خواندن رمان ما نوشته یوگنی زامیاتین خیلی کم طول کشید یا بهتر بگویم در واقع از جایی به بعد نتوانستم
کتاب را زمین بگذارم. ما یکی از 4 ستون اصلی ادبیات پادآرمانشهری است در کنار دنیای قشنگ نو نوشته آلدوس هاکسلی، فارنهایت 451 نوشته ری بردبری و 1984 نوشته جرج اورول.
یادم میآید در ترمهای اول دانشگاه برای درس معماری معاصر قرار بود فیلمی درباره سبکهای معماری بسازیم و من که کلمه دی کانستراکشن را شنیده بودم و از واژهاش خوشم میآمد شروع به ریشه یابی این سبک کردم و به آوانگاردها و ساختارگراهای روسی،فتوریستها،جنبش سوپرماتیسم،نقاشی های کازمیر مالویچ و آثار هنری الکساندر رودچنکو و خیلی چیزهای دیگر از جمله انقلاب ۱۹۱۷ روسیه رسیدم و فیلمی که برای این درس ساختم از این انقلاب و آرمانهایش شروع شد و از همان زمان بود که توجه من به بینشهای آیندهنگرانه در هنر و معماری جلب شد.
کتاب ما،درباره ترسهای یک نویسنده آیندهنگر و روشنفکر از همین وعدهها و جهانی که قرار بود بر اساس این تفکرات ساخته شود است و نقدی هجوآمیز است به یک وضعیت و موقعیت پادآرمانشهری در آیندهای ماشینی که منطق و قوانین کل جهان(یگانه کشوری که از بقیه جهان جدا شده است) بر اساس اعداد و ارقام و ریاضیات تبیین میشود.
انتشارات بیدگل این کتاب را با ترجمه خوب بابک شهاب، منتشر کرده است و در ابتدا و انتهای کتاب دو مقاله تحلیلی به ترجمه نصرالله مرادیانی هم وجود دارد.
مقاله انتهایی کتاب با عنوان "دو آدم و حوا در کریستالپالاس:داستایفسکی، کتاب مقدس و ما" به بررسی ارجاعات بینامتنی ما با کتابهای داستایفسکی(به خصوص یادداشتهای زیرزمینی) و داستانهای کتاب مقدس میپردازد و خواندنش بعد از اتمام رمان بسیار توصیه میشود.
"ادبیات واقعی فقط آنجایی به وجود میآید ه خالقانش نه حقوقبگیران سختکوش و قابل اعتماد بلکه دیوانگان، عزلتگزیدگان،ملحدان،خیالبافان،نافرمانان و شکاندیشان باشند."
یوگنی زامیاتین