در پی سیاست عجیب و سوال برانگیز احیای گشت ارشاد، دقیقا همزمان با درگیری نظامی کشورمان با اسرائیل، مهدی فضائلی از اعضای دفتر رهبری معظم انقلاب توئیت فوق را منتشر کرد.
این اقدام فضائلی به خوبی آشکار کرد که نظر رهبری با این سیاست عجیب موافق نیست. اما اینکه چرا با وجود مخالفت رهبری، همچنان شاهد اجرا شدن این سیاست هستیم، دقیقا به همان دلیلی است که بسیاری از سیاست های دیگر هم در این مملکت مورد تایید رهبری نیست ولی اجرا می شود. از توافق برجام گرفته تا سیاست تخصیص ارز ترجیحی و بسیاری موارد دیگر.
یعنی در این کشوری که در ذهن غافل بسیاری به صورت یک دیکتاتوری تمامیت خواه مجسم شده که هیچ احدی نه می تواند بدون اجازه رهبری آب بخورد و نه کوچکترین انتقاد و مخالفت با نظرات وی بنماید، در واقع شاهد وضعیتی کاملا برعکس هستیم که افسار امور تقریبا بطور کامل از دست رهبری خارج است و هر کس هر کاری بخواهد می کند و هر چه بخواهد می گوید. علت و ریشه این مطلب را قبلا توضیح داده بودیم.
جالب تر اینجاست که نه تنها سیاست احیای گشت ارشاد با وجود مخالفت رهبری در دستور کار قرار گرفته، بلکه دو نکته دیگر هم قابل مشاهده است.
نکته اول اینکه رهبری ترجیح داده اند مخالفت خود را با این سیاست به صورت غیرمستقیم و از طریق یکی از اعضای دفتر خود رسانه ای کنند.
و نکته دوم اینکه جماعتی که با تابلوی انقلابی گری و ولایت مداری در مقابل نظر رهبری ایستاده اند، علیرغم این تشر ملایم اما واضح، زیر بار نرفته و گردن کشی می کنند!
مهدی سلحشور یکی از مداحان مشهور کشور در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: جهت اطلاع امت حزب الله
قطع به یقین می گویم سلوک حضرت آقا تضعیف سرباز در میدان نیست، تذکری هم لازم باشد به خود فرمانده میدهند نه از بالای برج و بارو و سکوی دشمن...
وی در توئیتی دیگر نوشت:
راستی دستگاه های متعددی که فعل واجبشون رو مدتهاس رو زمین گذاشتن تذکری دریافت نکردند؟
به جمله آخر این مداح مشهور توجه کنید. ترجمه اش این است که غیر مستقیم به «حضرت آقا» می گوید: تو که بلدی تذکر بدی چرا نمیری به دستگاه های دیگه تذکر بدی؟! برو بینیم بابا!!! حالا توقع داری ما تذکرت رو جدی هم بگیریم؟!!
همچنین حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان و یکی از مدعیان بسیار دو آتشه پیروی از ولایت فقیه، در سرمقاله ای نوشت:
چند روز قبل و در حالی که نیروی انتظامی به اجرای وظیفه قانونی و شرعی خود در مقابله با کشف حجاب برخی از خانمها در انظار و اماکن عمومی مشغول بود (و هست) و این اقدام پلیس با هجوم گسترده و پُرحجمی از سوی دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها روبهرو شده بود (و هنوز هم روبهروست)، برادر عزیزمان جناب آقای مهدی فضائلی که از ارادت نگارنده به خود بیخبر نیست، در توئیتی ضمن اشاره به نظر رهبر معظم انقلاب که «کشف حجاب هم حرام شرعی و هم حرام سیاسی است» نوشته بودند «منتها... دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم، کارهای بیقاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد.
[...]
بیت رهبر معظم انقلاب «سخنگو» ندارد و چنانچه تذکری ضرورت داشته باشد، مستقیماً و با ذکر مأخذ از سوی دفتر معظمله (آقایان گلپایگانی و حجازی) به اطلاع مخاطبان آن، اعم از مسئولان و یا مردم میرسد. توضیح آن که بیت معظمله حتی از به کارگیری واژه «یک مقام آگاه» نیز به شدت پرهیز میکند! از این روی، نظری که جنابعالی به حضرت آقا نسبت دادهاید، خارج از روال یاد شده و از جانب شما، دور از انتظار بوده است.
ترجمه: رهبری اگه خا...ه داره خودش مستقیم بیاد حرفشو بزنه!!
البته جناب شریعتمداری به خوبی از ظرفیت های زبان شیرین فارسی برای گرفتن زهر فرمایششان استفاده کرده اند، که خود جای تحسین دارد.
جناب شریعتمداری در ادامه این را هم اضافه کردند:
ثالثاً؛ برفرض که چنین تذکری داده شده باشد، به یقین چنانچه نظر حضرت آقا، تذکر علنی بود، بهگونه علنی مطرح میفرمودند و حال که علنی مطرح نکردهاند، چرا حضرتعالی این تذکر را - برفرض واقعی بودن علنی کردهاید؟!
ترجمه: حالا گیریم حضرت آقا اون پشت یه چیزی واسه خودش گفته باشه. خب گفته که گفته! ما از این گوش میگیریم و از اون گوش در می کنیم و کار خودمون رو میکنیم. اگه قرار باشه علنی بگه خودش هم باید هزینه اش رو بده! نه که یکی دیگه رو بفرسته جلو و توقع داشته باشه بدون اینکه هزینه ای بده ما کوتاه بیایم!!
کبری آسوپار طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان تبعات خطرناک القای دوقطبی «آقا و دفتر آقا» نوشت: سه روز از توییت یک عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری درباره تذکر به مسئولان میگذرد و هنوز بحثها پیرامون گشت ارشاد و دلیل تذکر رهبری و چرایی انتشار این توییت و موج حملاتی – شاید سازمان یافته- علیه دفتر حفظ و نشر آثار رهبری کم و بیش داغ است.
در ورای این بحث و مجادله ناصواب، موضوعی مهمتر رخ نموده که اهمیت آن این قدرت را دارد که کل موضوع توییت و تذکر در برخی نحوههای اجرایی گشت ارشاد را صرفاً به عنوان یک «مصداق» از مفهوم خود قرار دهد. اما این موضوع مهم چیست؟ تلاشی منفور برای القای دوقطبی رهبری و دفتر رهبری.
دفتر رهبری یا دفتر حفظ و نشر آثار ایشان طبعاً همچون خود رهبری نیستند، اما این هم که تصور شود رهبر و دفتر دو قطب مخالف یکدیگر هستند، دور از تعقل و سیاستورزی و همراه با تبعات خطرناکی است.
آنچه پس از توییت عضو دفتر نشر، در فضای مجازی از سوی جریانی تندرو غلبه یافت، القای خودسری این فرد و علنی کردن تذکر برخلاف نظر رهبری بود. برخی از مردم عادی هم، چون تذکر رهبر معظم انقلاب به فراجا را قابل هضم در چارچوب فکری خودساختهشان ندیدند، این تحلیل کذایی را به عنوان خبر صادق پذیرفتند که آن توییت خودسرانه زده شده است. اما هیچ کس از میان این جمع نخواست به این موضوع فکر کند که مگر میشود خودسری در دفتر رهبری تا این حد برسد که علنی، رسمی و به اسم دفتر نشر، نسبتی –به زعم این افراد- خلاف واقع به رهبر انقلاب وارد شود و رهبر قدرت ساماندهی موضوع و برخورد با آن را نداشته باشند؟! و حتی پس از جنجال بسیار، آن فرد باز توییت دیگری بزند و بر توییت قبلی تأکید کند و باز رهبری و اطرافیان معتمد ایشان ساکت بمانند و او را توبیخ و مواخذه نکنند و به مردم نگویند که فریب او را نخورید؟!
کسانی که بر طبل دوقطبی «آقا و دفتر آقا» میکوبند، اعتبارزدایی از مواضع غیررسمی رهبری را همپای اعتبارزدایی از دفتر رهبری پیش میبرند. اکنون درباره آگاهانه یا ناخودآگاه بودن چنین اقدامی نمیخواهیم اظهارنظر کنیم، اما پیشینهای که از این اقدامات در خاطره سیاسی ما مانده، نشان میدهد که دفتر رهبری بهانه است. اینکه چرا میخواهند اعتبار این مواضع رهبری را دچار خدشه کنند، میتواند دلایلی داشته باشد که در این نوشتار صرفاً دلیلی برآمده از نگاه خوشبینانه ذکر میشود و باقیاش بماند برای بعد!
با نگاه خوشبینانه، ما با جماعتی مواجه هستیم که مطابق با نگاه خود و برای خود یک آیتالله خامنهای ساختهاند که البته با آیتالله خامنهای موجود، به لحاظ فکری متفاوت است. این جمع وقتی در برابر موضعی از رهبر قرار میگیرند که با نظرات خودشان مخالف است، به جای تطبیق خود بر ولایت، تلاش میکنند ولایت را بر اصول پذیرفته شده خود منطبق کنند و حداقل در دلشان برای عبور از نظر رهبری، توجیهی وجدانپسند دست و پا کنند.
یک دورهای قصه ارشادی و مولوی بودن دستورات، ولی فقیه را علم و سعی کردند آن را تئوریزه هم بکنند، اما بازارش گرم نشد. تفسیر به رأی هم که همیشه شیوهای مرسوم بوده است. اما در مواردی هم که مواضع رهبری با واسطه نقل میشدند، مسیر خدشه بر اعتبار راوی را طی کردند تا جایی که رهبری خود مواضع را علنی و به قولی «پشت بلندگو» بیان کنند.
در ماجرای نهی رئیسجمهور اسبق از کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری یک نفر از اعضای دفتر و نیز یکی از نزدیکان رهبر را به اقدام خودسرانه بیاطلاع رهبری متهم کردند. در ماجرای برجام یک عضو دیگر دفتر رهبری را، حالا در موضوع تذکر به برخی مسئولان، یک عضو دفتر نشر را. در موضوع واکسن گفتند رهبر مخالف واکسن بوده و مجبورشان کردهاند مقابل دوربینها آب مقطر بزنند، در موضوع تعطیلی حرمهای اهلبیت برای کرونا، مقابل نمایندگان رهبری ایستادند و... چه آنکه در همه موارد ذکر شده، پذیرش این موضوع که رهبری نظری خلاف نظر آنان دارد، برایشان دشوار بود. هر کسی را هم که با آنها موافق نبود، تکفیر کردند، چنانکه اکنون هر منتقدی به بخشی از عملکرد گشت ارشاد را دنبالهروهای اسرائیل و یهودی و اشاعه دهنده فحشا و منکر میدانند!
تبعات خطرناک این تندرویهای تکفیری، به همین جا ختم نمیشود. امام خمینی هنوز در قید حیات بودند که برخی – از نهضت آزادی تا بیت آیتالله منتظری- به احمد آقا، فرزند ایشان تهمت جعل دستخط امام را زدند، چه آنکه آن نظرات را برنمیتافتند. آن تهمتها در ظاهر به مرحوم احمد خمینی بود، در باطن، اما به خود امام میخورد که آن همه از اقتدار خویش دور مانده که نزدیکانشان توانایی جعل دستخطشان را یافتهاند و ایشان حتی پس از اطلاع عموم هم توانایی برخورد با جاعل و جاعلان را ندارند! هیهات!
اکنون هم اینگونه است. رهبری که این جماعت میخواهند باید نقطهضعفی داشته باشد. هیهات! آیتالله خامنهای رهبر قدرتمندی است که به یک اشارهاش، خاکی که رژیم صهیونیستی اشغال کرده، هدف قرار میگیرد و معادلات سیاسی و نظامی جهان را تغییر میدهد، حال بگوییم اعضای دفترش میتوانند به ایشان دروغ ببندند و بساطشان هم جمع نشود؟! از سویی، چه استبعادی است که این اعتبارزداییها بعدتر به همان تهمتهای جعل دستخط نرسد و حکایت تلخ علیه امام را علیه رهبری هم نشنویم؟
تبعات خطرناک دوقطبیسازی از آقا و دفتر آقا را میبینید؟ نه آنکه بگوییم دفتر، خود آقاست؛ طبعاً چنین نیست، اما اینکه آنان در بیان مواضع رهبری، نقش مستقل یا خودسرانه دارند و میتوانند نظری مخالف نظر رهبری را به عنوان نظر رهبری به جامعه قالب کنند و رهبری هم توانایی برخورد و کنترل اوضاع را ندارند، قابل پذیرش نیست.
انتقاد تند روزنامه جوان از القای دوقطبی «آقا و دفتر آقا» - تابناک | TABNAK
خانم کبری آسوپار نگاه خوشبینانه را بیان فرمودند. اما بنده نگاه واقع بینانه تری دارم که قبلا بیان کرده ام.
قدرت در ایران دست چه کسی است؟! - ویرگول (virgool.io)
چرا این اتفاق باید دقیقا در زمان سرشاخ شدن با اسرائیل بیافتد؟
1- چون موضع قاطع رهبری و در پی آن اقدام حماسی نیروهای مسلح تحت امر ایشان، موجب ایجاد اقتدار برای کشور و شخص رهبری می شود. این اقتدار بسیاری را در داخل می ترساند و باید فورا خنثی شود!
2- دستاورد ملی بزرگی در سطح درگیری نظامی با اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه، قطعا موجب تقویت حس ملی گرایی در داخل شده و می توانست جامعه را به سمت همگرایی هدایت کند. چنین چیزی مستقیما منافع رانتیون را تهدید کرده و باید در نطفه خفه شود!
احیای گشت ارشاد همزمان با حمله به اسرائیل! - ویرگول (virgool.io)
3- این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که متاسفانه بخش سکولار جامعه ایران تمایل چندانی به هزینه دادن برای همراهی با نظام جمهوری اسلامی و رهبری ندارد. عمده هواداران رهبری از میان بخش مذهبی و خصوصا مذهبی های تندرو هستند که حاضر به جنگیدن در میدان های نبرد و پرداخت هزینه برای اجرای منویات رهبری هستند. لذا شرایط جنگی بهترین زمان است برای اینکه حمایت این قشر از رهبری گروگان گرفته شود و رهبری وادار به پذیرش سیاست های ضد ملی شود که مورد پسند اقشار سکولار جامعه ایران نیست.
نهایتا تنها چیزی که در این دعوا مورد نظر نیست، اصلاحات فرهنگی و امنیت اخلاقی و اجرای احکام شرعی و باقی مواردی است که تندروهای انقلابی ادعا می کنند.
هدف عبارت است از:
1- جلوگیری از افزایش اقتدار رهبری
2- جلوگیری از همگرایی و همبستگی ملی
3- مهمتر از همه، تضمین تداوم منافع رانتی و وضعیت موجود در کشور