زاده سرزمین باران که باشى، نام «جنبش جنگل» و سرِ سبز برایت بیگانه نخواهد بود؛ خو میگیرى به شنیدن اشعار بغضآلود و آوازهاى فولکى که در سوگ میرزا کوچکخان و زندگی تراژیکش میخوانده و میخوانند. از میان آوازها مىآموزى که "انسان" را، آنگونه که حقیقتاً هست ببینى؛ شکستهایش را در کنار پیروزىهایش بگذارى و بدانى پستى راهش از بلندى جدا نیست. کودکىات که با داستان گذشته باشد، درمىیابى که چگونه بزرگترین اتفاقات را زیست و زندگی بعضی افراد رقم زدهاند.
همین است که خواندن خاطرات و زندگی جانهای محترمی که چراغ راه بودهاند، همیشه شوق و آگاهی مضاعف میبخشد، چرا که آنها را در قالب زمانهشان میشناسی و نگاهی انسانی و نه غیر تاریخی به اندیشه و آثارشان پیدا میکنی.
در این مقاله نگاهی کردهایم بر 10 خودزندگینامه جالب و جذاب که خواندشان سبب میشود تا مشتاق شوید برای قلم در دست گرفتن و نوشتن داستانهای خودتان، به امید آنکه شما هم انقلابی را در ذهن کسی بوجود آورید و تحولى را جریان سازید.
نام "هوشنگ مرادی کرمانی" برای بسیاری پیوند خورده است با خاطرات کودکی و قصههای شیرینی که هیچگاه از زندگی روزانه مخاطبان دور نبوده و نیستند. وی در 16 شهریور سال 1323 در روستای سیرچ واقع در استان کرمان دیده به جهان گشود. هوشنگ مرادی کرمانی از سال 1339 فعالیتهای نویسندگی خود را آغاز کرد و آن فعالیتهای ابتدایی که به واسطه همکاری با رادیو محلی کرمان صورت گرفتند، سرآغازی بود بر میعاد ادبی یکی از اثرگذارترین نویسندگان معاصر؛ یکی از نویسندگانی که فعالیتهایش ستاره ای روشناند در آسمان ادبیات کودک و نوجوان این مرز و بوم.
"شما که غریبه نیستید" نام کتابی است که توسط شخص "هوشنگ مرادی کرمانی" و در باب زندگی خودش نگاشته شده است. او در این کتاب از کودکیهایش در کرمان تا جوانیهایش در تهران سخن گفته و شرح داده است که چطور در نیستیِ فرهنگ و ثروت اجتماعی، توانسته به هستیِ شادی و اراده دست یابد و برای اهدافش بجنگد.
"شما که غریبه نیستید" در صادقانهترین حالت ممکن از اشک ها و لبخندها، ترسها و امیدها، زمین خوردنها و برخاستنها، خسته شدنها و ادامه دادنها و ... میگوید؛ از هرآنچه که زندگی را شکل بخشیده و موفقیت را ساختار میبخشد.
توضیحات در این کتاب آنچنان زنده و سیالاند که مخاطب، خویشتن را غرق در توصیفات نویسنده پیدا میکند و لحظهای که به خود میآید، میفهمد تماممدت مطالعه، همراه مرادی کرمانی بوده است و در خیابانهای زندگیاش قدم میزده است. این کتاب در سال 1384 از سوی شورای کتاب کودک، کتاب برگزیده اعلام و در سال 2006 میلادی، توسط کتابخانۀ بینالمللی مونیخ جز بهترینها انتخاب شد. در بخشی از "شما که غریبه نیستید" که توسط انتشارات "معین" و در 347 صفحه منتشر شده است، میخوانیم:
«تابستان عمو اسدالله که نظامی بود، دست زنش را گرفت و از کرمان آمد پیش ما. عروسیشان را ندیده بودیم. عروس هم ما را ندیده بود. عروس چهارده، پانزده ساله بود و خود عمو هم بیست و دو، سه ساله. خدا میداند چه قدر خوشحال شدیم. ننه بابا از یک ماه قبلش هی تدارک دیده بود که جلوی عروس سرفراز باشد. وقتی آمدند برای من هم پیراهن زرد با گلهای صورتی آوردند و بلبلی که تویش آب میریختم. توی بلبل آب میریزم، لبهایم را میچسبانم به دم بلبل. دم بلبل سوراخ است. فوت میکنم. نفسم از سوراخ دم میرود و میخورد به آبی که شکمش را پر کرده. به جای قل قل، چهچه میزند. نمیدانم که جنس بلبل از چیست، خوب نگاهش میکنم. از شیشه نیست. قرمز است و وقتی توش فوت میکنم، آب را میبینم که از هوای نفسم میجوشد.»
"احمد زیدآبادی" یکی دیگر از مشاهیر استان کرمان است. او روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی است که عقایدش سمت و سوی اصلاحطلبانه دارد. "احمد زیدآبادی" در زیدآباد، روستایی از توابع سیرجان متولد شد و تا نوجوانیاش در همین استان سکونت داشت تا توانست به منظور تحصیل در رشته علوم سیاسی، به تهران مهاجرت کرده و در دانشگاه تهران دانشآموخته شود.
او در کتاب "از سرد و گرم روزگار" که جلد اول خاطرات خودنگاشتۀ زیدآبادی است، با زبانی صریح و توصیفاتی روان از کودکی خود میگوید. از فقر و تمامی مصائبی که پشت سر گذاشت و تمامی نومیدیهایی که تن به تنشان جنگید.
او در توضیح "از سرد و گرم روزگار" میگوید: «سرنوشت به دنبالم بود؛ «چون دیوآنهای تیغ در دست» به خلاف همسالانم، تسلیم آن نشدم. هر غروب پاییز از بلندای تکدرخت تناور روستایمان چشم به افقهای دوردست و بیانتهای کویر دوختم و به آواز درونم گوش فرا دادم؛ آوازی که مرا به «انتخاب» فرامیخواند. پس انتخاب کردم؛ فقر و بیپناهی را با شکیبایی تاب آوردم، از رنج و زحمت کار شانه خالی نکردم، سر در کتاب فرو بردم و بر همهی تباهیهای محیط اطرافم شوریدم… این قصهی سرگذشت من است تا 18 سالگی.»
"احمد زیدآبادی" در سابقه خود همکاری با روزنامه "اطلاعات" و "همشهری"، چندین دوره زندان و تبعید را دارد که در "از سرد و گرم روزگار" مخاطب، اتفاقات زمینهساز تمامی این رویدادها را خواهد خواند. زیدآبادی این اتوبیوگرافی را به روان مادرش و به کسانی که «شرافتشان را از راه خون و طلا به دست نیاوردهاند» تقدیم کرده است.
"از سرد و گرم روزگار" در سال 1396 توسط نشر "نی" منتشر شد.
"بهار زندگی در زمستان تهران" نام دومین کتاب خاطرات "احمد زیدآبادی" است که پس از "از سرد و گرم روزگار" منتشر شد. در کتاب "از سرد و گرم روزگار" زیدآبادی زندگی اش را تا 18 سالگی و در "بهار زندگی در زمستان تهران" اتفاقات زندگی خود را در دوران جوانی شرح میدهد.
این کتاب وقایعی را شامل میشود که احمد زیدآبادی، معروف به "شرف اهل قلم"، در دوران دانشجویی و فعالیتهای روزنامهنگاری پس از آن، از سر گذرانده است. او در این کتاب توانسته بهخوبی اجتماع دهه 60 و 70 را تصویرسازی کند و از اشخاصی سخن بگوید که در عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، نامشان را کمتر شنیده و دیدهایم.
احمد زیدآبادی گفته است که مجموعه کامل خاطراتش قرار است در پنج جلد منتشر شود و بر این اساس میدانیم که "بهار زندگی در زمستان تهران" دومین جلد این مجموعه است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:«یک جفت کفش جا ماند که بدون اغراق سه چهار شماره از پایم کوچکتر بود. با زور بسیار کفش را پوشیدم و برای چندین ماه تمام فشار آن را تحمل کردم! کفش از سر ناچاری به تدریج جا باز کرد بهطوری که رویهاش از همه اطراف و اکناف چند سانت از تخت آن بیرون زد. این کفش چهار سال آزگار دوام آورد و سرانجام نیز نه بر اثر پارگی، بلکه به اصرار دوستانم از آن صرفنظر کردم.»
کتاب "خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی" به اهتمام "غلامحسین میرزاصالح"، نویسنده و مترجم ایرانی، تصحیح شده است و داستان زندگی "شیخ ابراهیم زنجانی" را شامل میشود. داستانِ کودکی و گرایشاتی که او را به تحصیل دین کشاند، داستان جوانی و شعله کشیدن گرایشات سیاسی، داستان میانسالی و مبارزه و به طور کل، داستان برجای ننشستن و دویدنهای مکرر برای دستیابی به اهدافی عظیم و مهم. اهدافی که میتوانیم از جمله درخشانترین آنها، پایهگذاری آموزش و پرورش نوین در زنجان را نام ببریم.
مهمترین وجه کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی نگاه انتقادی است که در سراسر متن جاری است و جایی بسیار جذاب میشود که هم صنفان خود یعنی روحانیت زمان خود را مورد انتقاد قرار میدهد و عقاید سست و خرافی آنها را نقد میکند.
خوانندگان با مطالعۀ این کتاب هم با زندگی این مبارز و هم با تاریخ مشروطه بهتر آشنا خواهند شد و بار تاریخی "خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی" جز نقاط قوت آن محسوب میشود.
"حسن کامشاد" مترجم درخشان و پژوهشگر ادبیات فارسی است. او استاد دانشگاه کمبریج و استاد مدعو دانشگاه کالیفرنیا نیز بوده است. کتاب خاطرات "حسن کامشاد" در بخشهای کودکی، نوجوانی، جوانی، انگلستان، میانسالی، سالمندی و کهنسالی نگاشته شده است که این بخشها وقایع و خاطرات مربوط به خودشان را تشکیل میدهند.
"فریدون مشیری"، "ابراهیم گلستان"، "جلال آل احمد"، "امیرعباس هویدا" و ... از جمله مطرحترین اسامی هستند که در این کتاب به آنان اشاره شده و با زندگی "حسن کامشاد" پیوند خوردهاند. مخاطبان علاقهمند به زندگی "حسن کامشاد" میتوانند با خواندن مجموعه دوجلدی "حدیث نفس" که توسط نشر "نی" منتشر شده است به شناختی دقیق و شفاف از زندگانی نویسنده دست یابند.
"رضا نیازمند" زاده 1 فروردین سال 1300، صنعتگر، کارآفرین و مدیر اجرایی زمان حکومت پهلوی بود. او در کرمانشاه متولد شد و تا پایان زندگی خود در سال 1396، خدمات شایانی را برای مملکت خود انجام داد.
دکتر رضا نیازمند، بنیانگذار سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، در کتاب "تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران" در ده بخش، به توضیح و توصیف زندگی مدیریتی خود، شکلگیری تکنوکراسی در ایران در سالهای " 1348-1341"، نحوه تامین اورانیوم، معدن مس سرچشمه و تحولات تاریخ صنعتی ایران میپردازد و دیدگاهی روشن را در باب صنعت و اقتصاد ایران، به مخاطب هدیه میدهد.
در سالهای اخیر که با افزایش مطالعهی پیشرفتهای صنعتی و تکنیکی ایران در دهه 40 و 50 شمسی ایران، همراه بوده است، کتابهای زیادی در شناخت صنعتگران و کارآفرینان آن دوره منتشر شده است. مجموعهای که نشر گام نو آن را تحت عنوان «موقعیت تجاروصاحبان صنایع درایران دوران پهلوی» منتشر کرده و در آن به زندگی و اقدامات مثبت صنعتی افرادی نظیر خاندان لاجوردی، برخورداری، ایروانی، تفضلی و... میپردازد، یکی از بهترین نمونههای این کتب است.
نیازمند بعد از نجات کارخانه بزرگ و مشهور ولوو از ورشکستگی، مفتخر به دریافت نشان خاص کشور سوئد میگردد.
رشد صنعتی ایران در دهه 40 شمسی که آن را میتوان چیزی شبیه به انفجار رشد صنعت دانست، امری است که تحلیلگران اقتصادی و توسعه را به جستجوی علل و زمینههای آن کشانده است. کتابهایی که در زمینه رشد صنعتی ایران در آن دوره وجود دارد علیرغم اطلاعات جذاب خود، صرفا بخشی از تحولات صنعتی را در دهه 40 پوشش میدهند؛ در حالی که کتاب خاطرات نیازمند به طرزی بسیار جذاب و خوشخوان، زمینههای شکلگیری رشد صنعت را در پرتو وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی توضیح میدهد و مخاطب متوجه فعالیتهای عمیق و ساختاری عالیخانی و نیازمند و... می گردد.
این کتاب توسط نشر "لوح فکر" منتشر شده است.
"زوربای یونانی"، "دن کیشوت" و "شازده کوچولو" از معروفترین آثار به جا مانده از ترجمههای "محمد قاضی"، نگارندۀ کتاب "خاطرات یک مترجم" است.
وی نویسنده و مترجم کرد ایرانی بود. کتاب خاطرات "محمد قاضی" نخستین بار در سال 1371 منتشر شد و در سال 1397 توسط نشر کارنامه مجددا به چاپ رسید. کتاب "خاطرات یک مترجم" حتی مرزهای کسوت و منصب "محمد قاضی" را نیز کنار زده و زندگی او را در افقهایی ورای مترجم بودن توصیف میکند.
این کتاب زندگانی وی را از کودکی شامل میشود و تمامی اتفاقات مهم دوران حیاتش را دربرمیگیرد و مخاطب را مجذوب و مفتون میسازد؛ مجذوب و مفتون زبانی شیوا و گیرا که انواعی از احساسات را در خواننده برمیانگیزد. در قسمتی از کتاب آمده:«چه بیچاره بودیم که گمان میکردیم اگر این دیپلم کوفتی را نگیریم از گرسنگی خواهیم مرد! گویی نمیدیدیم که اغلب ثروتمندان مشهور مملکت و بیشتر کسانی که پولشان از پارو بالا میرفت حتی اسم خودشان را هم بلد نبودند بنویسند. گویی گفته شیخ اجل سعدی را فراموش کرده بودیم که فرموده است: کیمیاگر به غصه مرده و رنج / ابلهاندر خرابه یافته گنج.»
با شنیدن نام این کتاب به یقین از خود خواهیم پرسید که پنجاه و سه نفر چه کسانی بودهاند و چه کردهاند و به چه سبب "بزرگ علوی" این نام را برای اتوبیوگرافی خود برگزیده است؟
پنجاه و سه، شمار کسانی است که در زمان حاکمیت رضاشاه، به جرم عضویت و فعالیت در گروهی اشتراکی(کمونیستی) بازداشت و محاکمه شدند و بزرگ علوی نیز جز همین 53 نفر بوده است. کتاب "پنجاه و سه نفر" شرح حال دستگیری و محاکمه علوی و دوستانش است و آنچه که در زندان برآنان گذشت و عذابی که متحمل شدند.
بازسازی صحنه مرگ «تقی ارانی» بنیانگذار گروه 53نفر-آزاده اخلاقی
از جملات و توصیفات علوی در این کتاب درد میتراود و قلب مخاطب از دریافتن شکنجهها و عذابهای نویسنده مچاله خواهد شد؛ اما مگر پذیرش درد گامی مهم در فهم تاریخ نیست؟ علوی نیز از تاریخ خفقان و در سوگ آزادی میگوید. این کتاب پیوند سیاست و ادبیات است و این پیوند در نوع خود و با زبانِ کم نظیر علوی، شاهکار محسوب میشود. وقایع این کتاب از سال 1316 تا 1320 در قالب داستان روایت شدهاند و بازه زمانی دستگیری تا آزادی "بزرگ علوی" را شامل میشود. علوی در مقدمه کتاب میگوید:«در پنجاه و سه نفر، من به کتاب خود بیشتر جنبه تاریخی میخواهم بدهم.»
کتاب "خانه دایی یوسف" توسط "اتابک فتح الله زاده" نوشته و به کوشش "علی دهباشی"، روزنامهنگار و نویسنده و سردبیر مجلۀ "بخارا"، در سال 1381 منتشر شد. این کتاب به سرگذشت تلخ "فداییان اکثریت" در مهاجرت میپردازد. «فداییان اکثریت»، انشعابی از فداییان خلق بودند که به دلیل عدم تفاهم در جزئیات ایدئولوژی از این فرقه جدا شده و به طور مستقل به فعالیت پرداختند.
این گروه برخلاف فداییان خلق، با مبارزه مسلحانه مخالف بودند. "اتابک فتح الله زاده" در این کتاب از فقر، بدرفتاری مسئولین شوروی، فساد رهبران حزب و زندگی اسفبار اعضا فداییان اکثریت نوشته است و زندگی آنان را به دقت بررسی کرده است. فتح الله زاده در مقدمه کتاب گفته است:«این نوشته را به هزاران ایرانی بی نام و نشان که در زندانهای استالینی و اردوگاههای سیبری جان باختهاند تقدیم میکنم.»
اردوگاههای کار اجباری استالین معروف به گولاک
نام این کتاب نیز اشاره به اصطلاحی رایج در میان چپ گرایان دارد؛ آنان کشور شوروی تحت حاکمیت "جوزف استالین" را بهشتی برای سوسیالیسم میدانستند و آن را "خانۀ دایی یوسف" میخواندند.
کتاب "من هم باستان شناس شدم" که به همت "موسسه بنیاد فرهنگ کاشان" منتشر شده است، خاطرات "تانیا گیرشمن"، همسر "رومن گیرشمن"، باستانشناس فرانسوی-اوکراینی را شامل میشود.
"تانیا گیرشمن" دندانپزشکی متولد استانبول بود که با "رومن گیرشمن" ازدواج کرده و از سال 1931 وی را در سفرهای کاریاش همراهی میکرده است. تجربیاتی که در این همراهیها کسب کرد منجر به نگارش کتاب "من هم باستان شناس شدم" شد و مجموعهای کامل از اقدامات مهم "رومن گیرشمن" را در اختیار علاقه مندان قرار داد.
"رومن گیرشمن" و همکارانش به مدت 35 سال در ایران به تحقیق و تفحص و کاوش پرداختند و اقلیمهای مهمی همچون همدان، کاشان، شوش، چغازنبیل، خارک، نیشابور و ... را مورد بررسی قرار دادند که روند این بررسیها و نتایجشان در کتاب خاطرات "تانیا گیرشمن" ذکر شده است.
تانیا هیچ تصور عینی از ایران ندارد و قبل از ورودش به این کشور برای دیدن آن بسیار هیجان زده بوده است؛ او در بخشی از کتاب دربارۀ ایران نوشته است:«من وارد ایران شده بودم. ایرانِ اسرارآمیز و دوردست، سرزمین شهرزاد، علاءالدین و چراغ جادو. آیا میتوانستم شاهزاده خانمهای پرنیانپوش و غرق در جواهر و سنگهای قیمتی و سواران با لباسهای زربفت مجهز به شمشیرهای جواهرنشان را، که در کودکی خوابشان را دیده بودم، ببینم؟»
اما دیری نمیپاید که بسیاری از ذهنیات تانیا دگرگون میشود و او وقایعی را از سر میگذراند که تلخ و شیرینشان با یکدیگر درمیآمیزد. بخشی از این کتاب نیز عکسهایی از کاوشها و دستاوردهای باستانشناختی را در برمیگیرد و این نکته هم از نقاط قوت کتاب محسوب میشود.
ترجمه "فیروزه دیلمقانی" نیز ترجمهای خوشخوان و روان است که به گیرایی کتاب افزوده است. نگارندهی این کتاب بیش از سه دهه ارتباط با ایران و فرهنگ و آداب و رسوم مردمان آن را تجربه کرده و در این کتاب کوشیده است تا به دور از جبههگیریهای متداول غربیان در برابر شرقیان، از تجربیات و دیدهها و شنیدهها و احساسات خود در کمال صداقت سخن بگوید. تانیا حتی در این کتاب به اتفاقات مهمی نظیر بیرون آوردن زیگورات از چغازنبیل نیز اشاره میکند. خواندن این کتاب نه تنها برای علاقهمندان به رشتۀ باستانشناسی، بلکه برای تمامی تاریخدوستان و فرهنگدوستان نیز جذاب است و به یقین کسی دوست ندارد از تجربهی متفاوتِ خواندن این خودنگاره، محروم بماند.
کتاب "دا" سرگذشت "سیده زهرا حسینی" است که خاطرات خود را از مقاومت خرمشهر و جنگ تحمیلی 8 ساله میان ایران و عراق نوشته است. حسینی در آن زمان 17 سال داشته و به توصیف دقیق جزئیات مقاومت در نوشتهاش پرداخته است.
این کتاب سه بخش را شامل میشود. بخش اول از خاطرات سالهای ابتدایی زندگی نویسنده و مهاجرت اجباری خانوادهاش از عراق به ایران میگوید؛ در بخش دوم با جزئیات فعالیتهای سیده زهرا حسینی در جریان جنگ تحمیلی آشنا میشویم و بخش سوم راوی زندگی شخصی نویسنده و ماجرای ازدواج او است. بسیاری بر این باورند که این کتاب مهمترین و تأثیرگذارترین کتاب در زمینهی خاطرهنگاری جنگ هشت سالهی ایران و عراق محسوب میشود.
در نتیجه:
خواندن خودزندگینامه(اتوبیوگرافی) یا زندگینامهی(بیوگرافی) قهرمانان یا حتی ضد قهرمانان(مثل نبرد من هیتلر) یا هنرپیشهها و نویسندگان مشهور، گاهی تصورات پیشینی و ساخته شده ما را فرو میریزد. بتهایی که ساختهایم را فرو میشکند یا بالعکس، دیوهایی که نزد خود ساختهایم، را بدل به فرشته میسازد!!
خاصیت زندگی همین است. هیچ قهرمانی نیست که بقیه نقشی در ساختنش نداشته باشند و هیچ فرد منفوری نیست که شیطان مجسم باشد و بقیه فرشته. وقتی با زندگی افراد در قالب اتوبیوگرافی یا بیوگرافی مواجه میشوی میبینی که همه چیز را نمیتوان به راحتی قضاوت کرد. هر عملی و هر فکری در یک بستر زمانی و مکانی و فرهنگی و.. رخ میدهد. هیچگاه هیتلر نمیتوانست محبوب شود و دست به کشتار بزند اگر مردم از دههها پیش، از یهودیان اروپا متنفر نبودند و خواهان تبعید آنان به خارج از مرزهای اروپا نمیشدند یا اینکه مردم به دنبال قهرمانی برای ترمیم یا فراموشی آسیبهای اقتصادی و روحیشان نبودند.
نتیجه اینکه کتابهای خاطرات، انسانها را از برج عاج یا قعر جهنم به نزد ما میآورد، پیش انسانهای عادی. بزرگ بودن یا منفور بودن را پیش چشم انسان زنده میکند و راههای رفته شکستآمیز یا موفق را ترسیم میکند.
با پایان مطالعه یک کتاب خاطرات در نهایت لذت و جذابیت، روزها و سالهای زیادی به سن ما اضافه میشود چرا که نتیجه تمام اقدامات مثبت و منفی و خاکستری شخصیتها را دیدهایم و اگر ذهن عبرتگیر و نکتهسنج داشته باشیم، نکات آن را برای تاریخ کنونی خویش به ذهن سپردهایم.
این کتابهای بینظیر رو رو میتونید از سایت ساربوک مشاهده و تهیه کنید.