با خوب و بد زمانه میساختیم،
که تو از راه رسیدی و همه چیز را خراب کردی
خراب که بود ، اما خرابتر کردی
تو رفتی حتی دیگر پشت سرت را هم نگاه نکردی
نرسیده رفته بودی.
حالا رفتی ، من نمیدانم تو خوشحالی یا نگران.
اصلا می بینی یا نه.میشنوی یا نه .
جهانِ کنونیِ ما را می بینی؟
یا از همه چیز بی خبری؟
از خانواده ات راضی هستی؟
نمیدانم این روزها روی حالِ تو تاثیرگزار است یا نه.
اصلا هیچوقت همچین روزهایی را متصور نبودی .
حق هم داری، کی فکرش را میکرد یک روز بیایی و نیامده اینجوری شود.
اصلا آمدنِ تو همراه با رفتن بود.
آه...
ای کاش هیچوقت نیامده بودی.
خسته ایم ...