یکی از موضوعاتی که فمینیست ها به شدت با آن مبارزه می کنند همان چیزی است که «کلیشه های ذهنی» می نامند. به این معنا که برخی باورها در اذهان عمومی بصورت کلیشه ای پذیرفته شده و الزاما این کلیشه ها مطابق با واقعیت نیستند.
بعنوان مثال، فمینیست ها جایگاه اجتماعی زن بعنوان مادر را یک کلیشه ذهنی دانسته و معتقدند این کلیشه موجب محدود شدن حق انتخاب زنان در زندگی شده و مخل آزادی های فردی و اجتماعی آنان است.
همینطور تصویر زنی که از شوهر خود حرف شنوی دارد را یک کلیشه ذهنی خوانده و معتقدند زنان باید در همه شئون با مردان «برابر» باشند.
فعلا کاری نداریم مبارزه با این «کلیشه ها» تا چه اندازه عقلانی و در جهت ترقی و بهبود زندگی اجتماعی ماست. لیکن بطور کلی این ادعا کاملا درست است که کلیشه های ذهنی می توانند موجب برداشت های غیرواقعی از دنیای پیرامون گردند.
یکی از کلیشه های ذهنی رایج در جامعه ما همین تصور است که ما یک «حکومت» (یا به قولی «رژیم») داریم، و یک «مردم». از طرفی یک عده مذهبی و «حزب اللهی» و بسیجی و «لمپن» و متعصب و عقده ای و ظالم و جبار و دژخیم هستند که در سمت حکومت قرار می گیرند. و از طرف دیگر هم یک عده انسان مظلوم و بی آزار و استثمار شده و معصوم و بی گناه و فهیم و متمدن و پاستوریزه هستند که در سمت «مردم» قرار می گیرند.
تصویر کلیشه ای «حزب اللهی» و «حکومتی» بصورت مردانی ژولیده با ریش های بلند و شلوار پارچه ای و پیراهن روی شلوار و انگشتر عقیق است که با چهره ای عبوس و اخمو چشم هایشان را می درند و هر کس جلویشان سبز شود او را زیر باد دشنام و ناسزا گرفته و با مشت و لگد و قلوه سنگ و چوب و چماق دمار از روزگارش در می آورند.
چهره زن حکومتی هم بصورت زنان چادری با ابروهای پاچه بز است که به همان صورت با فحاشی و بد دهنی نقش «فاطی کوماندو» را بازی می کنند.
و البته تصویر کلیشه ای «مردم» هم نقطه مقابل اینهاست. یعنی «مردم» اگر مرد یا پسر باشد، لباس شیک و تمیز و مرتب به تن کرده و با چهره ای متبسم و لحنی آرام و مودبانه با انسان صحبت می کنند. اگر هم زن یا دختر باشد با وسواس زیادی به آرایش و طراوت و تازگی ظاهری خود رسیده و قطعا حجاب اسلامی در ظاهر او فقط از روی اجبار و در حد نمادین و بصورت یک شال هست که گاهی اوقات بخشی از موهای بالای سرش را پوشانده و گاهی بخشی از موهای پشت سرش را. و صد البته که در گفتار و رفتار و کردار هم جز نیکی و صفا و صمیمیت چیز دیگری نیست!
در راستای همین تصویر کلیشه ای است که برخی چهره های سیاسی و رسانه ای که ادعای آزادی خواهی و مردمی بودن دارند گاهی اوقات جنجالهایی به پا می کنند، بعنوان مثال در این خصوص که چرا حکومت با خشونت و بداخلاقی به سرکوب و آزار مردم پرداخته و جلوی «آب بازی پسربچه ها» را در پارک می گیرد؟!
در خبرها آمده بود که اخیرا جمعی از دختربچه ها در یکی از پارک های اصفهان درگیر شده و یکی از آنها اقدام به قمه کشی نموده است.
مشکل اینجاست که اگر به ظاهر این دختربچه ها نگاه کنیم، جزو دسته «مردم» قرار می گیرند. اما اگر به رفتار و گفتار و قمه کشی اینها نگاه کنیم، جزو دسته «حکومتی» قرار می گیرند!
بنابراین کار برای رسانه های معاند کمی سخت می شود. اما از آنجا که نیروی انتظامی «رژیم» اقدام به بازداشت دختر بچه قمه کش کرده، شکی باقی نمی ماند که این دختربچه جزو دسته «مردم» بوده. چون چاقو که دسته خودش را نمی برد! اگر جزو رژیم بود حتما زیر سبیلی رد می کردند برود...
لذا اقدام به قمه کشی در این مورد بخصوص نه تنها نشانه «لمپنیسم» و «تروریسم» و «جاهلیت» نیست، بلکه نشاندهنده اوج سلحشوری و پیشرو بودن این دختر بچه غیور ایرانی است!
انسان واقعا لذت می برد می بیند زنان ما به چنین درجه ای از رشد رسیده اند که کلیشه مشمئز کننده «زن ضعیف» را به چالش کشیده و اینطور با قدرت در عرصه اجتماعی ظاهر می شوند!
ما اقدام پلیس مزدور رژیم آخوندی در بازداشت این دختر بچه قهرمان را به شدت محکوم کرده و آن را سند زن ستیزی و مظلوم کشی رژیم جنایتکار و دژخیم جمهوری اسلامی می دانیم!
آخوندهای بزدل بار دیگر ثابت کردند زورشان فقط به زنان ضعیف می رسد!!!
در همین راستا جمعی از ایرانیان خارج از کشور باید نامه ای به نخست وزیر رژیم صهیونیستی نوشته و تقاضا نمایند در برابر نقض آشکار حقوق بشر در ایران ساکت ننشسته و در پاسخ به این جنایت رژیم آخوندی، شهر اصفهان را با یکی از چهارصد بمب هسته ای خود هدف قرار دهد.
همین جمع از ایرانیان وطن پرست پیش از این نامه ای به رئیس جمهور آمریکا نوشته و خواستار تشدید تحریم های فلج کننده علیه ایران شده بودند. مزد بگیران رژیم این نامه ایرانیان وطن پرست را هم محکوم کرده بودند تا بار دیگر ثابت کنند این رژیم هرگز تحمل آزادی بیان و ابراز عقاید مخالف را ندارد!
البته یکی از بزرگترین خوش شانسی های ما مردم ایران این است که هر وقت یک رژیم خونخوار تلاش می کند از طریق سرکوب مردم، اقتدار تاریخی ایران را احیا نماید، همیشه عده ای از ایرانیان غیور و وطن پرست هستند که به یاری و حمایت از مردم ایران شتافته و صدای مردم ایران را به گوش جهانیان می رسانند!
نمونه اش خواهر مجاهد، مریم رجوی که اخیرا در یک سخنرانی فاش کرد چطور سازمان مجاهدین خلق نقشی کلیدی در جلوگیری از شکست صدام و جلوگیری از دستیابی ایران به دریای مدیترانه ایفا کرده و چطور از شهرک نشینان صهیونیست در اراضی اشغالی فلسطین در برابر یورش پاسداران خمینی دفاع کرده و نهایتا زهر صلح را در حلق خمینی ریختند.
اصلا ملی گرایی یعنی همین! چه کسی گفته قاسم سلیمانی ها و محسن حججی ها و حسین میردوستی ها ملی بوده اند؟!
ملی گرایی یعنی مبارزه با کلیشه های جنسیتی. یعنی جلوگیری از ماجراجویی های رژیم آخوندی. یعنی حراست از اسرائیل تا مبادا جهانیان تصور کنند ما ایرانیان یهود ستیز هستیم!
ملی گرایی یعنی اسلام ستیزی و ترویج اخلاقیات فمینیستی و نولیبرالی. ملی گرای واقعی آن آخوند، محمد مهدی مالامیری، نبود که هنوز 30 سالش تمام نشده در درعای سوریه توسط داعش به شهادت رسید. ملی گرای واقعی محمد خردادیان است که در سن 64 سالگی کله اش را کچل کرده و شمایل کوروش کبیر را بر فرق سرش خالکوبی کرده و در خاک مقدس آمریکا همچنان قر کمر می ریزد و از زندگی لذت می برد.
و البته اگر خوب و دقیق نگاه کنیم، از این ملی گرایان در کشورمان زیاد داریم. قطع برق و قطع آب و تورم افسار گسیخته و بیکاری و نابودی زیرساخت های کشورمان همه نتیجه زحمات بی شائبه همین ملی گرایان غیور ماست.
اگر قیمت مسکن سر به فلک گذاشته، دلیلش عملکرد مرد بزرگی به نام عباس آخوندی است که دایما هم تکرار می کند چقدر شیفته «ایرانشهر» و مردم ایران است! به همین دلیل هم پروژه های مسکن سازی را متوقف کرد تا مبادا کارگران ایرانی لباسشان خاکی شود!
قطع برق نتیجه عملکرد دو دسته از ملی گرایان ایرانی است. یکی آن وزیر محترم و غیور نیرو که گفت «زیر بار ساخت نیروگاه نمی روم، چون توجیه اقتصادی ندارد». بنده خدا چقدر نگران بود پول ملت برای پروژه های بیهوده ای مانند ساخت نیروگاه هدر برود! و در کنار او، دسته دیگری از ملی گرایان ایرانی بودند که با پیوستن به معاهده پاریس تعهد کردند نیروگاه های سوخت فسیلی نسازند. از بس که نگران آلودگی محیط زیست در ایران بودند.
بنابراین هر کس امروز از قطع برق شکایت می کند قطعا وطن فروش است! چون نه به فکر دخل و خرج و توجیه اقتصادی ساخت نیروگاه است، و نه به مساله محیط زیست فکر می کند!
البته با پایان کار دولت تدبیر و امید، این ملی گرایی لااقل تا مدتی به محاق خواهد رفت. اما چه باک؟! تا فضای مجازی هست، ملی گرایی باید کرد!