این پست یه ترجمه از مقاله Learn how to avoid the mistakes new managers make همراه با یه مقدار شخصیسازی و بومیسازی توسط خودمه.
وقتی که برای اولین بار نقش مدیریت به یه نفر داده میشه، اون فرد با شرایط سخت و مطمئنا خطرناکی مواجه میشه؛ حتی وقتی که بهش وعده حمایت و پشتیبانی در قالب آموزش و تمرین هم داده میشه. قطعا زمانی که این مدیر جدید، بخاطر اینکه مسئول کار بقیهست، با چالشهای جدید مواجه میشه، فرصت خطا و اشتباه هم داره.
درسته که در مورد نقشهای رهبری غیررسمی مثل مدیر پروژه یا مدیر محصول، تجربه قبلی مفیده اما یه مدیر جدید توی اولین گامهای این نقش میتونه چیزهای بیشتری یاد بگیره و کارهای بیشتری انجام بده. اگه میخواید آماده و قوی شروع کنید، باید از قبل در مورد خطاها اطلاعات داشته باشید و بخاطر همین من توی این پست 10 تا اشتباه رایجی که مدیران جدید خیلی زود مرتکب میشن رو میگم و برای هرکدوم هم راه حل میدم تا متوجه بشید چطور باید از اونها پیشگیری کنید.
«من همهچی رو میدونم!»
درسته که احتمالا بخاطر تخصص فنی یا عملکردیتون نظر مدیر بالادستیتون رو جلب کرده باشید، اما الان که مدیر شدین دیگه باید روی کمک به ایجاد تخصصهای عملکردی جدید تمرکز کنین. دقیقا درست متوجه شدید، مهارتهایی که باعث شدن به اینجا برسین مهارتهایی نیستن که به موفق شدنتون کمک کنن.
کار شما حمایت از تلاشها، کارها و پیشرفت بقیه و جهتدادن به فعالیتهای کاری کل مجموعهست، نه صرفا متخصص بودن. بهجای ادعای متخصص بودن، روی ایجاد تخصصهای جدید متمرکز بشین.
«همه باید بدونن من مسئولم!»
اونایی که تازه مدیر میشن انگار مجبورن به همه یادآوری کنن که قدرت دارن. بهطور غریزی دوست دارین بگین «من مسئولم»، خب غریزهتون داره اشتباه راهنماییتون میکنه!
همه میدونن که شما رئیس (یا حالا اگه بخوایم لطیفتر بگیم «مدیر») جدید هستین، ولی دنبال راهنمایی، جهتدهی و کمکن نه اعلامیه مسئولیت شما.
در واقعیت، وسواستون واسه اینکه بگین رئیس شمایین، بیشتر قدرت و اعتبارتون رو از دید تیمتون ضعیف میکنه. در برابر تمایلتون به اعلام «من مسئولم» مقاومت کنید و بهجاش سعی کنید اعتماد اعضای تیم جدیدتون رو به دست بیارید.
«همهچیز باید یه شبه عوض بشه!»
اگه فرض ذهنیتون اینه که تمام کارهایی که قبلا انجام شده اشتباه بوده، باید بدونید که با این ذهنیت فقط اعتبار خودتون رو زیر سوال میبرید. یادتون باشه که اون فرآیندها و دیدگاههای گذشته رو همین اعضای تیم ساختن و اگه این متدها رو محکوم کنید درواقع دارید به اونها بیاحترامی میکنید.
به جای اینکه روی اون چیزهایی که ممکنه غلط باشن تمرکز کنید، سعی کنید با همکاری اعضای تیم جدید مشخص کنید که چه تغییراتی باعث میشه کارشون رو موثرتر و کارآمدتر انجام بدن.
«تغییر ترسناکه!»
نقطه مقابل اون مدیرای جدیدی که انگیزه بیشازحد به تغییر همهچیز دارن، اون مدیرای جدیدی هستن که از ایجاد تغییر میترسن. این دسته از مدیرها در برخورد با اعضای تیم و فرآیندها زیادی با احتیاط رفتار میکنن و میترسن که اگه پیشنهاد ایجاد یه تغییر بدن همهچیز بههم میریزه.
حواستون باشه که همیشه باید تصمیمات بهموقع بگیرین. اعضای تیمتون رو توی شناسایی جاهایی که قابلیت بهبود و پیشرفت دارن درگیر کنید و از ایدههاشون حمایت کنید.
«من واسه شناختن اعضای تیم وقت ندارم!»
وقتی که شما تازه وارد یه تیم میشین، ایجاد اعتماد سریع با بقیه اعضا شاید یکی از مهمترین کارهاست. بهترین راه برای انجام این کار اینه که به هرکدومشون شخصا توجه کنید. بشینید با هرکدومشون صحبت کنید و ازشون درمورد ایدههایی که دارن و تغییرایی که دوست دارن انجام بشه سوال بپرسید.
هر زمانی که ممکن بود ازشون حمایت کنید یا کمکشون کنید که این تغییرات رو به وجود بیارن. توی زمان مناسب با اونها درمورد آرزوهایی که درمورد شغلشون دارن و گامهای بعدیشون صحبت کنید و سعی کنید با همدیگه یه برنامه توسعه براشون ایجاد کنید که اونها رو به سمت اهداف بلندمدتتری که دارن هدایت کنه.
اگه شما قبلا یکی از اعضای تیم بودین و الان مدیر شدین، بازم این جلسهها همونقدر مهمن. فکر نکنید بخاطر اینکه افراد رو وقتی عضو تیم بودین شناختین، آرزوهای شغلی و ایدههاشون برای پیشرفتهای کوتاه و بلند مدت رو هم میدونین.
توی این شرایط هم باز باید همون مقدار زمان رو صرف صحبتهای اولیه و شناخت اعضای تیمتون از یه دید جدید بکنید.
اگر به افراد توجه کنید، اونها هم با توجهکردن به شما بهتون جواب میدن.
«دیگه لازم نیست رئیس درگیر کارهای من بشه!»
ممکنه فکر کنید که رئیستون به شما ارتقا داده که حواستون به کارها باشه و دیگه واسه مشکلات روزانه مزاحمش نشید. در واقعیت، اون رئیسی که مستقیما به شما نظارت میکنه یکی از ذینفعای خیلی خیلی مهم توی موفقیت شماست و میخواد که فرصت حمایت از شما و راهنماییتون رو داشته باشه.
لازم نیست خیلی توانایی مستقل کار کردنتون رو نشون بدید، بهجاش مطمئن بشید که همیشه به رئیستون به اندازهای که لازمه درمورد کارهاتون اطلاعات میدید؛ البته که این اندازه لازم بستگی به خودتون داره.
بعضی از رئیسها میخوان که هرروز باهاشون در ارتباط باشید، بعضیا هم ترجیح میدن فقط وقتی که به مشکل خاصی برخورد کردید ازشون کمک بگیرید و شایدم یه سری از رئیسها بخوان شما رو در عمل بسنجن. پس حواستون باشه که رئیستون میخواد چقدر توی کارهای شما درگیر باشه و با توجه به اون باهاش در ارتباط باشید.
«مواجهه با افراد دردسرساز تیم؟ نه لطفا!»
تقریبا توی تمام دنیا، مدیرهای جدید از مسائل افراد چالشدار توی تیمشون فرار میکنن. خیلی از مواقع این مسئله بخاطر اینه که یاد نگرفتن چطور بازخورد سازنده بدن و نگرانی بیش از حد دارن که هر صحبت انتقادی باعث میشه اعضای تیم باهاشون مقابله کنن.
اما در واقعیت، همه افراد مدیر جدید رو زیر نظر میگیرن تا ببینن چطوری با چالشهای آدمای سخت و پردردسر تیم برخورد میکنه. اگه این مسائل رو ندیده بگیرین اعتبارتون رو زیر سوال میبرین. اما اگه به موقع و خیلی حرفهای با این چالشها برخورد کنید باعث میشه اعتبارتون به عنوان یه مدیر جدید خیلی زیاد تقویت بشه.
اجازه ندید مشکلات این افراد پرچالش مدت طولانی باقی بمونه. اینکه بتونید بازخورد موثر و سازنده بدید و بگیرید یه هنره که به عنوان یه مدیر باید بلد باشید. یادتون نره، همه حواسشون به شماست!
«من نباید اشتباه کنم!»
بذارید یه حقیقتی رو بهتون یادآوری کنم؛ شما هم انسانید! اینکه همیشه، به غلط، میخواید باور کنید که هر نشونه ضعفی قدرت شما رو زیر سوال میبره اشتباه محضه. اعضای تیمتون دنبال نشونههایی هستن تا بتونن به شما به عنوان یه رهبر اعتماد کنن.
سرتون رو بالا بگیرید، اشتباهاتتون رو بپذیرید و از اونها درس بگیرید. هرچقدر بیشتر تواضع داشته باشید، اعضای تیم هم از شما به عنوان یه مدیر بیشتر حمایت میکنن.
«من که نباید از افراد مراقبت کنم!»
اگه افراد مطمئن باشن که امنیت دارن، بهتون اعتماد میکنن و در نتیجه تا هرجایی که بتونن ازتون حمایت میکنن. هرروز صدتا موقعیت پیش میاد که باید از اعضای تیمتون در اونها محافظت کنید مثل مزاحمتهای ناخواسته و حتی دسیسههای سیاسی گروههای دیگه. وقتی که افراد تیم متوجه بشن هواشون رو دارید، کاملا شما رو به عنوان مدیر قبول میکنن.
«عقیده مربی؟! چی؟!»
وقتی همهچیز خوب پیش میره، بخاطر تیمه. وقتی چیزی خوب پیش نره، بخاطر اینه که تو شکست خوردی.
به این میگن عقیده مربی یا «Coach's Credo» با این عقیده زندگی کنید تا ببینید که اعتبارتون پیش اعضای تیم چقدر بالا میره.
یه کلام!
بیشتر کسایی که برای بار اول مدیر میشن، یا همون مدیر جدیدا، دچار حداقل یکی (و حداکثر دهتا!) از این اشتباهایی که گفتم میشن. درسته که نمیتونید مدیر بودن یا رهبر بودن رو از توی کتاب و بلاگ و این چیزا یاد بگیرید، ولی میتونید بفهمید که چه کارهایی رو نباید بکنید. پیشگیری بهتر از درمانه دیگه!