ویرگول
ورودثبت نام
سدنا موسوی
سدنا موسوی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

به‌نام خدا، .... هستم و حالا اینجا چه کار میکنم!؟

روند کوتاه اما لحظه ها ، به یاد موندی
روند کوتاه اما لحظه ها ، به یاد موندی

اسم من

به نام خدا سلام. من سِدنا هستم . یعنی خدمتگزار خانه‌ی کعبه، اسمی که حتی اگر دوباره پا برروی زمین بگزارم ،همین را انتخاب خواهم کرد.بچه که بودم معانی اسم ها برایم اهمیت زیادی داشت. حتی میگفتم اسم تمام بچه‌هایم را سِدنا می‌گذارم، منتهی با شماره‌های‌کنارشان. همیشه هم همه اسمم را اشتباه به زبان می‌آوردند بااینکه حدودا چندصدباری درست آن را به زبان آورده‌ام. اما چه اهمیتی دارد اگر برای اسمت ارزشی قائل نباشی!

همیشه وقتی با خود صحبت میکنم اسمم را صدا میکنم، چون برایم یادآور کسانی است که اسمم را به زبان آورده اند. معانی ،نقطه غیرقابل دیدی هستند که همیشه در پشت کلمات و جمله ها پنهان اند . همیشه هم دیدنِ غیرقابل‌ها زیبانیست. باید زمانی را هم صرف کرد برای تجربه ها ،وگرنه وجود زندگی چه معنایی دارد؟

لحظه ها معجزه اند

اکنون در خفای ذهنم، به هیچ چیز و به هیچ کس و به هیچ زمان تکیه کرده‌ام. گاه تجربه یعنی در لحظه بودن، در لحظه نفس کشیدن و در لحظه خندیدن . وگرنه همه‌مان در فکر کردن به زمان های دور خلاق هستیم .اصلا همین که در لحظه زندگی کنیم خودش یک معجزه است . فکر کن دنیا در هر بیست و چهار ساعت سه ساعت به عقب برگردد و تو دوباره همان سه ساعت را ، به‌همان شکل وقت بگذرانی! ترسناک نیست! اینگونه دیگر خاطراتی هم برای آینده کلیدی نمی‌سازند تا بتوان جعبه‌شان را باز کرد .

از نو بساز اما مسیر قبل را نابود نکن!

گاه با خود فکر میکنم اگر زمان به عقب برگردد دوباره تمام زندگیم را اینگونه شکل میدهم یا تمام خلاف هایم را نیست و نابود خواهم کرد؟ بعد به الانم فکر میکنم که وقتی در مسیر با سرعت بالا بر روی زمین غلت میزنم و جای زخم ملتهب میشود و خون سرریز میشود تا زمانی اندک نمیتوانم بلند شوم و بعد تا مدت ها جای زخم انقدر درد میکند که نمیتوانم حتی از خود قبلم ، پیشی بگیرم. با اینکه مدت ها بعد حتی اگر بتوانم بر آن غلبه کنم هرگز فراموش نمیکنم و جای زخم همچنان در قسمتی از بدنم باقی میماند هرچند که با سحر و افسون پزشکی میتوان آن را از بین برد اما چه فایده! زمانی که با آن زخم سپری شده را که نمی توان که با سحر و افسون از بین برد!

زندگی هر انسانی در قانونی قدم برمیدارد که شاید برای دیگری به فلاکت ختم شود و برای دیگری به جشن و سرور .هرگز نمیتوان از قانون دیگری پیروی کرد، حتی درختان هم خود را به دست باد نمیسپارند تا ریشه شان از خاک جدا شود.

نتیجه آخر

من اینجا هستم تا نفس بکشم ! تا بخندم ، تا گذشته را فراموش نکنم ، تا درد بکشم ، عشق بورزم و عشق بورزند، تا خانواده‌ام را از دست بدهم و از دستم بدهند. در آخر همه مان زمانی برای رفتن داریم! میخواهم این زمانم را زندگی کنم و زندگی ببخشم ^^

نقلی از خودم

درخت قطع شده را نگاه کن
امروز نه ثمری دارد و نه سایه‌ای!
بیا ما اینگونه نباشیم
بیا تا زمانی‌که قطع نشده‌ایم
حداقل دل هایمان را برای هم بازکنیم
سیده سدنا موسوی
https://www.aparat.com/v/njGHh/%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88_%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D8%B2_%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87_%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C

صحبت های پایانی:

ممنونم از جناب دست انداز که هر دفعه با مطالب زیباشون و ماهنامه‌اشون من رو وادار به نوشتن میکنند و بهم یادآورد میشن که نوشتن لذت نگفتن هایی است که در قلبمون پینه بسته!

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%B1%DB%B8-tyb8gakx8bqm





مسابقه دست اندازحال خوبتو با من تقسیم کن
مردمان خوب پیوسته درحال افزودن بر توانشان هستند:)من یک عدد هستم اما در بی نهایت وجود دارم^^
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید