روزنامه شرق، یکی از تریبونهای مورد استفاده توسط جریان سیاسی تسلیم طلب غربگرا، اینطور نوشت:
شرق نوشت: دولتِ بعد از روحانی، دولتی بدون جامعه مدنی است و در برنامه هیچکدام از نامزدهای راهیافته به رقابتهای انتخاباتی هم سخنی از جامعه مدنی نیست. این یعنی ما باز با دولتی روبهروییم که باوری به مردم در قالب جامعه مدنی ندارد و در پی جامعه تودهای است. پس در نهایت این دولت در بهترین حالت جامعه سیاسی مقتدری را شکل خواهد داد و تا حدودی هم چند سالی اوضاع اقتصادی سامان خواهد گرفت همین و بس.
پیش بینی شکل دولت آینده / فرصت بازگشت به مردم برای اصلاح طلبان فراهم شده است؟ - خبرآنلاین (khabaronline.ir)
بعبارت دیگر، جریان سیاسی موسوم به «اصلاح طلبان» که نقش پررنگی در دولت روحانی داشته به ما می گوید:
1- دولت آینده به دنبال تشکیل جامعه مدنی که در راس برنامه های مهندسی اجتماعی اصلاح طلبان بوده نخواهد بود.
2- دولت آینده جامعه سیاسی مقتدری را شکل خواهد داد
3- دولت آینده اوضاع اقتصادی را سامان خواهد بخشید.
بنابراین، اگر به هر دلیلی قرار بود دولت آینده توسط اصلاح طلبان و غربگرایان تشکیل شود، نقیض موارد فوق حاصل می شد. یعنی:
1- دولت اقدام به تداوم برنامه مهندسی اجتماعی در جهت تشکیل «جامعه مدنی» می نمود
2- دولت آینده، جامعه سیاسی ضعیف و تسلیم طلبی را شکل می داد
3- اوضاع اقتصادی همچنان از وضع فعلی وخیم تر و بدتر می شد.
شرق ادامه می دهد:
جامعه مدنی فقط عرصه مبارزات طبقاتی نیست، بلکه حوزه همه مبارزات مردمی و دموکراتیکی است که از روشهای گوناگون همچون جنس، نژاد، نسل، انجمن محلی، منطقه و ملت بهره میگیرند و مردم براساسآن گرد هم میآیند...
تعریف جامعه مدنی اصلاح طلبان با شفافیت حیرت انگیزی ارائه شده. صراحتا بیان می کند که «مبارزه طبقاتی» باید گسترش یابد تا مبارزات جنسیتی (یعنی فمینیسم، آزادی همجنسبازان، مخنث سازی کودکان، و غیره) مبارزات نژادی (یعنی قومیت گرایی و دامن زدن به اختلافات قومی و قبیله ای)، مبارزات نسلی (یعنی شوراندن کودکان و نوجوانان علیه والدینشان، شوراندن نسل جوان علیه نسل های بزرگتر، و شوراندن بزرگترها علیه جوانان)، انجمن محلی (حرکت به سوی تجزیه طلبی)، منطقه و ملت را در بر گیرد.
این دقیقا همان تعریفی است که موجب همگرایی تمام گرایشات فکری چپ در نظم نولیبرال غربی شده.
بهترین قسمت این جمله است:
درون جامعه مدنی است که هژمونی طبقه مسلط از طریق مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک ساخته میشود.
این را چه کسی می گوید؟
همانهایی که تا دیروز ادعا می کردند «نظام جمهوری اسلامی منافع ایدئولوژیک را بر منافع ملی ترجیح می دهد». همانهایی که ادعا می کردند حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان و غزه و یمن به دلیل ارجحیت دادن منافع ایدئولوژیک بر منافع ملی است. همانهایی که اعتراض می کردند که چرا ملت بدبخت ایران باید به دلیل تعصبات بی دلیل و بی منطق حاکمان جمهوری اسلامی ناچار باشد منافع ملی خود را فدای منافع ایدئولوژیک کند.
حالا تازه و به تدریج دم خروس از زیر عبای مذاکره طلبان کدخدا پرست بیرون می زند.
تازه معلوم می شود تمام این مدت همانهایی که ادعای حمایت از منافع ملی در برابر منافع ایدئولوژیک را داشتند، خودشان به دنبال منافع ایدئولوژیک دیگری بودند!
اینها که ادعا می کردند ایدئولوژی نباید هیچ جایی در سیاست و حکومت داشته باشد و حکومت های ایدئولوژیک محکوم به فنا و نابودیند. پس چطور مبارزات ایدئولوژیک را تا حدی در راس امور خود قرار داده اند که حتی با وجود وضعیت اسفبار و فاجعه آمیز اقتصادی امروز، باز حاضر نیستند اقتصاد را بر ایدئولوژی ارجح بدانند؟!
