ویرگول
ورودثبت نام
#ساحل
#ساحل
خواندن ۱ دقیقه·۱۷ روز پیش

شهریور

این روزها
دلم بدجور درد میڪند
مادرم مےگفت
پرخوری کردی
دل درد گرفتی
کجایی مادر
هوایم را نداشتی
خیلی غصه خوردم..
گویا بازپرخوری کردم
چه طعم گسی دارد
این غـم دوریت
✍🏼صدیقه جـُر


محبوب من
دخترک ته تغاری تابستان با پیراهن قرمز آمیخته به نارنجی در کوچه باغ های آبادی قدم میزند شهریور ماه دوست داشتن های عاشقانه هست ، بیا و شهریور گونه عاشقم باش
نه گرمای عشق روزهای خوب زندگی ما را بسوزاند،
نه سرمای محبت از زندگی
دلسردمان کند
شهریوری مسافر جامانده از کاروان پاییز است ، شهریور ماه اعتدال عشق در قلب عاشقان
یک دل و یک رنگ هست
محبوب من
این بار ، مرا از نوع دیگری دوست داشته باش محبت و عشق را
از دلبری های دردانه ی تابستان
یاد بگیر

و شهریور
عاشقی بود
مردد بین ماندن و رفتن
مسافری که
با یک چمدان می آید
و با یک چتر می رود...

✍🏼صدیقه جـُر


شاعرانهدلنوشتهانجمن شاعران ایرانمرابه خاطر بسپازخودکار آبی
همین که چمدانت را برمیداری همه میپرسند میخواهی کجا بروی؟ اماوقتی یک عمر تنهایی هیچکس ازتو نمیپرسد کجایی!، انگار همین چمدان لعنتی تمام ترس مردم از سفر است هیچکس از تنهایی تو نمی ترسد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید