نتیجه جمعآوری آرای دوستان شرکتکننده و داوران عزیز به شرح جداول زیره:
و امّا از آنجا که مدتیه یادم افتاده که"میزان رای ملّت است"، اسامی برندگان ماهنامه دستانداز شمارهی قبل به شرح زیره:
نفر اول: "Salar" برای پُست "بی حسیِ موضعی نه، کامل"
میزان جایزه: صد و سی هزار تومان.
نفر دوم: "میم را..." برای پُست "اختراع انتزاعی من"
میزان جایزه: صد و ده هزار تومان.
نفر سوم: "نیلوفر موسوی" برای پُست"کمترین تحریری از یک زندگی :)"
با چند پست دیگر، رای برابری داشت ولی انصاف بدید که زحمت زیادی براش کشیده شده بود و خیلی هم خلاقانه بود.
میزان جایزه: نود هزار تومان.
نفرات چهارم: "Arta...20"برای پُست"جنگ تصویری"، "بهنام"برای پُست"من اگه رئیس جمهور نبودم"، "سورنا"برای پُست"{متن} | نوکننده"، "maral abbasi"برای پُست"وقتی کرونا رفت؟!"، "chi kar dary b esmam" برای پُست "بیایید یک روز رو از مدرسه تا خونه با من باشید:)"
میزان جایزه: هفتاد هزار تومان.
نفرات پنجم: "کوچک"برای پُست "نامهای به ده سال بعد خودم!"، "حباب"برای پُست "بعد کرونا چه می کنم"، "•نارنگی•"برای پُست "اگر رئیس جمهور بعدی من باشم^^"، "آلبالو"برای پُست "نامه ای به 10 سال بعد خودم!"، "ٱذرخݰ⦕⦖ عـزےزے" برای پُست "«اگر مخترع بودم!» (هستم)"و "نرگس شهریاری(Narges shahryari)" برای پُست "بیاید براتون یکم کتاب بخونم"
میزان جایزه: پنجاه هزار تومان.
از عزیزانی که به هر نحوی در برگزاری این مسابقه(چه با نوشتن مطلب و چه با کمک در داوری)، بنده رو یاری کردند، بینهایت سپاسگزارم و ضمن عرض تبریک صمیمانه به دوستان برنده، ازشون میخوام (حداکثر تا دوازده بهمن۹۹)، نام کتاب یا کتابهای درخواستی خودشون (در سقف جایزهی مقرّر) رو با یک آدرس دقیق و کُد پُستی، ایمیل کنند.
موضوعات مسابقهی هجدهم:
موضوع اول: «به نام خدا ... هستم و حالا اینجا چه کار میکنم؟!»
به جای سه نقطه اسم خودتون رو در عنوان مطلب قرار بدید و بنویسید که در «اینجا»یی که میتونه ویرگول یا همین دنیایی که در اون زندگی میکنید باشه دارید چیکار میکنید؟!
موضوع دوم: «کوچه خاطره!»
یه عکس از کوچهای که کلّی ازش خاطره دارید، بگیرید و در موردش یه مطلب بنویسید تا اینجا به یادگار بمونه و یادتون نره که ما به کوچهای که توی آغوشش بزرگ میشیم، مدیونیم.
موضوع سوم: «داستانی برای یک کاریکاتور!»
برای یکی از سه کاریکاتور زیر که اثر آقای مجید خسروانجم هستند و یا هر کاریکاتور از هر کاریکاتوریستی که خودتون دوست دارید، یادداشتی به طنز، تراژدی یا هر ژانری که خودتون میپسندید، بنویسید:
موضوع چهارم(به پیشنهاد حباب عزیز): «جعبهی موسیقی!»
لینک آهنگ یا آهنگهای مورد علاقهتون رو بذارید و احساس خوبتون رو در قالب کلمات بیان کنید.
موضوع پنجم(برگرفته از پیشنهاد حباب عزیز): «محبوب پُر حاشیه!»
پُرحاشیهترین شخصیتی که دوستش داری کیه؟! یه کم در مورد این آدم و حاشیههای جالبش بنویس.
موضوع ششم(به پیشنهاد آقای حجت عمومی عزیز): «تاریخ محبوبم!»
دوست داشتی در کدوم دوره تاریخی و با چه افرادی زندگی میکردی؟ چرا؟
موضوع هفتم: «مشورت با خدا بر سر تولدم!»
تصور کنید شما هنوز متولد نشدید و قراره خدا با شما در مورد تولدتون و قدم گذاشتنتون به دنیا مشورت کنه. این مشورت رو به صورت گفت و گوی دو نفره با خدا بنویسید. این گفت و گو باید بر اساس یک منطقی، ترجیحاً به تولد شما ختم بشه.
موضوع هشتم: «آخرین وضعیت آب و هوای من!»
در مورد وضعیت هوای کشور، مخصوصاً هوای آلوده و سرشار از "مازوت" تهران و کرج که اطلاع کافی دارید. حالا اگر صلاح میدونید بنویسید که وضعیت آب و هوای خودتون چه جوریه؟! در مورد این موضوع ننوشتید هم ننوشتید، یه کم بهش فکر کنید. آیا آب و هوای نفستون صاف و آفتابیه یا... ؟ اگر اونایی که این وضعیت هوا رو برامون رقم زدند، هر روز به این سوال فکر میکردند، الان در هوای بهتری نفس میکشیدیم.
چه هشتگهایی بذاریم؟
عنوان مطلب؟
مهلت حضور در مسابقه؟
تا پایان اسفند ۱۳۹۹
محدودیت؟ صفر!
هر عزیزی میتونه با هر تعداد پُستی که دلش میخواد و با هر کدوم از موضوعات اعلام شده، در مسابقه حضور پیدا کنه. فقط سعی کنید مطالبی تهیه و منتشر کنید که به مخاطب حال خوب بده، حال خوبش رو نگیره!
توجه!
هر عزیزی که در مسابقه حضور پیدا میکنه، در صورتی مطلب یا مطالبش جزو پُستهای نهایی مسابقه قرار میگیره که در رایگیری و انتخاب پنج نفر بهتر به جز خودش، شرکت کنه. این قید از اونجایی گذاشته شد که دوستان به یک پُست، پنجاه لایک میدن ولی حاضر نیستند به همین پُست، یک رای بدن! آخه این دیگه چه جور دوستیایه؟!
تشکر ویژه!
همونطور که خودتون بهتر از بنده میدونید برنده شدن بنده در پویش "روایتگر باش" رو شما رقم زدید، نه داوران انتخابی از سوی ویرگول. بنابراین از شما متشکرم. خیلی خوشحالم که جزو پنج نفر انتخابی از سوی داوران نیستم. ای کاش داوران، در مورد نحوه و علّت انتخاب پنج نفر اول و مخصوصاً نفر اول(!)، کمی شفافسازی میکردند تا دوستانی که مطالب خیلی خوبی برای این پویش نوشتند و دیده نشدند، انگیزهی خودشون رو برای موندن توی اینجا و نوشتن بیشتر، از دست نمیدادند.
حُسن ختام:
در عصر صفویه: روزی در مجلسی بحث از خمسۀ نظامی و مقلّدان موفقش به میون اومد. مشرف اصفهانی ادعا کرد که میتونه پنج مثنوی بر وزن خمسۀ نظامی بگه که حتی یک مصرع اون معنی نداشته باشه. وقتی تعجب حاضرین رو دید. یک شرط عجیب گذاشت. گفت اگر تونستم به قولی که دادم عمل کنم، در ازای هر بیت بی معنی، یک مثقال نقره خالص به من بدید. اگر نتونستم به قولم عمل کنم، به ازای هر بیت معنیدار، یکی از دندونام رو بکنید و بکوبید فرق سرم! حاضرین پذیرفتند و او چند شعر مهمل و بیمعنی گفت. البته این یکی که بر وزن اسکندرنامه سرودش از بقیه معروفتتره:
اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
بجز پنبه بر نعل آهو مزن
سوی مطبخ افکن ره کوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
که نعل از تحمل مربا شود
به صبر آسیا کهنه حلوا شود
ز افسار زنبور و شلوار ببر
قفس میتوان ساخت اما به صبر
در میون پنج مثنوی او سه بیت معنیدار پیدا کردند و طبق قول و قرار سه دندونش رو کندند و بر فرق سرش کوبیدند! اما او شاد و شنگول بود چون تونست کلّی نقره خالص برای ابیات بیمعنی خودش بگیره. الان اگر زنده بود میتونست با فروش بخش کوچکی از اون نقرهها، سه تا دندون بهتر از دندونای خودش بکاره و بعدش بیاد توی پویشهای ویرگول شرکت کنه و با رای قاطع داوران نفر اول بشه!
این ترانه هم تقدیم به شما:
مطلب قبلیم:
عنوان مطلب بعدیم(باذنالله):
میخوام، میخوام،... بازم میخوام،... هنوزم میخوام،...بازم...! (اسمش یه چیزی تو همین مایههاست!)