش اوی

فرستاده آمد و سر تور را به فریدون داد.

  • شوخ‌روی: خیره‌روی - گستاخ


فریدون همی بر منوچهر بَر ... یکی آفرین خواست از دادگر

فریدون پس از دریافت نامه، منوچهر را آفرین گفت.

آفرین هم به معنای تحسین است و هم به معنای دعا و نیایش. یعنی فریدون یا منوچهر را تحسین می‌‌کند یا برایش دعا می‌خواند (که از شر بد در امان باشد و خونِ سلم، دامنش را نگیرد.)


برای مشاهده بخش بعدی شاهنامه (گرفتن قارن دژ آلانی را)، اینجا کلیک کنید.
فتح نامه‌ی منوچهرشاهنامهشاهنامه فردوسیشاهنامه خوانیشکست تور بر دست منوچهر
سلام. من سارام. عاشق تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقته شاهنامه می‌خونم و برای پیدا کردن اطلاعات، به دردسر می‌افتم. پس همه‌ی اطلاعاتی که پیدا می‌کنم رو اینجا می‌ذارم تا به بقیه کمک کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید