ویرگول
ورودثبت نام
شاهنامه‌خوان تازه‌کار
شاهنامه‌خوان تازه‌کار
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

گفتار اندر آفرینش مردم: بخش چهار جلد اول شاهنامه فردوسی

خلقت انسان ... عکس تولیدشده با هوش مصنوعی
خلقت انسان ... عکس تولیدشده با هوش مصنوعی



سلام ... من سارا هستم ... علاقه‌مند به تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقتیه که شاهنامه می‌خونم و از اونجایی که برای پیدا کردن معنی کلمات و ابیات دچار مشکل میشم، می‌خوام هرچی پیدا می‌کنم رو اینجا برای شما بنویسم. فقط این رو بگم که من هیچ تخصصی ندارم و تازه‌کار هستم. لطفا اگر نکات بیشتری می‌دونستید یا اشتباهی توی متن‌هام بود، برام بنویسید تا اصلاح کنم.


برای مشاهده بخش قبلی (گفتار اندر آفرینش عالم)، اینجا کلیک کنید.

بخش چهارم جلد اول شاهنامه: گفتار اندر آفرینش مردم

فایل صوتی که در بالای صفحه هست، از این صفحه از سایت گنجور (خوانش سهراب سیفی) برداشته شده است.


چو زینْ بُگذری، مردم آمد پدید ... شد این بندها را سراسر کلید

سرش راستْ بَر شد، چو سرو بلند ... به گفتار خوب و خردْ کار بند

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد ... مَر او را دَد و دام، فرمان برد

زِ راه خرد بنگری اندکی ... که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی ... جز این را نشانی ندانی همی

تو را از دو گیتی بَر آورده‌اند ... به چندین میانجی بِپَرورده‌اند

نخستینِ فطرت، پَسینِ شمار ... تویی، خویشتن را به بازی مدار

شنیدم ز دانا، دگرگونه زین ... چه دانیم رازِ جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین ... چو کاری بیابی، از این بِه گزین

به رنج اَندر آری تنت را، رواست ... که خود، رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی زِ هَر بد رها ... سر اَندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگَرد ... که درمان ازوی است و زوی است درد

نه گشتِ زمانه، بِفَرسایدش ... نه آنْ رنج و تیمار، بِگْزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی ... نه چون ما تباهی پذیرد همی

از او دانْ فزونی، از او هم شمار ... بد و نیک، نزدیکِ او آشکار



بریم سراغ معنی ابیات و کلمات و توضیحات


چو زین بگذری مردم آمد پدید ... شد این بندها را سراسر کلید

از آفرینش دنیا (بخش قبلی) که بگذریم، در مرحله‌ی بعدی، انسان‌ها آفریده شدند. پیدایش انسان‌ها، باعث گشودن راز آفرینش شد. (انسان‌ها، هدف آفرینش دنیا و برترین آفریدگان هستند. آفرینش انسان مثل کلیدی است که راز آفرینش، به آن گشوده می‌شود.)


سرش راست بر شد چو سرو بلند ... به گفتار خوب و خرد کار بند

انسان‌ها مثل درخت سرو، بلند قامت بودند (بعضی‌ها می‌گویند منظور فردوسی در اینجا، انسان‌های راست‌قامت اولیه هستند). این انسان‌ها خوب سخن می‌گفتند و براساس عقل، عمل می‌کردند

  • کاربند: عمل کردن - عمل‌کننده

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد ... مر او را دد و دام فرمان برد

انسان‌ها هوش و عقل داشتند و صاحب نظر بودند. برای همین توانستند حیوانات وحشی و اهل را به کنترل خودشان در آورند

  • دد: حیوان وحشی
  • دام: حیوان اهلی

ز راه خرد بنگری اندکی ... که مردم به معنی چه باشد یکی

اگر می‌خواهی آفرینش مردم را درک کنی، باید از راه عقل و خرد به آن نگاه کنی.


مگر مردمی خیره خوانی همی ... جز این را نشانی ندانی همی

در غیر این صورت، همه‌ی نشانه‌ها به تو می‌گویند که انسان‌ها، بیهوده آفریده شده‌اند و بازیچه هستند.


تو را از دو گیتی بر آورده‌اند ... به چندین میانجی بپرورده‌اند

حقیقت این است که انسان، شاهکار دو گیتی است و از طریق چندین میانجی به وجود آمده است

(منظور پدیده‌ی تکامل است. فردوسی می‌گوید که آفرینش‌های قبل انسان، همه زمینه‌ی آفرینش او را فراهم کرده‌اند و پیش‌زمینه بوده‌اند)


نخستین فطرت پسین شمار ... تویی خویشتن را به بازی مدار

شاید انسان جز آخرین آفریده‌های خدا باشد، اما از نظر ارج و منزلت و فطرت، اولین است و از همه‌ی آفریدگان برتر است. برای همین نباید آفرینش خودت را بیهوده بدانی.


شنیدم ز دانا دگرگونه زین ... چه دانیم راز جهان آفرین

سخنان خردمندان بسیاری را درمورد راز آفرینش انسان شنیده‌ام که نظر دیگری داشته‌اند (حرف‌هایشان متفاوت از حرف‌های من بوده است)؛ ولی ما هرگز نمی‌توانیم رازهای آفرینش را به درستی بفهمیم. چون هیچ آفریده‌ای نمی‌تواند از کار آفریدگار سر در بیاورد.


نگه کن سرانجام خود را ببین ... چو کاری بیابی از این به گزین

پس به دنبال گشودن این راز سر به مهر نباش. به جایش، سرانجام خودت را دنبال کن و به دنبال رستگاری خودت باش. که این کار (شناخت خود)، بهترین کار است. و هیچ کاری مهم‌تر از این نمی‌توانی پیدا کنی.


به رنج اندر آری تنت را رواست ... که خود رنج بردن به دانش سزاست

حتی اگر لازم است، باید خودت را به سختی و رنج بیاندازی. چرا که سختی کشیدن در راه دانش و آموختن، کاملا شایسته و پذیرفته شده است.


چو خواهی که یابی ز هر بد رها ... سر اندر نیاری به دام بلا

اگر می‌خواهی دچار بدی‌ها نشوی و بلایا را به خوبی از سر بگذرانی،


نگه کن بدین گنبد تیزگرد ... که درمان ازوی است و ز اوی است درد

به آسمان نگاه کن. چرا که درد و درمان در همین نهفته است.


نه گشت زمانه بفرسایدش ... نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه گذشت زمان باعث فرسایش زمین می‌شود؛ و نه دچار بیماری و درد می‌شود


نه از جنبش آرام گیرد همی ... نه چون ما تباهی پذیرد همی

آسمان هیچوقت از حرکت نمی‌ایستد. و هیچوقت هم مثل ما دچار زوال و تباهی نمی‌شود


از او دان فزونی از او هم شمار ... بد و نیک نزدیک او آشکار

همه‌چیز از آسمان ناشی می‌شود. و بد و خوبی همه‌چیز را می‌توانی با آن بسنجی.



برای مشاهده بخش بعدی شاهنامه (گفتار اندر آفرینش آفتاب) اینجا کلیک کنید.
شاهنامهشاهنامه خوانیفردوسیگفتار اندر آفرینش مردمآفرینش مردم
سلام. من سارام. عاشق تاریخ و ادبیات و هنر ... چند وقته شاهنامه می‌خونم و برای پیدا کردن اطلاعات، به دردسر می‌افتم. پس همه‌ی اطلاعاتی که پیدا می‌کنم رو اینجا می‌ذارم تا به بقیه کمک کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید