ستاره قطبی
ستاره قطبی
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

اهل کاشان

یادمه دبستان که بودم وقتی از اصالت همکلاسیا می‌پرسیدن اکثرا با لهجه، هفت پشت تهرانی بودن و منِ متولد تهران، با افتخار اهل کاشان ..
شاید چون کاشان برای من یه خونه بود،
یه خونه با شیشه‌های قدی و آفتاب پهن‌شده روی قالی،
یه خونه که موزیک متنش از صبح تا شب صدای رادیو لامپی پدربزرگ بود،
یه خونه با یه سرداب گود پر از صندوقچه و بقچه و یه دار قالی ناتموم که تابستونا می‌شد یه مکان امن و خنک برای شیطونی و کنجکاویای کودکانه..

کاشان برام یه حیاط بود، یه حیاط با دیوارای کاه‌گلی و حوض گود پر از ماهی، چرت بعد از نهار روی تخت‌های مفروش کنار حوض و نقشه کشیدن برای دوچرخه‌ی خورجین‌دار گوشه‌ی حیاط که حتی پام به رکابش نمی‌رسید.
کاشان برام غروب خنکِ باغچه‌های آبپاشی شده بود و انارای کوچیک روی درخت و داربستی که شاخه‌های مو دورش پیچیده بود و به همه اینا یه مرد پر از احساس روح می‌داد ...

کاشان برای من یه مرد بود .. یه مرد باهوش و اصیل .. یه مرد همیشه خندون و صبور .. یه مرد سراسر آرامش .. یه مرد خوش‌پوش که توی تمام خاطرات کودکیم بوی ادوکلنش پیچیده..
یه مرد زحمتکش که همیشه در سفر بود و من لحظه‌شماری می‌کردم که برگرده و برامون تعریف کنه از مردم و شهرایی که دیده ..

مردی که تقریبا تمام اوقات فراغتشو کتاب می‌خوند، یه مرد بی کینه با یه دنیا مهربونی که زیاد می‌بخشید، زیاد درک می‌کرد، زیاد می‌فهمید، خانوادشو می‌پرستید و هیچوقت بدون پسوند آقا و خانوم صداشون نمی‌کرد..

یه مرد پاک که تمام وجودش عشق بود .. کاشان برای من یه مرد بود ..

کاشان برای من پدرم بود ..

کاشانپدراصالتخونه قدیمیحوض
دانش آموخته هنر - طراح UX - عاشق ادبیات ،روانشناسی، سفر،طراحی و رنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید