دوستان ویرگولی خودشون رو برای مسابقه آقای دست انداز آماده کردند
اما من چیزی برای نوشتن ندارم
ندارم چون هیچ تصوری از ده سال آینده خودم ندارم
چون حتی تصوری از یکسال دیگه خودم ندارم
حتی از اینکه خیال پردازی کنم لذت نمیبرم
چون میترسم در این خیالپردازی ها غرق شوم
اما موضوع این مسابقه باعث شد حداقل فکر کنم
به ده سال دیگه به ۳۸ سالگی
اینکه دوس دارم ۳۸ سالگی رو چطور تجربه کنم
آیا مادر شده ام؟
آیا می توانم صدای پسر یا دخترم را در خانه بشنوم که مرا مامان صدا میزند؟
فعلا فقط دلم میخواهد مادر باشم ، یک مادر خوب ...
فعلا تصور هیچ چیز جز اینکه مادر باشم آرامم نمیکند.
نتونستم برای مسابقه چیزی بنویسم
فقط مینویسم "میخواهم در ۳۸ سالگی مادر شده باشم و اگر از خودم بپرسم حالت چطور است ؟ با لبخند به خودم نگاه کنم و بگویم حالم خوب است خیلی خوب..."
اگر مادر هستید قدر این موهبت الهی را بدانید.