تازه می فهمیم در تمام این مدت، رسانه ها و دهن گشادهای جیغ زن و عربده کشی که نیروهای ملی (انقلابی) را به جمود فکری و ایدئولوژی زدگی متهم می کردند خودشان به دنبال منافع ایدئولوژیک بودند و اتفاقا کسانی که به ایدئولوژی زدگی متهم بودند منافع ملی و عقلانی را دنبال می نمودند.
شاهدش اینکه به اعتراف روزنامه شرق، دولت بعد از روحانی هم غیر ایدئولوژیک خواهد بود، و هم اوضاع اقتصادی را بهبود خواهد بخشید.
پس در نهایت این دولت در بهترین حالت جامعه سیاسی مقتدری را شکل خواهد داد و تا حدودی هم چند سالی اوضاع اقتصادی سامان خواهد گرفت همین و بس.
جالبتر اینکه بلافاصله پس از اشاره به بهبود اوضاع اقتصادی، گفته «همین و بس»!
چرا؟ چون همانهایی که تا دیروز ادعای سکولاریته می کردند و می گفتند مادیات است که دغدغه اصلی است و مسائل ایدئولوژیک نباید وارد سیاست شود، به اینجا که رسید به یاد اهمیت معنویات می افتند!
یعنی دولت غیر اصلاح طلب بعدی کار خاصی نخواهد کرد. فقط فاجعه اقتصادی که دولت روحانی و اصلاح طلبان در کشور ایجاد کرده اند برطرف خواهد نمود. همین و بس!... اما اینکه هنر نیست. هنر این است که به کودکان شیوه خود ارضایی و نحوه استفاده از پورنوگرافی آنلاین را آموزش بدهیم.
سند 2030 را که به خاطر داریم. همان سندی که دولت روحانی با دستور مستقیم رییس جمهور اجرا می کرد و اعتراض رهبری را برانگیخت. اصلاح طلبی یعنی این. نه اینکه با مسایل بی اهمیتی مانند نان و مسکن و امنیت خودمان را سر کار بگذاریم!
دولت پیشرو، دولت بدون هژمونی خواهد بود که در غیاب مردم کار مهمی از پیش نخواهد برد.
پس معلوم شد منظور از «مردم» همان طبقه هژمون در «جامعه مدنی» است. اما در جامعه مدنی اصلاح طلبان کدام طبقه صاحب هژمونی است؟ قطعا طبقه کارگر نیست، چون نولیبرالهای اصلاح طلب نفرت آشکاری نسبت به «کمونیست ها» و حامیان طبقات زحمتکش دارند.
طبقۀ هژمون در جامعه مدنی اصلاح طلبان، همان طبقۀ متوسط نوظهوری است که کمتر از 5% از کل جامعه ایران را تشکیل می دهد. همان طبقه متوسطی که هویت جهان وطنی پیدا کرده و قبله گاهش شهرهای بزرگ آمریکا و اروپا و کانادا و استرالیا است. همانهایی که در اوج تحریمها و تورم و فشارهای اقتصادی، بزرگترین دغدغه شان گرفتن دلار 4200 تومانی برای مسافرت توریستی به خارج از کشور بود.
دولت پیش رو، منافع این قشر از جامعه ایران را دنبال نخواهد کرد. و به همین دلیل مورد حمایت این گروه نخواهد بود. و از اینروست که «کار مهمی از پیش نخواهد برد». چون اصلاح اوضاع اقتصادی و بهبود معیشت عمومی که کار مهمی نیست. کار مهم یعنی کاری کنیم تا پاسپورت ایرانی در کشورهای غربی اعتبار پیدا کند. کار مهم یعنی حمایت از دوچرخه سواری بانوان. کار مهم یعنی مخالفت با فیلترینگ و حمایت از ولنگاری فضای مجازی. کار مهم یعنی «تعامل» و «مذاکره» با کدخدا. کار مهم یعنی عکس سلفی انداختن با عجوزه های مذاکره کننده اروپایی و آمریکایی.
کار مهم یعنی «شکستن تابوی مذاکره با غرب». حال اگر این مذاکره با غرب موجب فاجعه اقتصادی شد چه باک؟!
هشت سال صبر کردیم برای امروز. برای روزی که ورق برگردد و نقاب از چهره وطن فروشان و نفوذی ها کنار رود.
حالا غربگرایان می گویند: دیگی که برای من نمی جوشه، سر جواد ظریف توش بجوشه! کشور را به آشوب می کشیم و می رویم به سوی براندازی!
زهی خیال باطل. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت...